Saturday, Aug 5, 2023

صفحه نخست » از «مرد بیمار اروپا» تا «مرد بیمار خاورمیانه»

khamTaheri.jpg«مرد بیمار اروپا» سرانجام مرد. «مرد بیمار آسیای باختری یا خاورمیانه» نیز بی‌تردید خواهد مرد. همه ایرانیان می‌بایستی از هم اکنون خود را برای آن روز، و مهم‌تر از آن، روز بعد از آن آماده کنند

امیر طاهری - ایندیپندنت فارسی

«مرد بیمار اروپا». این لقبی بود که ناظران سیاسی در آستانه سده بیستم میلادی به خلافت عثمانی داده بودند. «بیماری» مورد بحث، علائم آشکاری داشت. نخستین علامت این بود که خلافت دیگر مشروعیت اولیه خود را نداشت. چند دهه کاهلی سیاسی، فساد اجتماعی و مالی، انحطاط فرهنگی و بی‌انضباطی سازمان‌های دولتی این عدم مشروعیت را تثبیت کرده بود.

علامت دیگر، انزوای دیپلماتیک خلافت بود. امپراتوری‌ای که در سه قاره جهان حضور داشت، اندک اندک به شکل یک جذامی ظاهر می‌شد؛ جذامی خطرناکی که به حکم عقل باید از او دوری می‌شد.

عامل دیگر، رکود اقتصادی و در نتیجه، توسعه فقر و کوچک‌تر و کوچک‌تر شدن طبقه متوسط بود؛ طبقه‌ای که در بهترین سال‌های خلافت نقش موتور پیشرفت در همه زمینه‌ها را برعهده داشت.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

آیا توصیف بالا از سیمای خلافت اسلامی در دوران الرحمن‌اش، ما را به یاد جمهوری اسلامی امروز در تهران نمی‌اندازد؟

جمهوری اسلامی امروز نه تنها از همه بیماری‌های ذکرشده در بالا رنج می‌برد، بلکه با بیماری‌های دیگری نیز درگیر است.

در دهه گذشته، نظام خمینی‌گرا با چالش‌های روزبه‌روز گسترده‌تر در همه زمینه‌ها روبه‌رو بوده است. هیچ کشور دیگری در آن دهه شاهد پیدایش و گسترش شکافی عمیق‌تر میان جامعه مدنی و دستگاه حکومتی نبوده است. این شکاف نخست با چالش مخالفان «انقلاب اسلامی»، یعنی بخشی از نظام پیشین آغاز شد، اما با سرکوب بی‌رحمانه چالشگران و مهاجرات وسیع آنان برای مدتی متوقف گردید. اما دیری نگذشت که بخشی از نیروهایی که در جریان ۱۳۵۷ شرکت داشتند، از آن جدا شدند و به نوبه خود در عمیق‌تر کردن شکاف نقش گرفتند.

امروز، براساس بهترین داده‌های پژوهشی که در دسترس ماست، نظام خمینی‌گرا نه تنها نمی‌تواند بر نیروهای سیاسی و اجتماعی خود بیفزاید، بلکه هر روز که می‌گذرد، بخشی از نیروهای خود را نیز از دست می‌دهد.

یک دهه رکود اقتصادی، جمهوری اسلامی را در نقش تنها کشور خاورمیانه که با دنده عقب حرکت می‌کند، ظاهر می‌سازد (البته صرف‌نظر از افغانستان و سوریه که سرزمین‌های بی‌دولت به‌شمار می‌آیند.) به همین سبب است که سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در جمهوری اسلامی روی صفر متوقف شده است. بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ میلادی، کشورهای خاورمیانه، یعنی ترکیه، کشورهای عرب غرب آسیا، اسرائیل و مصر، به گزارش بانک جهانی نزدیک به یک تریلیون دلار سرمایه‌گذاری را به خود جلب کرده‌اند. سهم ایران، اما، کم‌تر از یک درصد این رقم بوده است.

