یادداشت مترجم:
در چند ماه گذشته پس از کشته شدن مهسا امینی، ایران شاهد دگرگونی و اعتراضات خیابانی بی سابقه ای شد که جهان را به تحسین و حیرت واداشت.و همانطور که میدانیم به قیمت جان ِ صدها کشته و هزاران زندانی و با خشونت تجاوز جنسی نسبت به پارهای از آنها، همراه بود. و چند ماه پس از آن در پی خواستههای مردم فرانسه برای مخالفت با لایحه ی بازنشستگی- کاملاً متفاوت از آنچه که در ایران گذشت- خیابانهای فرانسه و بویژه پاریس، چندین هفته، صحنه ی درگیریهای تنی چند از اعتراض کنندگان با پلیس این کشور بود. در این راستا، بحث «نا فرمانی مدنی» بار دیگراذهان عمومی را به خود جلب کرد. و بویژه این پرسش را در برابر افکار عمومی قرار داد که آیا میتوان هر خشونتی را از سوی پلیس و حاکمان ِ نظم عمومی پذیرفت و حتی در این مرحله، باید « نافرمانی مدنی» خشونت زا را محکوم کرد؟ نا گفته پیداست که ذکر این دو مثال صرفاً برای نشان دادن دو وجه متفاوت و دو جنبه گوناگون از تظاهرات است .
در پی اصلاحات ِ قانون بازنشستگی، پیشنهاد شده توسط دولت فرانسه که با بهره گیری از قانون اساسی فرانسه و با استفاده از عدم رأی گیری در مجلس نمایندگان آن کشور به تصویب رسید، تا کنون تظاهرات سه ماهه ای را به دنبال داشت که اکثر آنها به خشونت کشیده شدند. این حرکت بطور سیستماتیک در طول این ماهها از سوی گروههای کوچک شورشی که با لباس سراسر سیاه و چهره ی پوشیده مشخص میشوند صورت می گیرد و تمایلات آنها را میتوان به جنبش های سیاسی رادیکال و انقلابی نزدیک دانست.
نخستین باری که روزنامه لوموند از عنوان بلاک بلوک ( Black Bloc) در صفحات خود استفاده کرد ۲۳ آوریل ۲۰۰۱ در جریان تظاهرات ضد جهانی شدن سرمایه داری در کانادا بود. و در ژوئیه همان سال طی تظاهرات دیگری در ایتالیا کارلو جولیانی Carlo Guiliani، از اعضای گروه بلاک بلوک کشته شد و تظاهرات ضد جهانی شدن سرمایه داری در ایتالیا، تیتر اول روزنامه های معتبر جهانی را از آن خود کرد.
برای تحلیل این شیوه از اعتراض در فضای عمومی و خیابان ها، توجه ی روزنامه لوموند در سال ۲۰۰۱به سانفرانسیسکو جلب شد. جائی که جنبش ضد جنگ علیه ی تهاجم آمریکا به عراق سازماندهی شده بود و افق تازهای را در مورد ''نا فرمانی مدنی'' در افکار عمومی می گشود. اعتراض کنندگانی که برخی خود را آنارشیست و برخی دیگر کمونیست معرفی می کنند، با چهرههای پوشیده و لباسهای سیاه و گاهی با کلاهخُود و پارهای از اوقات مسلح به میله های آهنی که با آن در تخریب ِ « مالکیتهای خصوصی» بزرگ و یا بانک ها می کوشند و اساساً انرا مشروع می دانند. در تحقیقاتی که در همین روزنامه ۹ نوامبر ۲۰۰۹ منتشر شد، ایزابل ماندرو و کارولین مونو- روزنامه نگاران لوموند-، آنچه را که این تظاهر کنندگان « استراتژی ناپدید شدن» می نامند، چنین توصیف می کنند : با لباسهای سیاه، ماسک، کلاهک، دستکش برای جلوگیری از اثر انگشت و لباسهای یدکی برای « ناپدید شدن» در طبیعت و جلوگیری از شناسایی توسط پلیس، است.
این روش از مبارزه و یا «نافرمانی مدنی» طی این سال ها، پیشرفتها و تغییر و تحول هائی در خود بوجود آورد و حتی در آغاز سال ۲۰۱۳ به آنچه را که انقلاب ِ «بهار عربی» خوانده شد، یکی از روزنامه نگاران لوموند با پانزده تن آنها که زیر چادری جمع شده بودند، دیدار کرد.آنها فعالانه با ماسک، میله های های آهنی و تعدادی کوکتل مولوتوف مجهز بودند که در نهضت معترضان مصری شرکت می کردند. و از این رو، نیروهای پلیس و ضد شورش مصر و سران آن کشوررا شدیداً نگران کرده بودند. و از این پس بود که دستور دستگیری آنها به جرم حمله به پلیس صادر شد.این گروهای کوچک و خشونت زاچه کسانی هستند؟ درپاسخ وزیر کشور ِ وقت فرانسه در سال ۲۰۱۶، آنها را «اراذل و اوباش چپ افراطی خواند» و مارین لوپن، رهبر حزب راست افراطی فرانسه، آنها را «شبه نظامیان چپ تند رو» نامید. ولی واقعیت این است که در میان آنها میتوان، بیکاره ها، بی سر و سامان ها، و حتی دانش آموزان را بر شمرد.
