ه. آذین ـ نگارنده این مطلب از یک علاقمند به مسائل سیاسی-اجتماعی در ایران سئوالهایی را مطرح کرده است که پاسخهای آن نمایانگر شرایط کنونی ایران است. پاسخ ها سعی شده تا حد ممکن بی طرفانه و مبتنی با واقعیت باشد و سلیقه و نگاه شخصی در بازگویی آن نقش نداشته باشد.
س: میتوانید تصویری کلی از وضعیت حجاب در ایران بدهید؟
ج: یکی از مهم ترین نمودهای تحول جامعه ایران پس از جنبش مهسا، دین-گریزی و کشف حجاب اجباری در تمام سطوح جامعه و از جمله در مناطق سنتی نشین، شهرستانهای کوچک و مناطق سنتی جنوب شهر تهران است. موضوع از پوشش مو و حجاب فراتر رفته و پوشیدن لباسهای بدن نما، تاپهای کوتاه و بیرون انداختن شکم و ناف به وفور دیده میشود. این نوع پوشش اختیاری در همه جا و حتی جلوی چشم ماموران رژیم هم مشاهده میشود. به طور مثال این گونه پوشش را میتوان به وفور در خیابانها و محلات، حتی اطراف وزارت کشور واقع در میدان فاطمی که مکانی به شدت امنیتی است، در دفاتر پلیس، دفاتر پیشخوان دولت، اداره های دولتی، اداره گذرنامه، تمامی مراکز خرید و بانک ها و.... مشاهده کرد.
نکته جالب تر از بی حجابی تحولی است که در رفتار مردم مشاهده می شود. من حتی یک مورد متلک گویی، ایجاد مزاحمت یا نگاه های آزاردهنده مردها را تا کنون مشاهده نکرده ام. آمار مزاحمت، تعرض، حتی دزدی و قاپ زدن در جامعه به شکل چشمگیری کاهش یافته است. این خود نیازمند بررسی جامعه شناسانه و روانشناسی اجتماعی به صورت حرفه ای است. در بسیاری از مناطق، بزهکاری تا نرخ ۶۰٪ کاهش یافته است.
این تحولات و جنبش مهسا باعث رشد امیدواری مردم شده است. شاید چیزی مانند دوران انقلاب ولی در ابعاد محدودتر. رشد امید، همبستگی ملی و اجتماعی از فاکتورهای بسیار مهم جامعه است که به شکل آشکاری رژیم را به هراس انداخته است. این وضعیت برای نیروهای امنیتی قابل تحمل نیست و من یقین دارم که ضدحمله آن ها به زودی و به نحوی از انحا شروع خواهد شد.
به وفور مشاهده میشود جمعی از افراد مذهبی و خانم های چادری در رستورانهایی در کنار خانم هایی بی حجاب و با پوشش اختیاری مینشینند. ولی آنها هیچ کاری به کار یکدیگر ندارند. من در هیچ موردی تذکر و اظهار نظر از هیچ یک از طرفین مشاهده نکردم. فرهنگ هم زیستی و پذیرش گوناگونی و تفاوت در جامعه رسوخ پیدا کرده و به سرعت در حال عادی شدن است.
هر از چند گاهی گروهی از نیروهای انتظامی در مناطقی مانند میدان فردوسی، میدان انقلاب و... حضور پیدا کرده و با بی حجابی برخورد میکنند. ولی کاملا مشهود است که حضورشان فقط برای اعلام حضور و قدرت نمایی است و هنوز یورش همه جانبه یا اراده ای برای یورش گسترده در آنها دیده نمیشود. اینکه چرا دولت چنین عمل می کند به نظر من به چند عامل زیر بستگی دارد:
۱- اجماع نظری در کل نظام در رابطه با نوع برخورد با بی حجابی هنوز ایجاد نشده است.
۲- بی حجابی گسترده در سطح کشور نیازمند بسیج گسترده در کل کشور است. شاید آمادگی و سازوکار مناسب برای این برخورد هنوز به وجود نیامده است.
۳- به زودی سالگرد مهساست و اولویت در حال حاضر با کنترل امنیتی جامعه است و رژیم از هرگونه عامل تحریک کننده ای در حال حاضر دوری میکند. اولویت کنونی نظام سپری کردن سالگرد مهسا با موفقیت است. سپس افزایش قیمت بنزین و پس از آن حجاب قرار میگیرد.