جمهوری اسلامی با امضای ده‌ها تفاهم‌نامه، که در اغلب آنان منافع ایران زیر پا گذاشته شده، به‌ویژه با جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه، کوشیده است تا به منابع سرمایه خارجی دست یابد، اما بی‌نتیجه. چین در سال ۲۰۱۶ میلادی یک سلسله اسناد «تاریخی» را امضا کرد اما تا کنون، علی‌رغم های‌وهوی گاه‌گداری، خبری از سرمایه‌گذاری چین نبوده است.

روسیه از سوی دیگر، نه تنها حتی یک روبل در ایران سرمایه‌گذاری نمی‌کند، بلکه از فروش هواپیماهای جنگی در برابر پول نقد به ایران نیز سر باز می‌زند. هند و چین، نفت خام ایران را با تخفیف ۴۰ درصدی می‌خرند، اما حاضر به پرداخت بهای آن به‌جز برای بازرگانی پایاپای نیستند. چین ۴۵ میلیارد دلار پول ایران را منجمد کرده است و هند، ۲۳ میلیارد دلار را در حساب پس‌انداز غیرقابل دسترسی برای ایران امروز قرار داده است.

در همین حال، رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه، با سفرهای یک روزه به کشورهای عرب، با بیش از ده میلیارد دلار سرمایه‌گذاری مستقیم عربستان سعودی و امارات متحده عربی به آنکارا بازمی‌گردد. رئیس‌جمهوری چین و نخست‌وزیر ژاپن نیز با سفرهایی مشابه به همسایگان جنوبی ما، بزرگ‌ترین حجم سرمایه‌گذاری خود را در عمان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین در مسیر عملی شدن قرار می‌دهند. حتی عراق، علی‌رغم دشواری‌های سیاسی و اقتصادی‌اش، توانسته است سرمایه‌گذاری بیش از ۳۰ کشور آسیایی و اروپایی را جلب کند.

بررسی‌های سازمان برنامه و بودجه در تهران نشان می‌دهد که نزدیک به ۷۰ درصد از تاسیسات زیربنایی کشور- سدها، بنادر، راه‌آهن، جاده‌ها، نیروگاه‌های آبی و گازی، پالایشگاه‌ها، بیمارستان‌ها، بناهای دولتی و از همه بدتر، حوزه‌های نفت‌خیز کشور- در مسیر سقوط تدریجی قرار گرفته‌اند.

صنعت نفت ایران، به‌گفته بیژن زنگنه، وزیر پیشین اسلامی، نیازمند ۳۰۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری «نجات‌بخش» است. امروز ایران تنها می‌تواند از ۲۵ درصد ظرفیت خود برای تولید نفت بهره گیرد. حتی با امضای قرارداد واردات نفت از عراق، در ازای گاز، ایران ممکن است در سال‌های آینده نتواند نفت مورد نیاز برای مصرف داخلی خود را تولید کند.

جمهوری اسلامی تمامی بازارهای نفت ایران را از دست داده است و امروز فقط در بازار به‌اصطلاح «قهوه‌ای» یا «سیاه» حضور دارد.

حذف ایران از نقشه استراتژیک کشورهای تولید‌کننده انرژی در مقیاس وسیع، تنها عامل انزوای دیپلماتیک این «مرد بیمار خاورمیانه» نیست. رهبران جمهوری اسلامی با رفتار خصمانه خود با اغلب کشورها، این انزوا را تثبیت کرده‌اند. یک نمونه: آلمان، از آغاز تاسیس خود در سال ۱۸۷۰ میلادی، ایران را به‌عنوان دوست دائمی خود در خاورمیانه تلقی می‌کرد. حتی دو جنگ جهانی و تقسیم آلمان به دو بخش در دو اردوگاه ایدئولوژیک متخاصم هم سبب نشد که دوستی ایران و آلمان تضعیف شود. بدین‌سان، تعجب‌آور نبود که همه صدراعظم‌های آلمان فدرال تا پیدایش جمهوری اسلامی سفر رسمی به ایران داشتند. حتی ویلی برانت، نخستین صدراعظم چپ‌گرای آلمان فدرال که گاه‌گاه از ایران انتقاد نیز کرده بود، رسما به ایران سفر کرد و «رهبری خردمندانه شاه» را ستود. جمهوری اسلامی با علمیات تروریستی در خاک آلمان، با گروگان‌گیری اتباع آلمان و حملات تبلیغاتی علیه متحدان آن کشور، رهبران آلمان را قانع کرد که ایرانی که «دوست دائمی» بود، اکنون در تهران حضور ندارد.

