Sunday, Sep 3, 2023

صفحه نخست » در مطب دکتر بی‌مجوز حسین روازاده چه می‌گذشت؟

matab1.jpgگزارشی از «طبابت اسلامی-ایرانی»

«این دکترهایی که اینجا هستند پیش خود روازاده دکتر شدند و واردند

بهترین دکترها اینجا هستند، چرا شما تهرانی‌ها استفاده نمی‌کنید؟ من واقعاً تعجب می‌کنم. من واقعاً افسوس می‌خورم که شما به اینجا اینقدر نزدیکید و تازه اولین باره می‌آیید اینجا! من با یک بار معاینه و چند بار استفاده کردن از داروها و سه بار حجامت نتیجه گرفتم. حالا نمی‌دونم مشکل شما چیه. ولی باز هم می‌گم اگه فقط یکی-دو ساعت با اینجا فاصله دارید،‌ سهل‌انگاری نکنید!».

این‌ها قسمت‌هایی از شنیده‌های خبرنگار انصاف نیوز از مردمی است که به مطب حسین روازاده مراجعه کرده‌اند. پزشکی که در مطب او اثری از مجوز نظام پزشکی دیده نمی‌شود و دو سه روز است که از سوی وزارت بهداشت از طبابت ممنوع شده است. او در مورد واکسن کرونا گفته بود «واکسن وارداتی در صورت تزریق به مردم باعث مرگ آنها می‌شود!» و ادعا کرده بود که اقدامات درمانی خود (شامل حجامت، مصرف قطرهٔ حنظل، جوش شیرین و ...) راه درست برای درمان کرونا است!

متن کامل گزارش انصاف نیوز را در ادامه بخوانید:

در خیابان جمهوری دری نارنجی‌رنگ وجود دارد که در بالای آن دو تابلو به چشم می‌خورد؛ روی یکی از آنها نوشته شده است «دکتر محمدرضا معینی (داخلی قلب-رماتیسم-اعصاب)» و روی دیگری نوشته شده است «حجامت». اثری از نام دکتر «حسین روازاده» دیده نمی‌شود. از رهگذری می‌پرسم «مطب دکتر روازاده کجاست؟» به همان در اشاره می‌کند و می‌گوید «همان دری است که آقایی روبروی آن ایستاده است». وقتی به در می‌رسم آن آقا داخل رفته و در بسته شده است. باید زنگ بزنیم تا در را برای‌مان باز کنند. به محض ورود به مطب، نیمکت‌های چوبی قهوه‌ای رنگ که مردم زیادی روی آن نشسته‌اند به چشم می‌آید.

همهمه و سروصدا همه‌ی محوطه را فراگرفته است. حیاطی سرپوشیده است. در گوشه‌ای از آن اتاقکی است که بالای آن نوشته شده است «پذیرش». در گوشه‌ی دیگر حیاط، راه‌پله‌ای وجود دارد که در بالای آن قبل از در ورودی، اتاقک دیگری است و روی آن نوشته شده است «پذیرش ۲». خانمی در آنجا نشسته است و افرادی که می‌خواهند به طبقه‌ی بالا وارد شوند را کنترل می‌کند. در گوشه‌ی دیگر حیاط، یک بالابر وجود دارد که برای افرادی است که نمی‌توانند از پله استفاده کنند. روی دیوار، تلویزیونی قرار دارد که تصویر حسین روازاده را در حال سخنرانی نشان می‌دهد.

