(از سری مقالات اصول و ساختار ایران آینده و نُوین کدام باشند؟)
ایران به اذعان آگاه ترین منتقدین و محققین جهان، در بحبوحه عصری جدید از تاریخ خود، و حتی تاریخ منطقه و جهان، میتواند قرار بگیرد. در عصری خطیر، فرصتی تاریخی داریم تا همگان، از جمله تحصیل کرده ها و نبوغ درجه اول وطن و صاحبان تجربه های گرانبها... را دعوت به همبستگی هر چه وسیع تر کنیم تا زیر ساخت ها و کارزار های ایران آینده و نوین را تفکر کنیم و بروی جاده بس طولانی و اما بس فوری بیاندازیم. ایران نوین آرمانی است، سرابی است، برای خروج از قعر چاه کور قرون وسطی و پیوستن مستقیم و تقریبا غیر ممکن به خط اول کشور های مدرن جهان در قرن بیست و یکم. شوربختانه، سیستم فکری و عملی ما ایرانیان با اشتباهات اساسی، بنیادی و ساختاری همچنان دست و پنجه نرم میکند، معضلی که از طرفی به ساختار و فرهنگ استبدادی دیرینه ما و به محدودیت ها و بازیهای فجیع حاکمان، باز میگردد. در این راه، هدف از نشر این سری مطالب، اول اطلاع و اگاهی رسانی در مورد سیستم های کشورهای مدرن است، سپس بکار انداختن خرد جمعی و پروسه و راهبردهای لازمه است.
لائیسیته روندی برآمده از آزادی و حتی مذهب
در بخش اول، به مفهوم "آزادی" و امکان آن در ایران پرداختیم. از جمله، دیدیم که آزادی، استقلال از هر گرایش معقول است. و دیدیم که "آزادی"، خاصیت موجودات معقول است اگر بتوانند مستقل نسبت به هر علت تعیین کننده ی بیگانه ای، تصمیم گیری و عمل کنند. چنانچه فقط یک موجود "آزاد" می تواند بین خیر و شر یکی را "انتخاب" کند. زیرا "برای وظیفه داشتن، ابتدا باید قادر بود". بنابراین، آزادی، وضعیت انسانی است که تابع هیچ قدرت یا قید و فشاری نباشد. "آزاد همانطور که خدا انسان را آفرید" :
بدین صورت، تضاد درونی و باطنی مذاهب را نمایان کردیم :
چنانچه مذاهب "باید" ها و اجبارهای فراوانی را وضع میکنند و بدین صورت از "آزادی" ها میکاهند. حتی سرکوب و مجازات و اعدام و جنگ و کشتار بنام مذهب وضع میکنند. حال انکه "اگر انسان آزادی اراده یا آزادی عمل نداشته باشد، عمل و رفتار او آزادانه و خود مختار نبوده" و بنابراین "ارزش و اخلاقی" در رفتار وی نیست که "خدا" "قادر" به "قضاوت" آن باشد !
انسانی که "آزاد، همانطور که خدا انسان را آفرید" نباشد، به مثابه فردی است که تمام عمر در زندان انفرادی "ببندید" و انگاه وی را "قضاوت" کنید : چنین انسانی که زندگانی خود را در زندان گذرانده، مسلما گناه و دروغ و دزدی و کشتار و جرمی مرتکب نشده و بنابراین پاکترین و با اخلاق و با مرام و "مومن" ترین فرد جامعه است !
بر این اساس، میبینیم که "جدایی حکومت از مذهب" و "بی طرفی حاکم در امر مذهب شهروندان" امری طبیعی، منطقی و حتی مذهبی است چرا که بدون "آزادی" از جمله "آزادی مذهب"، خدا پرستی و دین، ارزش حقیقی و کامل خود را از دست میدهد.
بر اساس دید مذهبی یا دینی، این سئوال مطرح میشود : اگر خدا مرا انسانِ آزاد آفریده (تا من حتی با "خوردن سیب" شاید از بهشت محروم شوم)، آیا تو انسان، حق زندانی کردن من در مذهب خودت را داری ؟ آیا خدا توی انسان را مامور کرده تا با زور و محدودیت، مرا به بهشت بفرستی ؟ خیر ! پس مرا آزاد بگذار تا طبق "خواست خداوند" آنطور که میخواهم، آزادانه اراده کنم، و آزادانه عمل کنم تا در پایان فقط خدا (لا اله الله) مرا قضاوت کند. و اگر تو در این تصمیمات خدا، خدشه و مانعی وارد کردی، تو مسئول این "عمل شرک" خواهی بود. و "شِرک" از گناهان کبیره به معنای شریک قائل شدن برای خدا است.