امروز، درهای اکثریت کشورهای عضو سازمان ملل متحد به‌روی رهبران جمهوری اسلامی بسته است. هیچ یک از کشورهای اروپایی، به استثنای روسیه، حاضر به پذیرایی از رهبران نظام خمینی‌گرا نیستند. روسیه نیز هرگاه یک مقام جمهوری اسلامی را پذیرفته است، با اصرار به تحقیر آنان، نظر واقعی‌اش را نشان داده است.

در قاره آمریکا، تنها ونزوئلا، کوبا و بولیوی هنوز حاضرند یک خوشامد سرد به رهبران جمهوری اسلامی تقدیم کنند. مهم‌ترین کشورهای آفریقا، یعنی مصر، نیجریه، آفریقای جنوبی، مراکش و غنا، یا با جمهوری اسلامی قطع رابطه کرده‌اند یا آماده پهن کردن فرش قرمز برای رهبران آن نیستند. در آسیا نیز کم‌تر کشوری را می‌توان یافت که خود را دوست و شریک «مرد بیمار خاورمیانه» معرفی کند.

جمهوری اسلامی، امروز، عضو باشگاه «سوته‌دلان» است؛ ۱۰ یا ۱۲ کشوری که با تحریم‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی و امنیتی روبه‌رو هستند. حتی در به‌اصطلاح «جهان اسلام»، یعنی ۵۳ کشور عضو سازمان همکاری اسلامی، نظام «ولایت فقیه» در انزوای کامل است. این نظام، علاوه بر ناکامی در به‌دست آوردن دبیرکلی سازمان کشورهای صادر‌کننده نفت (اوپک)، نتوانسته است در سازمان همکاری اسلامی یک سه‌پایه در کنار میز تصمیم‌گیری به‌دست آورد.

ایران پیش از ۱۳۵۷ مرکز ثقل خاورمیانه به‌شمار می‌آمد. حتی پیش از دوران جهش اقتصادی در سال‌های ۱۳۵۰، ایران به‌عنوان یک کشور مسئول در صحنه سیاست جهانی حضور داشت: در نوشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر، در تاسیس سازمان ملل متحد، در کمیسیون تعیین سرنوشت فلسطین زیر قیمومیت بریتانیا، در برنامه‌های سازمان ملل، یونسکو، یونیسف، کمیته جهانی المپیک و بسیاری از دیگر سازمان‌های بین‌المللی در ردیف کشورهای رهبری‌کننده بود.

به‌عبارت دیگر، آنچه جمهوری اسلامی را در نقش «مرد بیمار خاورمیانه» به انزوا کشانده است، سیاست‌های نابخردانه آن است؛ سیاست‌هایی که توام با سقوط اقتصادی و بی‌ثباتی سیاسی در داخل، استقرار و حفظ روابط عادی با ایران امروز را دشوار می‌کند، چه رسد به مناسبات نزدیک راهبردی.

بسیار کوشش‌ها شد تا «مرد بیمار اروپا»، خلافت اسلامی در سال‌های واپسین، به‌نوعی شفا یابد. اما سرانجام تاریخ نشان داد که رژیمی که رابطه‌اش با مردم خودش قطع شده است، هرگز شفا نخواهد یافت. تنها شفای ممکن پایان خلافت اسلامی و قرار دادن ترکیه در مسیری تازه بود.

