محمد توکلی، انصاف نیوز: محمد قوچانی معتقد است که در مخالفت با طرح ایدهی ملیگرایی از سوی حزب کارگزاران سازندگی ایران، نواصولگرایان و سلطنتطلبان همصدا شدهاند.
آقای قوچانی که ریاست کمیتهی سیاسی حزب کارگزاران را بر عهده دارد در گفتوگویی با انصاف نیوز با اشاره به بازخوردهای طرح ایدهی ملیگرایی از سوی او و دبیر کل این حزب گفت: طیف آقای قالیباف و نواصولگرایان واکنش خیلی شدیدی نشان دادند و این ایده را به عنوان یک نوع تقابل با اسلامگرایی قلمداد کردند.
او در پاسخ به این انتقاد میگوید: به نظر من مفاهیمی مطرح شده از سوی آنها روشن نیست؛ در مصاحبهای که با روزنامه سازندگی داشتم توضیح دادم که معنای «ملیگرایی در مقابل اسلامگرایی» چیست. اول باید یک فرقی بین اسلام و اسلامگرایی؛ دینداری و دینگرایی بگذاریم.
مدیرمسئول و سردبیر مجلهی «آگاهی نو» سلطنتطلبان را گروه دیگری میداند که نسبت به این مسئله واکنش منفی نشان دادهاند. او میگوید: بخش دیگری که واکنش نشان دادند هم اتفاقا همین جریانهای مدعی ملیگرایی و پادشاهیخواهی در خارج از کشور بودند که فکر کردند کارگزاران میخواهد به عنوان یک تاکتیک سیاسی یا برنامهی انتخاباتی از طرح این موضوع استفاده کند.
قوچانی میگوید: اساسا تقسیمبندی جریانهای سیاسی باید بر اساس شکاف اجتماعی و یا فکری رخ دهد. برای مثال شکاف اصلاحطلب و اصولگرا، اساسا پر شده و الان خیلی از اصولگرایان را میبینید که با اصلاحطلبان کار میکنند و یا بعضی اصلاح طلبان با اصولگرایان کار میکنند.
او با بیان اینکه «تبلور پر شدن این نوع شکافها را در شعار «اصلاحطلب، اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا» میبینید»، ادامه داد: این شعار فارغ از اینکه بعضی از سازندگان آن چطور فکر میکنند یک معنای درستی دارد. فکر میکنم که این دوگانه تمام شده؛ همین که شما میبینید که اصلاحطلبها در انتخابات از یک عضو جامعه روحانیت مبارز (آقای روحانی) حمایت میکنند در حالی که جامعه روحانیت مبارز از عضو خودش حمایت نمیکند؛ یا دو عضو جامعه روحانیت مبارز (رئیسی و روحانی) با هم رقابت میکنند نشان میدهد که آن شکاف از بین رفته است.
قوچانی معتقد است که در حال حاضر دو شکاف اصلی بیشتر نداریم و میگوید: یکی از این دو شکاف اصلی شکاف میان ایراندوستی و جهانوطنی به هر دو شکل مارکسیستی و اسلامگرایانه است.
او در پاسخ به این سوال که «آیا این نگاه به مخالفت با جهانی شدن نمیانجامد؟»، گفت: من با جهانی شدن مخالف نیستم؛ جهانی شدن خیلی هم خوب است ولی اینکه «وطن نداریم» بحث دیگری است. در این ایام خیلی با این موضوع مواجه شدم که وقتی بحث تجزیهی ایران مطرح میشد و از لزوم حفظ تمامیت ارضی ایران به عنوان یک اصل سخن گفته میشد افرادی از نسل جوان که غرض و مرضی هم نداشتند به عنوان یک شهروند میگفتند که «چرا باید یک وطن یکپارچه باشیم؟! قرار است سعادتمند و خوشبخت باشم حالا من شهروند آمریکا باشم چه ایرادی دارد؟ یا اگر یک منطقه را جدا کنیم (مثل کردستان عراق) چه عیبی دارد؟»
قوچانی در ادامه افزود: این شبهات خیلی آزاردهنده بود؛ اینکه نسل جوانی به وجود آمده که این نسل جوان هیچکدام از ارزشهایی که نسلهای قدیم برایش انقلاب کردند -و از آن مهمتر جنگیدند که خاک خود را حفظ کنند- چنین نگاهی دارد، آزاردهنده است. این وضعیت محصول واکنش به کدام رفتارهای حکومت بوده است؟!
رئیس کمیتهی سیاسی حزب کارگزاران دومین شکاف اصلی امروز را «جمهوری خواهی و سلطنت طلبی/خلافت» میداند و میگوید: جمهوریتی که بعد از انقلاب در کشور ما به وجود آمده ممکن است در امور اجرایی ناکارآمد بوده باشد ولی هر چهار سال یک بار با برگزاری یک انتخابات ریاست جمهوری یک ملت را تبدیل به ملت میکند و ملت بودن را به یادمان میآورد.
قوچانی در ادامه افزود: به نظر من اصلاح طلب - اصولگرا دیگر مرزبندی را نشان نمیدهد؛ همانطور که قبلا دوگانهی چپ و راست مرزبندی را نشان نمیداد اما امروز مرزبندی مان همان دو موضوع است. البته مرزبندی سومی هم میتواند بین اعتدال و اصلاح با انقلاب باشد.
او با تاکید بر اینکه «منظورم از اعتدال و اصلاح جناح سیاسی اعتدالگرا یا اصلاحطلب نیست» گفت: اصلاح یا اعتدال اینقدر دستمالی شده است که ممکن است این سوءتفاهم پیش بیاید در حالی که اعتدال به لحاظ روش شناسی گفته میشود. دو مورد اولی که گفته شد مربوط به هویت و فضیلتهای سیاسی و اجتماعی است و این مورد هم روش ما را نشان میدهد.