به سمت پذیرشِ داخل حیاط می‌روم و می‌گویم برای امروز وقت دارم. دو نفر پشت میز نشسته‌اند که منشی مطب محسوب می‌شوند. هر دو محجبه هستند. آنکه بیشتر با مراجعین حرف می‌زند از من می‌پرسد «پرونده داری؟». می‌گویم «نه». فرمی را به همراه تخته‌شاسی و خودکار به من می‌دهد و می‌خواهد آن را پر کنم. فرم را پر می‌کنم و تحویل منشی می‌دهم. منشی می‌گوید «منتظر بشینید تا صداتون کنند».

khatneh.jpgبه سمت نیمکت‌های چوبی می‌آیم. به مردمی که آنجا هستند نگاهی می‌اندازم. از هر قشری بین‌شان دیده می‌شود، پیر، جوان، زن، مرد، چادری و غیر چادری. خانم میانسالی که چادر به سر دارد و دو ماسک زده است در گوشه‌ای روی نیمکت‌ها نشسته است و در سمت چپ او، چند خانم دیگر نشسته‌اند. به سمت او می‌روم و کنارش می‌نشینم. از او می‌پرسم اولین باری است که به اینجا می‌آیید؟ می‌گوید «نه». می‌پرسم چه کسی شما را به دکتر روازاده معرفی کرده است؟ می‌گوید «یکی از دوستام اومده بودن اینجا،‌ نتیجه گرفتن بعد به ما معرفی کردن». در بین صحبت‌هایش به‌خاطر کرونا به من می‌گوید «ببخشید می‌شه بیشتر فاصله رو رعایت کنید؟» فاصله‌ام را با او بیشتر می‌کنم و از او می‌پرسم مشکل‌تان چه بود که به اینجا مراجعه کردید؟ می‌گوید «من مشکل کم‌خونی داشتم». می‌پرسم نتیجه گرفتید؟ می‌گوید «آره». می‌پرسم دارو برای‌تان تجویز کردند؟ می‌گوید «داروهای گیاهی دادن. چندین سال داروهای شیمیایی مصرف می‌کردم ولی از اونا نتیجه نگرفتم. ولی اینجا که اومدم،‌ داروهایی که دادن خوب بود و تأثیر گذاشت». می‌پرسم داروها را باید از کجا بگیریم؟ می‌گوید «خودشون می‌گن داروها رو از کجا باید بگیریم. عطاری آن‌لاین دارند،‌ آدرس عطاریِ خودشون هم می‌دن». می‌پرسم یک عطاری مخصوص خودشان دارند؟ می‌گوید «بله».

می‌پرسم هزینه‌های داروها تقریباً چقدر می‌شود؟ می‌گوید «ببین، تک‌تک زیاد نمی‌شه ولی بستگی داره آدم چقدر مشکل داشته باشه چقدر دارو بخواد، مجموعش ممکنه زیاد بشه. اصلش اصلاح تغذیه و سبک زندگیه؛ تغییر دادن میزان مصرف نمک،‌ روغن،‌ نون و آب. این چیزا رو باید اول آدم تغییر بده. بهت می‌گن یه سری چیزها را مثلاً تو این فصل نخوری و یه سری چیزای دیگه رو مصرف کنی. اولش اصلاح سبک زندگیه».

می‌پرسم کل هزینه‌های داروهای شما چقدر می‌شود؟ می‌گوید «سری اولش یه تومن شد. مثلاً می‌گن که توی قابلمه‌هایی که فلان جنس رو داره غذا درست نکنید. برای من که مشکل کم‌خونی داشتم گفتن توی قابلمه‌های مسی نخورم، توی قابلمه‌ی سنگی بخورم. خب قابلمه‌ی سنگی خریدم، ۲۵۰ تومن شد. هزینه‌های جانبیش زیاده، پول داروهاش خیلی نمی‌شه». می‌پرسم تا به حال خود دکتر روازاده را دیده‌اید؟ می‌گوید «نه، فقط دستیاراش رو دیدم. من یک بار اومدم، دو ماه دوره دیدم، برای مشکل کم‌خونیم راضی بودم». به دو خانمی که کنارش نشسته‌اند اشاره می‌کند و می‌گوید «الان هم خانواده‌ام را آوردم».

