امیرحسین فطانت نویسنده و مترجم ایرانی مقیم کلمبیا درگذشت
به گزارش «نواندیش»، از او به عنوان «لو» دهنده خسرو گلسرخی و کرامت الله دانشیان یاد می شود که به اعدام آنها در بهمن 1353 انجامید.
البته گفته می شود او تصور نمی کرده که این اقدامش به اعدام آنها بیانجامد.
بااینحال او یک دهه پیش در مطلبی که برای تاریخ ایرانی ارسال کرده بود، نقش خود در دستگیری گلسرخی و دانشیان را رد کرد و گفت: من آنها را «نفروختم».
با مرگ او، ابهامات این ماجرا نیز ادامه می یابد.
توضیحات او درباره این واقعه را به نقل از تاریخ ایرانی بخوانید:
در سحرگاه ۲۹ بهمنماه ۱۳۵۳ خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان دو شاعر مارکسیست به جوخه اعدام سپرده شدند. آنها که از ماهها قبل به خاطر تشکیل یک گروه چپگرا به همراه ۱۰ تن دیگر از همفکرانشان شامل طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار، رضا علامهزاده، رحمتالله جمشیدی، شکوه فرهنگرازی، ابراهیم فرهنگرازی، مریم اتحادیه، مرتضی سیاهپوش، منوچهر مقدم سلیمی و فرهاد قیصری بازداشت شده بودند، متهم شدند برای ربودن و گروگانگیری ولیعهد برنامهریزی کرده و قصد داشتهاند از این طریق رژیم پهلوی را برای آزادی زندانیان سیاسی چپگرا تحت فشار قرار دهند.
ماجرا از این قرار بود که سماکار و علامهزاده که از کارمندان تلویزیون بودند و گرایش مارکسیستی داشتند، طرحی را میان خود مطرح میکنند که با مخفی کردن سلاح در دوربین فیلمبرداری تلویزیون و وارد کردن آن به مراسم جشن سینمای کودک و نوجوان، فرح یا ولیعهد را که در برنامه شرکت میکردند گروگان بگیرند و آزادی زندانیان سیاسی را طلب کنند. سماکار از دوستش بطحایی میخواهد که برایشان اسلحه تهیه کند و بطحایی که خود با دانشیان، شکوه و ابراهیم فرهنگ، اتحادیه، جمشیدی و سیاهپوش گروهی برای مطالعات مارکسیستی تشکیل داده بود، پیشنهاد سماکار را میپذیرد. مسئولیت تهیه اسلحه نیز به کرامت دانشیان سپرده میشود.
این پروژه اما به نحو مشکوکی لو میرود و تمامی اعضای گروه و برخی همفکرانشان که اساساً در جریان این عملیات نبودهاند بازداشت میشوند. در چهار دهۀ گذشته دلایل زیادی برای افشای این عملیات بیان شده است، اما روایتی که بیشتر از دیگر روایات مطرح شده این است که امیرحسین فطانت از همبندیان کرامتالله دانشیان در دورۀ اول زندان، که به عنوان رابط چریکهای فدایی خلق قرار بود اسلحه لازم برای انجام این عملیات را در اختیار دانشیان قرار دهد، ماجرا را به ساواک گزارش کرده و موجبات بازداشت اعضای گروه را فراهم آورده است.
در این روایت که «تاریخ ایرانی» نیز پیشتر آن را منتشر کرده بود، گفته میشود «امیر فطانت بدون آنکه دانشیان از آن آگاهی داشته باشد، در هنگام گذراندن دوران زندان، با ساواک شروع به همکاری کرده و عملا به یکی از مهرههای آنان تبدیل شده بود. فطانت پس از آگاهیاش از قضیه گروگانگیری، اطلاعات لازم را در اختیار ساواک میگذارد. ساواک ترتیبی میدهد که اسلحهای در اختیارشان گذاشته شود و سپس در حین اجرای برنامه دستگیر شوند، اما عضو گروه، برای تحویل گرفتن اسلحه سر قرار حاضر نمیشود.»
امیرحسین فطانت، نویسنده و مترجم مقیم کلمبیا در مطلبی برای «تاریخ ایرانی» به این اتهام ۴۰ ساله پاسخ گفت. او در این پاسخ، ضمن تائید ملاقات با مقام ارشد ساواک در کافه قناری برای دریافت سویچ اتومبیلی حاوی اسلحه که قرار بود در اختیار گروه گلسرخی- دانشیان قرار دهد، درعینحال خود را قربانی پروژهای میداند که از سوی پرویز ثابتی رییس ادارۀ امنیت داخلی ساواک طراحی شده بود. هرچند آقای فطانت با نوشتن این سطور جزئیاتی از دیدار با پرویز ثابتی را مطرح کرده و روایتی تازه به روایات تاریخ معاصر ایران افزوده است، اما ابهامات تازهای مطرح شده که پاسخ به آنها مجالی دیگر میطلبد.