این گروههای کوچک بنام بلاک بلوک، پیش از اینکه یک جنبش باشد، یک روش، یک شیوه ِ عمل است.فرانسیس دوپوئی دری François Dupuis Deri دانشمند علوم سیاسی فرانسوی که مطالعات متعددی را به این موضوع اختصاص داده است، توضیح میدهد که آنها « مبارزان سیاه پوش هستند که احتمالاً به اقدام مستقیم متوسل می شوند.» این پژوهشگر می افزاید : در جریان تظاهرات، افرادی که بلاک بلوک را تشکیل می دهند، به طور ِ پراکنده در درون صف تظاهر کنندگان راه پیدا می کنند. « جمعیت سراسر فشرده و به هم چسبیده را می سازنند وتا آنجا که ممکن است تلاش میکنند شناخته نشوند.» این جنبش، سازمان یافته و با ساختار مشخص وُ نمایندگی نیست. و در کتاب «ژئوپلیتیک خشم» ماریم بنراد Myriam Benraad دیگر پژوهشگر و دانشمند سیاسی فرانسوی در امور جنبش های خیابانی، مینویسد : « آنها گروههای کوچکی از فعالانند که یکدیگر را در زندگی معمولی و روزمره میشناسند و در آنها نوعی ستیزه جوئی نهفته است.» و از این منظر او این افراد را از « اراذل و اوباش» متمایز میکند که حضورشان در تظاهرات «فرصت طلبانه» است. و شاید بتوان گفت که ترسیم یک پُرتره ی جامعه شناختی از بلاک بلوک دشوار است.
امروزه آنها را در رده ی چپ های رادیکال که هیچ پیوند سیاسی ندارند تعریف می کنند. اما بطور کلی، آنها یک جنبش سیاسی رادیکال انقلابی مانند آنارشیست ها، مارکسیست-لنینیست ها، مدافعان سر سخت ِ محیط زیست، رادیکال فمینیست ها، یا گروههای خود مختار را تشکیل می دهند. و فرانسوا دوپوئی دری خاطر نشان میکند که این بخش از فعالان ِ بلاک بلوک از جنبش خود مختاری ایتالیا الهام گرفته اند. این جنبش چپ افراطی که در سالهای۲۰۰۴ متولد شد از شکلهای گوناگون شورش های غیر قانونی حمایت می کند.و هدفشان اشاعه نفرت از سیستم سرمایه داری، دولت ها،مجریان قانون و جهانی شدن سرمایه داری است و همگی از پلیس متنفرند. و برای مثال یکی از شعارهای شان : « قدرت را نگیریم، نابودش کنیم» می باشد.
پرسشی که به ذهنها خطور می کند اینست : چرا پلیس در برابر آنها ناتوان است؟ میریم بنراد چنین توضیح میدهد : « آنها از هیچ نهاد سیاسی و یا نماینده ای از یک گروه و حزب و دسته ی ویژه ای نیستند و علاوه براین فرهنگ پنهان کاری در میان بلاک بلوک ها وجود دارد. » و این یک طرز از فعالیت قدیمی و کهنه شده است، دهن به دهن کار میکنند، در شبکههای اجتماعی تقریباً اثری از آنها نیست. و از ویژگیهای بلاک بلوک فرانسوی این است که خود را در ردیف اول صف ِ تظاهر کنندگان قرار میدهند و به نوعی سرعت راهپیمائی را میتوانند کنترل و تحمیل کنند.این همان طریقی است که در تظاهرات اول ماه مه و یا جلیقه زردها در فرانسه می توانستیم ببینیم.
به تعبیر دیگر، به گفته ی فرانسوا دوپوی دری، درک این «تاکتیک غیر معمول مبتنی به همبستگی» برای پلیس دشوار است. و ما هنوز میتوانیم در یادداشت ژاندارمری ملی فرانسه بخوانیم : وجود بلاک بلوک با ظاهر شدن سریع در صف های تظاهر کنندگان و بطور غیر منتظره، اغلب برای پلیس غافلگیر کننده شده است.و بویژه آنها پس از پایان کارشان به همان سرعتی که آمدند، در میان جمعیت ناپدید میشوند. و گذشته از این، آنها در گرو های کوچک ِ پراکنده دست به عمل می زنند تا توجه پلیس را به چندین منطقه جلب کنند. و درست به همین دلیل، جلوگیری از آنچه را که بلاک بلوک میخواهد به ثمر برساند، برای پلیس کار آسانی نیست.