چنانچه فیلسوف های بزرگ اسلام، همچون ابن رشد (قرن دوازدهم) که خود را شاگرد منتقد فارابی، قضالی و ابن سینا میدانست، به "جدایی حکومت از مذهب" پرداخته اند.
"جدایی حکومت از مذهب"
"جدایی حکومت از مذهب" در زبان انگلیسی سکولاریسم (۱) و در زبان فرانسوی لاییسیته (۲) نام گرفته اند. پس کلمه سکولاریسم بر خلاف برداشت های کاملا اشتباه بسیاری الیت های ایرانی، ترجمه انگلیسی لاییسیته بیش نیست. تفاوت هایی که شاهد آن در کشورهای مختلف هستیم، فقط بر اساس قوانین این کشورها و محدودیت های حقوق در قانون هر کشور میباشند. به این مباحث، بُعد فرهنگی و تاریخی هر کشور هم اضافه میشوند. بنابراین، در سیستم دموکراتیک ایران، فقط مردم و نمایندگان مردم، میتوانند تصمیم بگیرند که لاییسیته یا سکولاریسم ایرانی به چه نحوی قانونی و اجرایی شود. بنابراین بسیاری بحث های امروزه، فقط نظر شخصی افراد هستند و برای آینده کشور ارزشی جز توصیه فردی ندارند !
از بعد تاریخی
فرانسه، که "دختر بزرگ کلیسا" نامیده میشود، دیرتر از خواهران خود (دیگر کشورهای مسیحی)، به جدایی دین یا مذهب از حکومت ایمان آورد. و به همین دلیل، در این امر، جلوتر از دیگر کشورها تاخت. پس این روند، بر اساس یک منطق تاریخی است.
در فرانسه، برای اولین بار، از کلمه لاییسیته، در سال ۱۸۷۱ در مجله "لا پاتری" (ترجمه : وطن) استفاده شد : مطلب در ارتباط با جنجالی بر سر تعلیمات دینی در مدارس بود. چرا که "تعلیمات دینی" که در مدارس توسط کشیش ها آموخته میشد، آزادی مذهب و دیگر آزادی ها را زیر سئوال میبرد.
به سخنان پرزیدنت گامبتا در سخنرانی ۱۸ سپتامبر ۱۸۷۸ در این باب جداً توجه نمایید :
"ما نه تنها دشمن دین نیستیم، بلکه دشمن هیچ دینی نیستیم. برعکس، ما خدمتگزار آزادی وجدان هستیم و به همه گزینههای مذهبی و فلسفی احترام میگذاریم"
از بُعد اتیمولوژیک
لاییسیته منتصب به فرد "لاییک" است. زیرا در قرون وسطی، جامعه به دو طبقه تقسیم میشد : "روحانی" و "لاییک".
بعبارت بهتر، فرد "لاییک"، از قرون وسطی ببعد، خود را از فرد "روحانی" متمایز می کند. به عبارت دیگر، فرد لاییک همان فرد عام است (فردی که "روحانی" نیست) : زیرا فرد "لاییک" بخشی از "روحانیت" نیست.
بنابراین لاییسیته در تمایز طبقاتی قرون وسطی ریشه گرفته، آنجایی که روحانی مقام برتر جامعه بود. جامعه ای که در آن "ولایت" بر "فقیه" یا "روحانی" بود. و مردم، "عوام" بودند. میبینیم که این همان وضعیت جامعه امروز ایران است.
بلی، کلمه لاییک از "لائوس" (۳) در زبان یونانی بر آمده و معنای آن، چیزی جز "مردم" نیست. و مردم واحد جمعیت است که به عنوان یک کل تقسیم ناپذیر در نظر گرفته می شود.
مرزبندی مدنی
بنابراین لاییسیته یا سکولاریسم یک مرزبندی مدنی مبتنی بر قانون است که پس از یک مبارزه سر سخت "علیه" سه مهره افراطی به دست آمده تا اقشار افراطی جامعه را به "صلح و همزیستی و میانه روی پایدار"، طبق قانون، "مجبور" نماید :
۱ـ مهره اول، "ناسازگاری و سخت گیری" روحانیت و دین داران از هر مذهبی که بر آمده باشند.