از او تشکر می‌کنم و از روی نیمکت بلند می‌شوم؛ به سمت خانم حدوداً ۴۰ ساله‌ای می‌روم که تنها در انتهای حیاط روی نیمکتی نشسته است. ماسکش را تا زیر بینی زده است و تمایل به صحبت کردن دارد. از او می‌پرسم چه کسی شما را به دکتر روازاده معرفی کرده است؟ می‌گوید «من خودم توی پیج اینستا دیدم. دو سال‌ونیم-سه ساله که می‌آم اینجا. خیلی خوبه اتفاقاً. من خودم استرس شدید داشتم. به‌خاطر استرس صورتم پر از لک‌های سفید شده بود که ریشه‌اش از استرسه. استرس شدید داشتم، یه مدتی که داروها را خوردم خیلی بهتر شدم، خیلی‌ها! بیش از حد خوب شدم. قرص‌های اعصابم رو کم کردم و خیلی برام کارساز بوده. یه مدت طولانی طول می‌کشه، یه ۵-۶ ماهی باید داروها رو بخوری تا نتیجه‌ی اولیه‌اش را بگیری. ولی بعد از یک سال می‌بینی که کلاً آروم می‌شی. خیلی خوبه. من که خودم رضایت دارم. هم لک‌های صورتم کم شده هم استرسم کم شده».

ماسکش را بالا می‌زند و صورتش را به من نشان می‌دهد. می‌گوید «لک‌های صورتم تا این بالاها بود،‌ همه‌شون رفته، ببین یه ذره این قسمت‌ها مونده. روی بدنم هم لک داشتم، اونها هم رفته‌رفته کم شده. اینجا تو پیشونیم یه دونه بزرگش رو داشتم و الان برطرف شده. این رو می‌خوام بگم که ریشه‌ی اینها تو استرسه. کلاً اینجا که می‌آی خیلی آروم می‌شی،‌ من که خیلی بهتر شدم».

می‌پرسم داروها را از کجا می‌گیرید؟ می‌گوید «همین کوچه‌ی بغلی رو تا ته بری عطاری هست». می‌پرسم عطاری مال خودشان است؟ می‌گوید «آره، داروخونه‌ی خودشونه. همین کوچه‌ی یاسری رو تا ته بری یه کم بالاتره. اونجا عطاری دکتر عقیلیه. همون یه دونه عطاری اونجا هست، همه هم می‌شناسن،‌ از هر کجا بپرسی نشون می‌دن. همه چی هم اونجا دارند، خیلی خوبه. من میگرن هم داشتم، سردردم خیلی بهتر شده. قرص‌های اعصابم رو خیلی کم کردم، الان دیگه ضعیف‌ترینش رو می‌خورم. البته قرص اعصاب نبودها، همون آرام‌بخش بود. خیال‌تون راحت، خیلی بهتر می‌شید».

می‌پرسم همه‌ی داروهایی که می‌دهند گیاهی است یا داروی شیمیایی هم تجویز می‌کنند؟ می‌گوید «یکی دو تا ویتامین بود که فقط چندبار نه همیشه، بعضی موقع‌ها می‌گفت از داروخونه بگیرید که اون هم باز ترکیب گیاهی بود. اینها رو از داروخونه‌ی معمولی می‌گرفتم وگرنه بقیه‌ی داروها رو همه‌ش رو خودشون دارند». می‌پرسم هزینه‌ی داروها چقدر می‌شود؟ می‌گوید «هزینهٔ داروها یه کمی زیاد می‌شه. ولی اگه مسیرتون نزدیکه می‌تونی از هر کدومش یه دونه تهیه کنی، استفاده کنی و به محض اینکه تموم شد دوباره بیای بگیری. من خودم نمی‌تونم همه‌ش رو یه‌جا دو تا-سه تا تهیه کنم».

می‌پرسم حدوداً هزینه‌ داروهای شما چقدر می‌شود؟ می‌گوید «۲۰۰-۳۰۰ تومن. بخاطر لک‌های صورتم داروهایی برای کبدم و چیزهای دیگه می‌نویسه. احتمال داره مال شما به اون اندازه نباشه. اونجا نزدیک عطاری خودپرداز هست باید نقدی بگیری، عطاریه کارت نمی‌کشه. کارت قبول نمی‌کنه، می‌گه از روبرو پول بگیر بیا. دقیقاً روبروی عطاری، یه ذره بالاتر خودپرداز هست،‌ از اونجا می‌تونی نقدی بگیری. لااقل ۲۰۰ تومنش رو نقدی بگیر بقیه‌اش رو آگه یه مبلغ کوچولو بمونه کارت می‌کشه. خیلی خوبه. مطمئن باشید کاملاً خوب می‌شید، من بهتون اطمینان می‌دم».