تعریف دقیق از بلاک بلوک ها که بیش از پیش به صورت مختلط در میان تظاهر کنندگان - با حضور زنان - دیده می شوند، هم از نظر سیاسی و هم اجتماعی، کار آسانی نیست. آنها هیچ گونه ویترینی ندارند. و هرچند از حمایت مستقیم هیچ گروه و دسته سیاسی بهره مند نمی شوند، ولی می توان به خوبی دید که از نرمش تظاهر کنندگان و گاهی حنی از حمایت ضمنی بخشی از چپ رادیکال ِ ضد سرمایه داری برخوردارند. رجوع تاریخی گواه خوبی برای این دسته از جنبش های ایدئولوژیکی در دوره های گوناگون است : انقلاب فرانسه، کمون پاریس که در آنها شورش هایی از این دست، میتوان دید. وشعارهای بکارگرفته شده، واژگان ِ ویژه ی حومه های اطراف پاریس را در ذهن زنده میکند. و تکرار این بیت از رُنه شار René Char شاعر مشهور فرانسوی (۱۹۰۷-۱۹۸۸) : « عمل کردن به عنوان یک فرد بَدَوی و برنامهریزی چون یک استراتژیست»که شاید بیانگر روش و رفتارشان باشد. ع.ش
***
واینک مقاله یونس بوسنا * Youness Bousena، نویسنده و روزنامهنگار لوموند را در این زمینه می خوانیم. این مقاله ۱۳ آوریل ۲۰۲۳ در آن روزنامه منتشر شده است :
تاریخچه ِ یک مفهوم:
ازسال ۲۰۲۰، بلاک بلوک در فرانسه از چنان اهمیتی برخوردار شد، که روزنامه ی رسمی و دولتی کشور، آنرا چنین تعریف میکند : « گروهی افراد ِ کلاه بر سر و سیاهپوش که به نفع تظاهرات در بزرگراه های عمومی، به اقدامات ِ خشونت آمیز ِ هماهنگ متوسل میشوند.» اهمیت نام این گروه در روزنامه رسمی و دولتی فرانسه، نشان دهنده ی ریشهدار بودن این پدیده در فرانسه میباشد که در رَده ی اول صف تظاهر کنندگان ظاهر میشود. و گذشته از این، این گروه کوچک، توجه رسانهها و مطبوعات را به خود جلب میکند و هنگامی که از آنها حرف می زنند، پوشش خبری وسیعی را به آنها اختصاص میدهند. این پوشش رسانه ای وسیع، از یک سو آنرا پر اهمیت جلوه می دهد، واز سوی دیگر، با دیدن اِعمال خشونت از جانب آنها، به بیاعتبار جلوه دادنشان کمک می کند. فرانسیس دُپوئی دِری Francis Depuis Déri در کتاب ِ « بلاک بلوک ها، آزادی وُ برابری» می نویسد : این گروه با اعمال خشونت، موجب داوری های شتابزده و بدون بررسی وُ تأمل در موقعیت ها و شرایطی که هستند، خیلی سریع، آنارشیست ، ویرانگر و غیر عقلانی ارزیابی میشوند. این کتاب منبع مطالعاتی وسیعی روی این گروه است، که سر و صدای زیادی را برانگیخت.
در کتاب دیگری کامیاسویلاریچ Camille Svilarich، نویسنده و پژوهشگر معاصر فرانسوی و ویژه کار امور شورش های خیابانی، در کتاب «بلاک بلوک. داستان یک تاکتیک ( پاریس ۲۰۲۰)، نمیتواند تأسف خود را پنهان نگهدارد : « آنها را با بزهکار های شهری در حومه های کارگر نشین نباید اشتباه گرفت و یا تصویری از « اراذل وُ اوباش» از آنها ساخت.او این نوع تحلیلهای شتابزده را ناشی از غیرسیاسی سازی در درک این پدیده میداند. او در این کتاب « شکل کنش جمعی» را به صورت پراکنده اما هماهنگ شده توسط گروهی میداند که بر اساس منطق قرابت و نزدیکی به یکدیگر پیوند خورده اند.و با این حال، هر کلمه در این کتاب دارای وزن سنگین سیاسی است که میتواند بحث برانگیز باشد.