۲ـ دومی "سنگینی سنت ها"، چرا که سنت ها و فرهنگ ها همیشه مملو از مذهب و دین و اخلاق و ارزش ها بوده اند. برای مثال پدر سالاری یا مرد سالاری یا دین را به سنت نسبت میدهند تا با پیشرفت و تغییرات مخالفت کنند...
۳ـ سومی "بنیادگرایی ضد دینی" برخی مبارزان همین مبحث "جدایی دین از حکومت". چرا که برخی، از جمله بعضی آتییست ها، ضد دین ها و از دین برگشته ها، به افراط گری در این مباحث میپردازند. پس نقش لاییسیته یا سکولاریسم، حمایت از دین داران هم هست تا بتوانند با آرامش خاطر، به مذهب خود بپردازند.
پس میبینیم که موضوع لاییسیته، امری غیر از ضدیت میباشد. لاییسیته در ایران دموکراتیک، امری برآمده از آزادی های فردی، مذهبی و اجتماعی خواهد بود و مانند تمام کشورها در سیر تکاملی و تاریخی خود، تغییر خواهد کرد تا با خواست های جامعه و مردم هماهنگ شود تا ضامن صلح اجتماعی و ملی گردد. و بالاخره کشور و مردم را از سیر جهنمی و تاریخی ـ فرهنگی ـ سنتیِ ما یعنی زور و تزویر و قدرت و دیکتاتوری و تبعیض، بیرون آورد.
از قضا، در سالهای اخیر، مبحث جدایی دین از حکومت، و حتی دین ستیزی در "فضای عمومی"، با مداخله افراط گرایانه سه مهره فوق با مشکلات و تحولات بحث انگیزی مواجه شده، چیزی که روزانه در جوامع مدرن سوژه بحث های داغی میباشد و صلح جمعی این جوامع را با چالش های عمیقی رو در رو کرده چنانچه افراطی گران سیاسی خصوصا پوپولیست ها مرتبا در انتخابات پیشرفت میکنند و دمکراسی های مدرن را به چالش های عمیق و پر خطری میکشند. امری که اگاهی از آن برای ما ایرانیان بسیار مهم است تا خود را از این چاله و چاه ها بیرون بکشیم.
از جمله، لازم به یاد اوری است که از نکته نظر تاریخی، هیچ چیز به اندازه تحریک و آزار و اذیت مذهبیون و متعصبین و حتی برخی از "انقلابیون افراطی"، مغایر با ایده آل لاییسیته نبوده. چنانچه هیچ چیز به اندازه اعلامیه کاردینال ها و اسقف های فرانسه در ۱۰ مارس ۱۹۲۵ مخالف ارزش های لاییسیته نبوده. این اعلامیه اینگونه نوشته شده بود : «قوانین لاییسیته قبل از هر چیز ناعادلانه هستند زیرا با حقوق رسمی خداوند مغایرت دارند. از ارتداد و الحاد و خداناباوری و اتییسم سرچشمه می گیرند تا به نظم فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، ملی و بین المللی منتهی شوند. جهل کامل از خداوند ما عیسی مسیح و انجیل او را ترسیم می کنند. و تمایل دارند خدای حقیقی را توسط "بُت های آزادی، همبستگی، انسانیت، علم و غیره" جایگزین کنند. همه زندگی ها و همه نهادها را "نامسیحی" میکنند. آنهایی که "سلطنت لاییسیته" را افتتاح کردند، آنهایی که آن را تقویت کردند، گسترش دادند، تحمیل کردند، هدف دیگری جز این نداشتند. بنابراین، آنها اثرات بی تقوایی و کفر هستند که بیانگر مقصرترین بی عدالتی ها است، زیرا مذهب کاتولیک بیانگر بالا ترین عدالت است..." !
و بنابراین، میبینیم که اغراق نیست اگر گوییم لاییسیته چالش روح و خرد در مقابله با وزنه های طبیعت، فرهنگ و تاریخ است. و بدین صورت واضح آشکار است که لاییسیته مبارزهای امروزی است که هنوز حتی در همه دمکراسی ها موضوعیت دارد، زیرا درک پیشفرضهای فلسفی و سیاسی و اجتماعی و حتی مذهبی که به آن معنا و ارزش قابل توجهی میدهند، بدیهی نیست.
امید که ما ایرانیان با دقت فراوان این جملات را بارها مطالعه و تامل و مباحثه و مناظره کنیم تا از مغلطه های فجیع فوق خروجی صلح طلبانه یابیم.
ادامه دارد
مهرزاد نکوروح