س: بودجه و هزینه های دولت در چه وضعی است؟
ج: یک بطری آب ۱۵۰۰۰ تومان (حدودا ۳۰ سنت) است ولی دیزل لیتری ۳۰۰ تومان (۰.۶ سنت!!)، بنزین سهمیهای لیتری ۱۵۰۰ تومان (سه سنت) و بنزین آزاد لیتری ۳۰۰۰ تومان (۶ سنت) است. یقینا دولت سوبسیدهای سنگینی برای پایین نگاه داشتن نرخ سوخت میپردازد. این قیمتهای غیرقابل توجیه، به نوبه خود بازار بسیار بزرگ قاچاق سوخت را در مناطق مرزی ایجاد کرده است که عملا برخی از محلیها برای سیر کردن شکم خود و خانوادهشان مجبورند با قاچاق سوخت کسب درآمد کنند. ولی از سوی دیگر این درآمد با سوبسید دولتی و با پرداخت از جیب جامعه تامین میشود.
در کنار این هزینه کمر شکن باید فاکتورهای دیگری را هم اضافه کرد. ایران شاید تنها کشوری در جهان باشد که افراد زیر ۵۰ سال به شرط سابقه کار امکان بازنشستگی دارند. با توجه به جمعیت نزدیک به ۹۰ میلیون و پیر شدن سن جامعه، صندوق بازنشستگی دولت متحمل هزینه های هولناکی است. هزینههای خدمات پزشکی و آموزشی، هزینه های سرسام آور نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی که نقشی در تولید ثروت ندارند، هزینههای نظامی و فناوری هسته ای، بودجه حوزههای علمیه و نهادهای مذهبی و تبلیغات اسلامی، تزریق پول به نیروهای نیابتی در عراق، سوریه، لبنان، یمن و حتی در ونزوئلا و ......، نیز قوز بالا قوز شده است. این وضعیت نامتوازن درآمدها و هزینه ها، تحت هیچ شرایطی قابل تدوام نیست. قرار است به زودی قیمت بنزین افزایش یابد. فروش بنزین آزاد تقریبا متوقف شده و بنزین فقط با سهمیه و کارت سوخت ارائه میشود. صف های بسیار طولانی برای خرید بنزین شکل گرفته است. عرضه محدود شده و تقاضا افزایش یافته است. این شرایط عمدی پیش زمینههای افزایش قیمت سوخت است. ولی این قضیه با سالگرد جنبش مهسا هم زمان شده است و رژیم در حال حاضر دست به عصا حرکت میکند تا روی شعله های خشم مردم بنزین نپاشد. با توجه به اینکه میلیونها نفر کسری درآمد خود را از راه مسافرکشی تامین میکنند، افزایش قیمت بنزین تبعات بسیار سنگینی در بر خواهد داشت.
س: مردم دولت رئیسی را چگونه ارزیابی میکنند؟
ج: افراد دست اندرکار و فعال در حوزه های تجاری، صنعتی، تولیدی و آموزشی و آکادمیک دولت رئیسی را یکی از ناکارآمدترین دولتهای تاریخ جمهوری اسلامی ایران مینامند. افراد غیرمتخصص و ناکارآمد با وضع قوانین مطالعه نشده و تغییرات پی در پی قوانین به آشفتگی تولید و اقتصاد ضربه های هولناکی وارد کردهاند. با این شرایط صاحبان صنایع قادر به برنامه ریزی و سرمایه گذاری نیستند. حتی صاحب یک فروشگاه لوازم ورزشی میگفت که با این نوسانات شدید قانونی و ارزی قادر به سفارش گذاری، خرید یا حتی تعیین نرخ فروش اقلام خود نیست. وضعیت هولناک اقتصادی در ایران هیچگاه تا این اندازه و ابعاد بحرانی و پردست انداز نبوده است. چرخ اقتصاد ایران درست نمیچرخد و اثرات و تبعات گسترده و عمیقی بر اقتصاد و زندگی مردم و کسبه داشته است. موج عظیمی مجددا در تلاش برای مهاجرت از ایران است. کشور از نخبه ها تخلیه شده است و عواقب فرار مغزها کمتر از فلاکت اقتصادی نیست.
س: بحران ارزشی و اخلاقی نظام اسلامی را چگونه می بینید؟
ج: به نظر من نظام حاکم بر ایران هیچگاه تا این اندازه در تاریخ جمهوری اسلامی بی اعتبار، مورد تمسخر و به دور از اخلاق و ارزشهای انسانی، مذهبی، فلسفی، ملی و قانونی نبوده است. رهبران نظام در کوچه و خیابان مورد تمسخر قرار گرفته و روزی نیست که رسوایی های اخلاقی و جنسی و مالی آنها در جامعه بازتاب نیابد، جوکی ساخته نشود و مورد تمسخر قرار نگیرد. این کنایه ها بدون در نظر گرفتن مکان و زمان و شرایط شغلی با صدای بلند گفته میشود. در نهادهای دولتی به صورت ماموران دولت کوبیده میشود. ماموران به آن پوزخند زده و خود را همراه نشان میدهند. مامور انتظامی در فرودگاه، کارمند پیشخوان دولت و کارمند دفتر پلیس۱۰+ به وضوح از وضعیت گلایه میکردند و آن را به باد انتقاد میکشند. من در سفرهای قبلیام با چنین پدیدهای به این گونه برخورد نکرده بودم. اینها نشانههای ریزش و فروپاشی از درون و آن هم در آخرین لایههای چسبیده به قدرت است.
اگر آلترناتیو ملموسی شکل بگیرد این اعتراضات کلامی تبدیل به کنشهای بیرونی شده و شرایط کاملا متفاوتی را ایجاد خواهد کرد.
س: ماجرای این تعداد نهاد مذهبی چیست؟
ج: آیا میدانید چند حوزه علمیه در ایران احداث شده و در حال فعالیت است؟
باور کردنی نیست ولی بیش از ۲۵۰۰ حوزه علمیه در حال فعالیت است که تعدادش از کل مراکز آموزش عالی در ایران بیشتر است. تا کنون بیش از دو میلیون و پانصدهزار روحانی و معمم "تولید" شده است. این افراد هیچ نقشی در تولید و ایجاد ثروت اجتماعی ندارند ولی حقوق بگیر هستند و از سطح زندگی مافوق متوسط به بالا بهرهمند هستند. اینها دستشان برای رانت و فساد باز است و زندگی و مال و ثروتشان با سرنوشت جمهوری اسلامی گره خورده است.
آیا میدانید به طور مثال در شرکت ایران خودرو چند روحانی استخدام شده است؟
بیش از شش صد روحانی در استخدام ایران خودرو است که آنها هیچ نقشی در تولید، مدیریت و پروژههای فنی و پژوهشی ندارند. در واقع نقش انگلی داشته و در حوزه هایی مانند حراست، امنیت، نهی از منکر، ارشاد و..... نقش بازی میکنند.
به این لشکر نامحسوس "امام زمان" خیل عظیم سپاه، بسیج، اطلاعات، اطلاعات سپاه، نیروهای انتظامی، بخشی از ارتش، نیروی هوایی و دریایی، بیت رهبری، دفاتر امام، بنیاد مستضعفان، کمیته امام، دفاتر تبلیغات اسلامی، و صدها و صدها نهاد من در آوردی دیگر را اضافه کنید. یکی از استراتژیهای مهم خامنهای نهاد سازی بوده است. این نهادها با زندگی انگلی، غیرتولیدی و بدون هیچ گونه نقش در ثروت آفرینی برای جامعه، از امکانات و حقوق ویژه برخوردار هستند. یکی از دست اندرکاران آمار این مجموعه را به ۲۲ میلیون نفر برآورد میکند. البته هیچ آمار رسمی و منبعی برای تدقیق این آمار وجود ندارد. ولی با حسابی سرانگشتی، آمار حداقل این افراد با خانوادههایشان زیر ۱۵ میلیون نفر نیست. در واقع علی خامنه ای از طریق این نهادها یک طبقه اجتماعی خلق کرده است که منافع و سرنوشتشان با جمهوری اسلامی گره خورده است.
این گروه همان افرادی هستند که جمهوری اسلامی آنها را "ملت" مینامد. اینها عمدتا افراد بیتخصص و ناکارآمدی هستند که رفاه، ثروت و حقوق ویژه شان با جمهوری اسلامی گره خورده است. منافع چشمگیر این گروه انگلی را هیچ حکومت سالم دیگری نمیتواند تامین کند. اینها ماشین رای، ماشین سرکوب و سیاهی لشکر و در مواردی عوامل توطئه رژیم در کشورهای غربی و دمکراتیک هستند. گاهی اوقات رژیم از این مزدوران دینی به عنوان سربازان گمنام "امام زمان" هم نام میبرد.
بدون در نظر گرفتن و مطالعه دقیق این واقعیت و پیچیدگی جامعه ایران نمیتوان به سادگی فتوای سیاسی داد. سر و صداها و نطقهای تهییجی افرادی مانند مسیح علینژاد و تکرار اصطلاحاتی مانند "کف خیابان!" ناشی از ندانم کاری و عدم شناخت صحیح از ساختار کنونی جامعه ایران است.
س: آیا اپوزیسیون در سطح جامعه شناخته شده است؟
ج: اینها برداشت های شخصی من است و مبتنی بر مطالعه سیستماتیک و پژوهشی نیست. نتیجه گیریها ناشی از درک و برداشتهای شهودی من از ایران است.
میتوان گفت که از گروههای اپوزیسیون در ایران خبری نیست. صدای آنها در ایران شنیده نمیشود و خریداری هم ندارد. مردم از اینها خسته و نا امید شدهاند. رژیم با کنترل بسیار شدید امنیتی امکان هرگونه تشکل و کنش هماهنگ را از جامعه گرفته است. هدف و تلاش رژیم نابود کردن نطفه هرگونه حرکت و تجمعی قبل از شکلگیری آن است. به این دلیل حرکت های اجتماعی در ایران ماهیتی انفجاری، خودجوش و نامتداوم دارند. رژیم امکان و پتانسیلهای رهبری، هماهنگی و همکاری اجتماعی را سلب کرده و با کنترل رسانه های اجتماعی و حضور و نفوذ امنیتی در سطح محلات، محل کار، میادین و بازارها در سطح کشور، شرایط را بسیار دشوار کرده است. در واقع به دلیل وجود تمام شرایط لازم برای تغییر و خواست عمیق مردم برای تحولات رادیکال، اعتراضات مردم به شورشهای خودانگیخته و غیر متمرکز میانجامد ولی در شرایط کنونی و امروز ایران امکان تبدیل شدن اعتراضها به یک حرکت فراگیر اجتماعی به صورت متداوم مهیا نیست. تدوم اعتراضات مدنی مردم اگر به شکل گیری یک نهاد رهبری کننده و هماهنگ کننده جنبش ختم نشود، در بهترین حالت به شکاف در رژیم، ریزش و فروپاشی از درون میتواند بیانجامد.
بسیاری از مردم ایران دنبال فردی مقتدر و توانا مانند رضاشاه هستند که بیاید و بکوبد بگیرد و بکشد و مردم را از این بن بست نجات دهد. متاسفانه این گرایش ساده انگارانه و غیردمکراتیک از نقاط ضعف جدی جنبش اعتراضی مردم است. در این نگاه اِلِمانهای مهمی مانند مشارکت اجتماعی، مسئولیت اجتماعی، نهادهای مدنی، قانونگرایی، استراتژی و تاکتیک سیاسی، تعامل و همکاری، تکثر احزاب و.... دیده نمیشود. با این تاکید که این نقاط ضعف محصول و نتیجهی رفتار شدید امنیتی رژیم است و تنها با سطح شعور سیاسی و اجتماعی مردم در ایران مرتبط نیست. ولی به هردلیل که باشد، خطر جایگزین شدن استبدادی دیگر در شرایط موجود ایران جدی است.
اصلاح طلبی در ایران نمود اجتماعی ندارد و جدی گرفته نمیشود. مردم چند اصلاح طلب را به صورت پراکنده و فردی میشناسند، برایشان احترام هم قائل هستند ولی آنها را جدی نمیگیرند و امیدی هم به آنها ندارند. اصلاح طلبها در ایران، فاقد تشکل، برنامه، همفکری، تعامل و همکاری جبههای هستند. آنها در تمام حرکتهای اعتراضی با فاصله زیادی دنباله رو مردم بودهاند و هیچگاه نقشی در رهبری، بسیج و ایجاد تعامل و کنش اجتماعی نداشتهاند.
شناخت از اپوزیسیون خارج از کشور فقط در محافل بسیار کوچک روشنفکری وجود دارد. ولی در سطح جامعه شناختی از اپوزیسیون نیست. تنها نام شناخته شده رضا پهلوی است، آن هم به دلیل شناخت از رژیم گذشته و نه به خاطر رفتار و کردار خودش. او امکان و شانس تاثیرگذاری در ابعاد گسترده تری را داراست ولی به دلیل نداشتن شخصیت کاریزماتیک، عدم شناخت کافی از روانشناسی اجتماعی در ایران و نداشتن اراده قوی در مبارزه سیاسی، فاصله بسیار زیادی با یک رهبر جنبش دارد. این فضا یکی از دلایل تردید مردم و عدم ورود قشر خاکستری به جنبش شده است. به رغم تنفر شدید و عمیق از رژیم گرایش به سمت عدم باور به سقوط رژیم دیده میشود. یکی از مهم ترین دلایل آن به نظر من فقدان آلترناتیو ملموس است. مغازه دار محل ما یک جمله طلایی گفت با این مضمون: "هر وقت منِ کاسب حاضر شدم مغازهام را ببندم و بیایم توی خیابان، آن وقت خطر جدی است. ولی در حال حاضر من نمیدانم برای چه کسی، با چه هدفی باید ریسک کنم و بریزم توی خیابان. حجاب موضوع مهمی است ولی موضوع اصلی من نیست که بخواهم خودم را برایش به کشتن بدهم!"
سقوط بالگرد حامل سردار حاجیان در دالاهو