ماکسیم بُوادی Maxime Boidy ف استاد دانشگاه و پژوهشگر فرانسوی در پایان نامه خود : «جامعه شناسی و فرهنگ بصری بلاک بلوک» ( دانشگاه استراسبورگ.۲۰۱۴) مینویسد، پوشش سیاه که این گروه انتخاب کرده است، برای پنهان کاری و ناشناس ماندن نیست، بلکه تاثیر آن در چشم آدمی - یکپارچگی و همرنگی-، « نمای یک هماهنگی سیاسی» را به معرض دید همگان می ;گذارد. و در ادامه می افزاید : بلوک » Le Bloc به معنای جبهه، درواقع ( تکنیک ظاهر شدن و به چشم آمدن» است که میخواهند توانشان را بطور ِ استعارهای به نمایش بگذارند. [ به نقل از کتابِ بلوک در سیاست چیست؟]
اولین پیدایش بلاک بلوک ها در آلمان غربی
زایش بلاک بلوک ها در آلمان غربی بود که از تکنیک جنبش مستقل و ضد فاشیستی محلی نشأت گرفت و وارث جنبش های ضد فاشیستی در ایتالیا در سالهای ۱۹۶۰-۱۹۷۰- در حاشیه ی کمونیسم رسمی- که با میل به یک آرمانشهر ضد سرمایه داری پا گرفت. و به زودی توسط رسانهها و پلیس به عنوان ( بلاک بلوک) توصیف شد وبه شکل تاکتیکی در طول این دهه توسعه یافت. و تبلور آن در خارج از کشور، در دهه ۱۹۹۰ عمدتا از طریق شبکههای ضد فرهنگ پانک و جریان های چپ و چپ افراطی بود.
در سال ۱۹۹۹، طی تظاهراتی در حاشیه ی اجلاس سازمان تجارت جهانی در سیاتل استرالیا بود که حضور و خشونت آنها برای اولین بار پوشش رسانه ای و جهانی را برانگیخت. و سپس آنها را در بسیج بزرگ ضد جهانی سازی سرمایه میبینیم که نمادهای قدرتهای حاکم بر جهانی سازی ، مانند شعبه ِ بانک ها هدف نهائی آنها در تظاهرات قرار میگیرد.و پس از آن اجلاس سران کشورهای سرمایه داری معروف به G8 در جنوای ایتالیا در سال ۲۰۰۰، به محل تجمع آنها تبدیل شد. آنها در جریان بسیج علیه اخوان المسلمین در سال ۲۰۱۳ در مصر نیز حضور داشتند.
ضد سرمایه داری و «ضد پلیس»
در راس صف تظاهرات، بلاک بلوک ها، عمدتا مردان جوان سفید پوست و اکثراً از محیط های خانوادگی ی با فرهنگ و فرهیخته بر می خیزند و طبقه بندی آنها یکی از مشکلات نیروهای انتظامی در کشورهای سرمایه داری است، زیرا آنها خود را با کُدهای ناهمگون بیان میکنند : آواز ضد فاشیستی، و یا شعار « همه ی پلیس ها حرام زاده هستند» و حمل پرچم های فلسطین نمونه هائی از روش و منش آنها را تعیین میکنند. آنها را میتوان در رژه های فمینیست ها، محیط زیستی های رادیکال و یا حتی جنبش «جلیقه زردها» ی فرانسه مشاهده کرد.و سیمان مشترک آنها در شعارهای ضد سرمایه داری و «ضد پلیس» نهفته است.
اگر تا به امروز آنها را نمی توان متهم به مرگ وُ میری در طول تظاهرات کرد، شیوه عمل آنها انتقاداتی را بهمراه داشته است : با خشونت خود از انتشار مطالبات مشروع جلوگیری می کنند.علیرغم سرکوب شدید پلیسی که صفوف آنها را بکلی بهم میزند، ظرفیت خود سازی و « تجسم دوباره» ی آنها در طول زمان و پس از سالها، شگفت انگیز است.آیا حضورشان، مشارکت در احیای چپ افراطی است؟کریستف بورسیلر Christophe Bourseiller در «تاریخ نوین چپ افراطی» آنها را در مرکز ِ پویائی یک جنبش «پر شور و دینامیک» می بیند. به گفته ی این نویسنده فرانسوی، آنها بمثابه ی چریک های شهری، اکنون « بیتفاوتی آمیخته با خیر خواهی » را، در دیگر تظاهر کنندگان بر می انگیزند، در حالی که گاهی در تظاهر کنندگان « میل به مبارزه با جبهه سیاهپوشان و با تقلید از آنها را میتوان دید. بنابراین، ظهور بلاک بلوک ها، پرسشی داغ را به کانون بحثها باز می گرداند، که بنظر میرسید دیگر کهنه شده است : آیا یک علت مشروع، خشونت را توجیه میکند؟