از پذیرش اسمم را صدا می‌زنند. منشی می‌گوید ۴۵ تومان بدهم. کارتم را به او می‌دهم و رمزم را می‌گویم. یک کارت بنفش که روی آن عدد ۱۷ نوشته شده است به من می‌دهد و می‌گوید «بشین، صدات می‌کنن».

در انتهای حیاط مرد میانسالی تنها نشسته است و ماسک به صورت ندارد. به سمت او می‌روم و کنارش می‌نشینم. از او می‌پرسم اولین بار است که به اینجا می‌آیید؟ می‌گوید «نه، چندمین باره که می‌آم». می‌پرسم چه کسی دکتر روازاده را به شما معرفی کرده است؟ می‌گوید «یکی از رفیقام». می‌پرسم برای چه مشکلی مراجعه کردید؟ می‌گوید «من یه مقدار کمرم و پاهام درد می‌کرد، اومدم اینجا حجامت کردم. دکتر گفت وقتی که رفتی محل‌تون اونجا هم باید بعد از یک ماه دو مرحله دوباره حجامت کنی. حجامت کردم و خوب شدم».

می‌پرسم چرا دوباره مراجعه کرده‌اید؟ می‌گوید «الان خواهرم رو آوردم، خودم خوب شدم». می‌پرسم هزینه‌ی درمان‌تان چقدر شد؟ می‌گوید «۴۵ تومن می‌گیره یه حجامت می‌کنه». می‌پرسم به عطاری مراجعه نداشتید؟ می‌گوید «چرا عطاری هم می‌رم و دارو هم می‌گیرم». می‌گویم پدر من هم دردِ پا دارد و می‌پرسم چه داروهایی گرفتید که بهتر شدید؟ می‌گوید «همون چیزایی که دکتر سفارش می‌کنه رو می‌گیرم. عسل می‌گیرم، سکنجبین می‌گیرم. اگه پدرت مشکل پا داره باید بیاد اینجا،‌ اگه اهل تهرانید که راحت می‌تونه بیاد. دیگه اگه بخوای یه مسیری رو طی کنی که به یه نتیجه‌ای برسی،‌ این مسیر، مسیر درستیه، مسیر اشتباه و غلطی نیست. باید این مسیر رو به هر قیمتی طی کنی تا به نتیجه برسی. یعنی اومدی اینجا که به نتیجه برسی».

می‌پرسم قیمت داروهایی که از عطاری گرفتید حدوداً چقدر شده است؟‌ می‌گوید «من چون زیادتر از یه مرحله گرفتم حدود ۷۰۰-۸۰۰ تومن شد. بستگی داره چه مشکلی داشته باشی و چه دارویی برات بنویسه و چه قیمتی داشته باشه. فرق می‌کنه». می‌پرسم به هر حال نتیجه گرفتید و راضی بودید؟ می‌گوید «من آره. الان هم خواهرم را آوردم». می‌پرسم شما از شهر دیگری می‌آیید؟ می‌گوید «من از چهار محال می‌آم». می‌پرسم از چهار محال می‌آیید فقط برای اینکه اینجا ویزیت شوید؟ می‌گوید «آره دیگه. شما که اهل تهرانید که مشکلی ندارید، من با اتوبوس می‌آم و ۷-۸ ساعت طول می‌کشه تا برسم اینجا. الان من همه‌ش دارم اینجا چُرت می‌زنم، تو اتوبوس که نمی‌شه بخوابم».

دوباره حرف هزینه‌ی زیاد داروها می‌شود و می‌گوید «دیگه چه فرقی می‌کنه؟ پیش دکتر دیگه‌ای هم که بری هزینه داره». می‌پرسم هزینه‌ی داروهای گیاهی زیادتر از داروهای شیمیایی نیست؟ می‌گوید «حالا بشه! مهم نیست. آره یه مقدار بیشتره ولی خب در عوض نتیجه می‌گیری. الان یکی می‌ره پیش دکترای دیگه می‌گه مثلاً کمرم درد می‌کنه اول می‌گه برو ام‌آرآی بگیر و بیا. ولی قیمت ام‌آرآی اگه آزاد باشه که سر به فلک می‌زنه».

می‌پرسم اینجا نمی‌گویند ام‌آرآی بگیرید؟ می‌گوید «به من که نگفتن. فقط معاینه کردن». می‌پرسم شما تا به حال خود دکتر روازاده را دیده‌اید؟ می‌گوید «آره، یه بار دیدمش». می‌پرسم توسط ایشان ویزیت هم شده‌اید؟ می‌گوید «نه، این دکترهایی که اینجا هستند پیش خودش دکتر شدند و واردند. بهترین دکترها اینجا هستند، چرا شما تهرانی‌ها استفاده نمی‌کنید؟ من واقعاً تعجب می‌کنم. من واقعاً افسوس می‌خورم که شما به اینجا اینقدر نزدیکید و تازه اولین باره می‌آیید اینجا!».

می‌گویم یعنی اینقدر نتیجه‌ای که گرفتید خوب بوده است؟ می‌گوید «آره. اگر به دستورهای این دکتر رسیدی و خوب عمل کردی، حتماً نتیجه می‌گیری. این خیلی مهمه که به دستورات خوب عمل کنی. من خودم راننده‌ام و نمی‌تونم کامل عمل کنم. یهو می‌بینی یه هفته الی ۱۰ روز تو جاده‌ام و یه روز می‌آم خونه. شما که تو خونه‌ای می‌تونی صد درصد به دستوراتش عمل کنی. مثلاً یه دستوری می‌ده،‌ می‌گه فلان غذا را بخور و فلان غذا را نخور، فلان آب را نخور، فلان نمک را نخور،‌ من نمی‌تونم به‌خاطر شغلم به همه‌اش عمل کنم. با این حال نتیجه گرفتم. ولی اگر به صد درصد دستورات این دکتر عمل کنی،‌ قطعاً مشکلت حل می‌شه. من بار اولی که اومدم اینجا ۱۰-۱۲ سال پیش بود، اینجا اصلاً این‌طوری نبود،‌ سرپوشیده نبود. آن بالا یه بنده خدایی نشسته بود و من همین‌طوری مثل شما باهاش صحبت کردم،‌ یه مردی بود و نتیجه گرفته بود و برایم توضیح داد».

می‌پرسم دکتر شما را معاینهٔ بالینی هم کرد؟ «شما شرح حالت را توضیح می‌دی و آنها دارو می‌دهند. البته این را هم بگم؛ با یه بار، دو بار نتیجه نمی‌گیری باید مدام بیایی. بستگی به مشکلت داره. من با یک بار معاینه و چند بار استفاده کردن از داروها و سه بار حجامت نتیجه گرفتم. حالا نمی‌دونم مشکل شما چیه. ولی باز هم می‌گم اگه فقط یکی-دو ساعت با اینجا فاصله دارید،‌ سهل‌انگاری نکنید».

از عطاری بیرون می‌آیم و از سردر آن عکس می‌گیرم. مسیرم را به سمت خانه طی می‌کنم. به مردمی فکر می‌کنم که با هزار امید در این صف‌های طولانی مدت‌های زیادی انتظار می‌کشند. در نهایت بدون اینکه ویزیت تخصصی انجام شود، یک‌سری نسخه‌ی تکراری به همه داده می‌شود. به مردمی فکر می‌کنم که به امید بهبودی، داروهایی که هیچ تضمینی ندارد را با هزینه‌های بسیار بالا خریداری می‌کنند. در حالی که هیچ اثری از مجوز نظام پزشکی در مطب این دکتر دیده نمی‌شود.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy