Friday, Jul 14, 2023

صفحه نخست » سوال! چرا مردم این‌همه به گذشته رجوع می‌کنند؟ (بخش دوم)، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpgمی‌گویم: "حال نظر خود تو در رابطه با این‌که بخش زیادی از مردم و جوان‌ها آن‌طورکه شما می‌گویید و آن‌طورکه در سطح جامعه مطرح است، میل به گذشته، میل به سال‌های قبل از انقلاب دارند را برایم بگو؟! "

مکثی می‌کند و خنده‌ای "... دائی جون صحبت ازمردم می‌کنید. مجموعه‌ای از افراد یک ملت در ترکیب طبقاتی مختلف، از نسل‌های مختلف. از نسل قبل از انقلاب گرفته تا همین نسل کنونی که جنبش مهسا را رقم زد. چشم تلاش می‌کنم در حد وسع خود توضیح دهم.

از همین نسل جدید که بعضی‌ها نسل "زد" اطلاق می‌کنند، شروع می‌کنم. نسل بسیار جوانی که یک طرف فشارهای خردکننده حکومت اسلامی با نگاهی سخت عقب‌مانده و متحجر جان‌به‌لب‌شان رسانده و آینده‌ای تاریک، بدون امید و چشم‌انداز روشن در برابرشان نهاده است.

از طرف دیگر دنیای قابل دسترس مجازی تصویری از یک سبک زندگی آزاد غربی، عمدتاً آمریکائی در برابرشان می‌گذارد. فضایی که جوانان بی‌هراس در فضای دموکراتیک آن از شادابی جوانی بهره می‌گیرند، ایده‌ها و خلاقیت‌های‌شان مورد توجه قرار می‌گیرد. جامعه‌ای که امکان جامه‌ی عمل پوشاندن به رؤیا‌های جوانی را فراهم می‌سازد.

رؤیای غربی که از آن‌ها معجونی ساخته بسیار ویژه. نسلی با تفکری خارج از تصور حکومت، حتی خارج از تصور قریب به اتفاق نیروهای اپوزیسیون حکومت. نیروی جوانی که جنبشی به عظمت و زیبایی جنبش مهسا را به بهای بسیار جان‌های عزیز رقم زده و می‌زنند.

نیروی جوانی که اساس آن را نه تعبد، نه دریوزگی از مشتی فرصت‌طلبِ دزدِ نان به نرخ روز خور حکومتی، دون‌مایه، فاقد توانایی فکری و عملی که زیر عنوان ارزشی‌های حکومتی زیر چتر رهبری جمع شده‌اند تشکیل نمی‌دهد.

این دسته از جوانان و نوجوانان جنبش مهسائی! عمدتاً متشکل از محصلان تا دانشجویان، بخشی از کارگران جوان و جوانان حاشیه‌نشین شهرها، از خانواده‌های روشنفکر بخش متوسط، حتی سنتی به‌شدت مخالف‌شده با جمهوری اسلامی، نه تنها با معیارها و ارزش‌های حکومت قرون وسطایی جمهوری اسلامی در تقابل‌اند بلکه با جریان‌ها و سازمان‌های اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز که سخن از مبارزه با جمهوری اسلامی و آزادی می‌گویند. اما درعمل مشخص خود منادی یک شکل و الگوی بسته از یک تفکر ایدئولوژیکی هستند نیز در تقابل‌اند. نیروهایی که در همین مرحله از مبارزه با خط‌ونشان‌کشیدن‌های گروهی خود، فرقی نمی‌کند مربوط به کدام جریان باشند عملاً امکان حمایت یک‌پارچه از جنبش مهسا را می‌گیرند!

نیروهای جوانی که از شعار "زن، زندگی، آزادی" گرفته تا ترانه و رقص‌شان تا طرز فکر، طرز زندگی و سیمای ظاهری‌شان، تا نگاه‌شان به امر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی. گرایش‌های فکری‌شان عمدتاً به غرب و دموکراسی غربی است.

تفکری غربی آن‌ها، میل‌شان به غرب که مهاجرت میلیونی هزاران تحصیل‌کرده ایرانی به غرب را باعث گردیده است، به‌گونه‌ای است که دره‌ی عمیقی بین آن‌ها و تفکر حاکم بر جریان‌های جمهوری اسلامی و حتی نیروهای اپوزیسیون چپ ضدامپریالیستی و لیببرالیسم غربی ایجاد کرده است. از جریان مجاهدین بگذریم که نسل جدید هیچ‌گونه سنخیت فکری، رفتاری و حتی شمای ظاهری خود با آن‌ها نمی‌بیند.

... جون ناراحت نشوید! داستانی‌ست این اپوزیسیون جمهوری اسلامی تماماً متمرکز شده در غرب. که خود و شیوه زندگی‌شان درغرب مطابق با استاندارد‌های غربی و بهره‌گیری از این امکانات است، تلاش برای فراهم ساختن بهترین فرصت‌ها برای تحصیل فرزندان خودشان در دانشگاه‌های معتبر غربی که با افتخار از فارغ‌التحصیلی فرزندان خود از فلان دانشگاه غربی بگویند. فرزندانی که غریب به اتفاق تفکری آزاد خارج از چهارچوب‌های حزبی پدران و مادران حزبی و سازمانی خود دارند.

نگاه فرزندان تربیت‌شده درغرب که بر خلاف والدین خود نزدیک‌ترین نگاه به جوانان و نوجوانان امروز ایران، به شیوه تفکر و زندگی ایده‌آل آن‌ها دارند. شکلی از زندگی که بسیاری از جنبه‌های آن در سال‌های قبل از انقلاب برای جوانان و نوجوانان ایرانی وجود داشت.

جاده بازی به ‌سوی غرب بر اساس تلاش، خلاقیت و دانش که امکان رسیدن به آن فراهم بود.

امری مذموم از نظر جریان‌های مذهبی سنتی. مذهبیون جدید مانند مجاهدین، شریعتی‌ها که از جامعه بی‌طبقه توحیدی و حکومت اسلامی می‌گفتند، تا احزاب و سازمان‌های چپی که گرایش به شرق ایدئولوژیک داشتند! در جامعه بسته آن مدینه فاضله را جست‌وجو می‌کردند.

جریان‌هایی که نهایتاً تمام کسانی که در چهارچوب فکری آن‌ها نمی‌گنجیدند، مورد نقد و شماتت قرار می‌دادند و در جبهه‌ی مقابل خود می‌دیدند. امری که در نهایت به اتحاد عملی جریان خمینی با جریان‌های چپ و مجاهدینی منجر شد که به سرنگونی حکومت شاه که مهر غربی بر پیشانی آن خورده بود منجر گردید!

اتحاد عملی که فاجعه‌ی امروز حکومت اسلامی را رقم زد.

حال شما از من می‌پرسید که چرا مردم و نسل جوان میل به گذشته دارند؟ حسرت آن روز‌ها می‌خورند؟ روزهایی که بیشتر نیاز‌های زندگی مادی و آینده مردم را جواب می‌داد. فضای شادی بود هم برای جوانان و هم مردم عادی.

شما خود را به‌ جای من که پدربزرگم، به جای پدران و مادرانی بگذارید که نوه‌ها و فرزندان‌شان از آن‌ها سوال می‌کنند، چرا انقلاب کردید؟ چه می‌خواستید؟ چطور شد که با تمام ادعای روشنفکری و آگاهی، چشم‌بسته به دنبال یک دیناسور تاریخی راه افتادید. در کور چشمی حاصل از تفکری که آزادی را قربانی عدالت کذایی خمینی کرده بود، چشم بر تمام جنایات او بستید!

نگاهی که متأسفانه هنوز به‌گونه‌ای دیگر اما نشأت‌گرفته از همان ریشه، آن می‌کند که در سال ۵۷ کرد. عملاً در کنار ارتجاعی‌ترین جریان تاریخ قرار گرفت. همراه خمینی شروع به کوبیدن کسی چون بختیار کرد. سیلی بر صورت لیبرال‌هایی که به‌ه مراتب روشن‌تر از مردم و جریان‌های سیاسی آینده را می‌دیدند زد."

ادامه دارد

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy