در مورد اعدام حبیب اسیود (Asiod) و علت کم رنگ بودن اعتراض ها به این اعدام مطلبی نوشتم که عزیزان خواننده نسبت به آن واکنش هایی نشان دادند. عده ای از این خوانندگان نوشتند که ما اگر چه با اعدام مخالف هستیم اما اعدام اسیود به خاطر سخنانی که علیه ایران گفته و تجزیه طلب بودن و مشارکت اش در کشتار رژه خوزستان واکنشی در ما بر نیانگیخته است.
طبیعی ست که همدلی را نمی توان با شعار و نوشته به کسی القا کرد و میزان همدلی هم در موارد مختلف متفاوت است و اگر کسی مثلا نسبت به اعدام اشخاص واکنش برابر داشته باشد، قطعا نقش بازی می کند چون میزان احساسات مثبت و منفی فرد نسبت به دیگران به ده ها عامل بستگی دارد و این عوامل را نمی توان برای همگان یکسان در نظر گرفت.
اما در مورد اعدام حبیب اسیود، به چند نکته اشاره می کنم شاید موضوع روشن تر شود.
برای دست یافتن به آن چه حقوق بشر نامیده می شود، باید میان «انسانی» «سیاسی» و «شخصی» تفاوت قائل شد.
از «شخصی» شروع می کنیم:
حتما ویدئوی قتل ناجوانمردانه ی جوانی به نام حمیدرضا الداغی در سبزوار را که به دفاع از دختری جوان در مقابل دو مزاحم ایستاد دیده اید. اگر به «شخص» من بود، دوست داشتم این دو مزاحم را در جا، در همان خیابان مجازات کنند تا داغ ی را که بر دل مردم و خانواده ی او گذاشتند تسکین بخشد.
به عبارتی، از نظر «شخصی»،،، من و خانواده ی این جوان خواهان اعمال شدیدترین مجازات حتی بدون محاکمه هستیم ولی سیستم قضایی یک کشور، بخصوص کشوری که باید با اصول مبتنی بر حقوق بشر اداره شود، با نظر و نگاه و احساس «شخصی» کاری ندارد.
اگر قاتل، در کشور آلمان مرتکب این قتل می شد، بعد از یک روند طولانی مدت دادرسی و بررسی همه جانبه ی علل این قتل، او را نهایتا به حبس ابد محکوم می کردند، که نهایتا اگر محکوم،،، رفتار مناسبی داشته باشد و خطری برای جامعه به شمار نیاید بعد از ۱۵ سال آزاد می شود.
چرا؟
این موضوعی ست که حقوق دانان و قانون نویسان و عقلای تاریخ بشر به آن پاسخ داده اند که جای طرح آن در این مختصر نیست.
موضوع دوم، موضوع «سیاسی» ست.
من از نظر سیاسی، خواهان پیش بردن حرف خود و نظر خود هستم و دوست دارم که مخالفان من امکان پیش بردن افکارشان را در مقابل من نداشته باشند.
حتی در مواردی که اختلاف نظر بر سر موضوعات حیاتی مانند «تمامیت ارضی» ست، حاضرم با کسانی که بخواهند «عملا» کشور مرا قطعه قطعه کنند، بجنگم و بکشم و یا کشته شوم.
این که حبیب اسیود، به عنوان یک تجزیه طلب، حتی به دست حکومت نکبت کشته شود، باید باعث خوشحالی من شود و یا حداقل، نسبت به این اعدام بی اعتنا باقی بمانم.
با این موضوع هم در یک کشور حقوق بشری، قطعا به شکلی که من فکر می کنم برخورد نمی شود و هر کس هر فکر غیر قانونی یی داشته باشد، تا زمانی که آن فکر را به مرحله ی اجرا در نیاورده باشد، مشمول مجازات نمی شود چه برسد به پذیرش و جایز دانستن مجازات در سیستمی که بنیادش بر ظلم و شکنجه و اقرار گیری زیر فشار است.
اما می رسیم به «انسانی».
همه ی ما، من، شما، حبیب اسیود، هیتلر، خامنه ای، خمینی، قاتل سبزوار، همگی موجودی هستیم به نام انسان شامل پوست و گوشت و اعصاب، که مثلا اگر سوزنی بر تن مان فرو کنند، بدن مان درد می گیرد، و اگر تحت فشار روحی و جسمی قرارمان دهند، به طور طبیعی، حاضر به انجام هر کاری می شویم. درد، ترس، گرسنگی، تشنگی و ده ها موضوع دیگر در همه ی ما مشترک و «انسانی» است.
اینجا دیگر نه نظر شخصی ما، نه نظر سیاسی ما، بلکه وجود ما به عنوان «انسان» مطرح است حتی خبیث ترین و خطرناک ترین انسان ها.
این موجودیت، حقی در جوامع مدرن برای «انسان» ایجاد می کند که حق بشر است.
نه تنها حق بشر، بلکه در جوامع پیشرفته برای حیوانات درنده و خطرناک نیز حقوقی قائل هستند که جوامع را موظف به رعایت آن می کنند.
اگر در جامعه ای پیشرفته، آخرین مجازات، اعدام است، -که این مجازات در بسیاری از این جوامع ملغا شده- اعدام باید به انسانی ترین شکل ممکن اجرا شود.
در برخی ایالت های امریکا، ما از دار زدن -آن هم با رسم و رسومی که احترام فرد محکوم محفوظ می ماند- به صندلی الکتریکی که بعدها معلوم شد فرد اعدام شده را با درد بسیار می کُشَد، و بعد به اعدام با آمپول مرگ رسیده ایم. هنگام کشتن از طریق تزریق، ابتدا به محکوم داروی بیهوشی تزریق می کنند تا موقع مرگ، احساس درد نکند.
حتی در مورد درد نکشیدن حیوانات موقع مرگ، در آلمان، پیش از کشتن حیوانات برای مصرف گوشت، آن ها را بی هوش می کنند تا موقع سر بریدن احساس درد نکنند.
اعتراض ما به اعدام حبیب اسیود، این است که اولا او را که در خارج از کشور و نه در داخل ایران فعال سیاسی بوده، ربوده اند، ثانیا مراحل بازجویی طولانی مدت او هرگز به اطلاع مردم نرسیده است و راست و دروغ اعترافات و اقاریر او مشخص نشده است، و در نهایت جز چند اتهام کلی، اتهام مشخص و ثابت شده ای در مورد او بیان نشده و در نهایت به شکل غیر انسانی به دار آویخته شده است.
ما در این اعدام، با موضوع «انسانی» سر و کار داریم و نه «سیاسی» یا «شخصی» و از این نظر نحوه ی این ربایش و محاکمه و اعدام باید محکوم شود. این گامی ست که از نظر فردی در جهت اِعمال حقوق بشر در آینده ی کشورمان ناچار به برداشتن آن هستیم.