یکی از جوانان فعال دموکراسی خواه ایرانی که از نزدیکان خانوادگی من است دیروز زنگ زد و گفت عمو جان تو اخبار حضور عدهای از سیاستمداران مشهور غرب در کنار مریم رجوی را دنبال کردی؟ اینها چگونه توانستهاند حمایت غرب را به خود جلب کنند؟
گفتم غرب به هیچ وجه از مجاهدین حمایت سیاسی نمیکند و شما حتی یک کشور دموکراتیک نیز نمیتوانید پیدا کنید که حامی مجاهدین باشد. بله، آقایان مایک پنس معاون پیشین رئیس جمهور آمریکا و از نامزدهای ریاست جمهوری حزب جمهوریخواه، نخست وزیر پیشین کانادا، وزیر خارجه اسبق فرانسه برنارد کوشنر، مشاور پیشین ترامپ در امنیت ملی و چند نفر دیگر از جمله جورج پومپیو وزیر خارجه حکومت ترامپ را دیدیم که یا به پاریس آمده و در جمع کادرهای مجاهدین سخنرانی کرده بودند و یا از آمریکا پیام داده بودند و...
گفت همه این اتفاقات از کم کاری ماست، چرا مجاهدین باید بتوانند این افراد را به حمایت از خود وادارند، اما سایر نیروهای اپوزیسیون نتوانستهاند؟ آیا این نشانه کم کاری ما نیست و...
کم کاری جمهوریخواهان سکولار که خود من نیز یکی از هزاران طرفدار آن هستم را پذیرفتم. اما پس از آن مکالمه تلفنی به حرفهای این دختر تحصیل کرده جوان بیشتر و عمیق تر فکر کردم و حالا در این یادداشت کوتاه نظرم را برای کسانی که حضور عدهای از سیاستمداران مشهور غربی را در کنار مریم رجوی موفقیت مهمی برای مجاهدین تلقی کردهاند باز میگویم:
مجاهدین در زمان صدام صاحب میلیونها دلار ثروت شدند که در غرب سرمایه گذاری کردند و میشود آنان را ثروتمندترین جریان اپوزیسیون جمهوری اسلامی دانست.
شخصیتهای سیاسی غرب که سابقا پستهای مهمی داشته و اکنون در آن پستهای رسمی نیستند از رئیس جمهور گرفته تا نخست وزیر و وزیران، یکی از منابع مهم درآمدشان آن است که برای جمعها و جریانات سیاسی، اقتصادی و غیره سخنرانی میکنند و یا مشاوره میدهند. آنها هریک کاتالوگی چاپ شده دارند که در آن قیمت یک روز شرکت در یک کنگره، یا سخنرانی در یک جمع و غیره در هر نقطهای از جهان تعیین شده است. بسته به شهرتشان معمولا از بیست هزار تا حتی صد هزار دلار. این کار در کشورهای غربی مرسوم و قانونی است و افراد مورد ذکر درآمدهائی که از این راه به دست میآورند را به اداره مالیات اعلام میکنند و مالیات آن را هم میپردازند.
سازمان مجاهدین هر از مدتی چند صد هزار دلار هزینه میکند و عدهای از این افراد را دور خود جمع میکند، با آنان عکس و ویدئو تهیه میکند و آن را به عنوان یک موفقیت سیاسی و حتی حمایت غرب از مجاهدین به اذهان ساده لوح و البته عمدتا به اعضای خود میفروشد. برخی از فعالان سیاسی هم گاهی گول این گونه تبلیغات مجاهدین را میخورند و فکر میکنند که حضور آن چهرههای سیاسی نشانه حمایت غرب از مجاهدین و اهمیت این سازمان در صحنه سیاسی ایران است.
مبارزه اصیل مردم بویژه نسل جوان ارتباطی با این بازیها ندارد. این کارها ممکن است اعضای خسته مجاهدین را در کمپ اشرف خوشحال و امیدوار کند، اما تاثیری و یا تاثیر چندانی در ایران ندارد. در ایران هم اکنون گسترده ترین مبارزه فرهنگی علیه حجاب اجباری- همان حجابی که مجاهدین هنوز گرفتار آن هستند- در جریان است و پس از آغاز رنسانس تاریخی "زن زندگی آزادی" روز به روز در همه نقاط ایران گسترده تر و بی بازگشت تر شده و میشود. مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و سایر جنبههای برابری خواهانه و حق طلبانه زنان و مردان ایران که هر روزه در جامعه ایران جریان دارد شکافهای روحانیون حاکم و دستگاههای سرکوب آن را مدام عمیق تر کرده است.
در ایران این زنان شجاع زندان کشیده و یا زندانی و نیز مردان مبارز و زندانی هستند که اعتماد و احترام نسل جوان بویژه دانشگاهیان و طبقه فرهنگی ایران را برانگیختهاند، و شایسته قرار گرفتن در مقام رهبری جنبش انقلابی علیه تروریسم حاکم هستند. این جنبش زن زندگی آزادی بود که جهانیان را به تحسین و حمایت از مردم ایران برانگیخت و در دلها امید ایجاد کرد و نخستین سنگر مهم رژیم که حجاب اجباری بود را تسخیر کرد. تردید نکنیم که همه تحولات در درون ایران بویژه با مبارزه نسل جوان رقم میخورد و این مبارزات سیاسی و فرهنگی مداوم مردم ایران است که سرانجام رژیم را به زانو در میآورد. اتفاقا نظامهای دموکراتیک غربی نیز به پیروزی همین جنبش آزادیخواهانه درون ایران تمایل دارند هرچند که در خیلی از موارد، ملاحظات سیاسی و یا منافع اقتصادی موجب قربانی شدن حقوق بشر و سکوت حکومتهای غربی در برابر جنایات تروریسم اسلامی حاکم بر ایران میشود. عکس گرفتن با چهرههای سیاسی غرب آنهم به زور پول مبارزه سیاسی نیست و هیچ یک از جریانات و افراد سیاسی را به جائی نمیرساند.
علی کشتگر