البته ایران، امروز، کپی یا حتی کاریکاتور خلافت اسلامی نیست؛ ملتی است متحد، سرزنده و پرشور که در چارچوب فرهنگ خسروانی خود می‌خواهد و می‌تواند به انزوای جهانی‌اش پایان دهد، از باشگاه «سوته‌دلان» و تحریم‌شدگان بیرون آید و بار دیگر، در جرگه ملل تمدن‌ساز قرار گیرد.

با این حال، یادآوری قدرت‌های بالقوه ایران در این زمینه کافی نیست. ایران‌دوستان از هم اکنون می‌بایستی هم‌زمان با مبارزه برای تسریع تغییر اجتناب‌ناپذیر رژیم در ایران، در راه پی‌گذاری مناسبات سالم با دیگر ملل جهان نیز بکوشند. امروز، میلیون‌ها ایرانی که در سراسر جهان حضور دارند، می‌توانند و باید با تماس با افکار عمومی آن کشورها، دیدار با احزاب، اتحادیه‌های کارگری، دانشگاه‌ها و صاحبان سرمایه، تصویر ایران آینده را با صداقت توام با عزم جزم رسم کنند.

ایران، در صورت دوباره ایرانی شدن، می‌تواند به سرعت در هیئت یک بازار چند تریلیون دلاری به اقتصاد جهانی بازگردد. ایران بیش از هر کشور دیگر در آسیای باختری قابلیت جذب سرمایه‌گذاری سودبخش بین‌المللی را دارد. جمعیت ایران، به‌نسبت منابع طبیعی‌اش، نه آن‌قدر بزرگ است که مانند چین و هند یا مصر مسئله تامین مایحتاج ابتدایی را در صدر اولویت‌ها قرار دهد و نه آن‌قدر کوچک است که سرمایه‌گذاری برای صنایع تولیدی در مقیاس وسیع را غیراقتصادی جلوه دهد.

ما در هفته‌ها و ماه‌های آینده می‌توانیم با رایزنی‌های جدی میان خودمان طرح‌های لازم برای ترسیم این تصویر از ایران پسا جمهوری اسلامی را شکل دهیم. پژوهشکده‌هایی که بسیاری از هم‌میهنان مقیم اروپا، آمریکا، ژاپن و بسیار کشورهای دیگر در آن عضویت دارند، می‌توانند با ترتیب دادن سمینارهای ویژه در این زمینه اقدام کنند.

در همین حال، ما می‌بایستی از هر اقدام خصمانه علیه دیگر کشورها خودداری کنیم. آتش زدن پرچم کشورهایی که غالبا به ظاهر با جمهوری اسلامی مماشات می‌کنند، کار درستی نیست. ایران آینده، ایرانی که می‌بایستی از خاکستر رژیم ضدایرانی کنونی برخیزد، می‌بایستی یک سیاست خارجی «بدون دشمن» داشته باشد و بار دیگر، منادی صلح و همکاری با همه ملل براساس احترام متقابل و تامین منافع مشترک گردد.

به‌عبارت دیگر، بهترین درس برای ما به‌عنوان نیروی ذخیره ملت ایران، این است که آنچه را جمهوری اسلامی کرده است، نکنیم. آنچه را خمینی‌گرایان گفته‌اند، نگوییم. گروگان نگیریم. به سفارت‌خانه‌های خارجی حمله نکنیم. در خیابان‌های دیگران بمب نگذاریم. ترور صادر نکنیم. جوخه‌های مرگ به اقصی نقاط جهان نفرستیم و فساد اخلاقی، مالی و فرهنگی خود را به دیگران منتقل نکنیم.

«مرد بیمار اروپا» سرانجام مرد. «مرد بیمار آسیای باختری یا خاورمیانه» نیز بی‌تردید خواهد مرد. همه ایرانیان می‌بایستی از هم اکنون خود را برای آن روز، و مهم‌تر از آن، روز بعد از آن آماده کنند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy