یکشنبه ۱۲ نوامبر برای نخستین بار نمایش تازهای از رضا علامهزاده در بورگرهاوس کالک در کلن آلمان روی صحنه میرود. این نمایش «داستان دو مرد» نام دارد.
در اطلاعیهای که گروه نمایش دو مرد منتشر کرده، آمده است:
«هادی (٧٧ ساله) تا وقتی نوهاش در آلمان به دنیا آمد موفق شده بود برای پنجاه سال جلوی وسوسهاش را بگیرد و هیچ تلاشی برای دیدار با فیروز، صمیمیترین دوست دوران نوجوانیاش نکند حتی در دورهای که همسرش سکرتر فیروز در ادارهشان بود و یا وقتی که میدانست او به آلمان مهاجرت کرده، جائی که دختر هادی بعدتر ساکن شده بود.
دیدار دو مرد سالخورده پس از نیم قرن در آلمان گرچه با گرمی آغاز میشود ولی یادآوری خاطرات گذشته امکان یک شب آرام را از آنان میگیرد و با هر خاطرهای موجی از احساسات مثبت و منفی ذهنشان را به تلاطم وامیدارد: خاطرات "شبنم" همسر هادی، خاطرات "اختر" خواهر کوچکتر فیروز، که یکی در پنجهی سرطان و دیگری در چنگال اختاپوس رژیم اسلامی گرفتار آمدند.
سنگینترین و تلخ/شیرینترین خاطرات اما به رابطه استثنائی و عاشقانه خود آن دو برمیگردد که پرداختن به آن برای هیچکدام آسان نیست گرچه هر دو میدانند که این فرصت تنها همین یکبار به این دو مرد داده شده است: فرصتِ ابراز عشق بیترس از بروز علنی گرایش جنسیاشان به یکدیگر، چیزی که در سرزمین سنّتزدهی آنان هرگز فرصت بروز نیافته بود.
عشق اما گفتهاند که خواهر مرگ است، و همین، شبِ دیدار این دو مرد سالخورده را برایشان هیجانآورتر میکند.»
بیژن شاهمرادی تهیهکنندگی نمایش «داستان دو مرد» به کارگردانی رضا علامهزاده را به عهده داشته است. در این نمایش هومن آذرکلاه، حمید رضا جاودان و سپیده شکری بازی میکنند. فرناز طراحی صحنه را به عهده داشته و لیلام موسیقی متن را تنظیم کرده است.
***
وقت عبور از خط ممنوعه رسیده...
رضا علامهزاده
پرداختن به موضوع دگرباشانِ جنسى در آثار هنرى، حتى در جوامع آزاد از خرافههاى مذهبى و باورهاى پوسيدهى سنتى، خيلى معمول و متداول نيست چه رسد به جامعهى اسلام زدهى ما، آن هم در دوران سياه حكومت ملايانِ دينفروش.
از چند ماه پيش كه كار روى نمايشنامه تازهام "داستان دو مرد" را آغاز كردم تا امروز كه عازم سفر به پاریس برای تمرینات نهائی آن هستم خودم را يكبار ديگر در شرائط دوازده سال پيش مىبينم وقتى كه تصميم به ساختن فيلم مستندى در مورد آنچه بر هموطنان بهائىامان گذشته و مىگذرد گرفتم؛ فيلم بلندى كه يك سال بعد با عنوان "تابوى ايرانى" بر پرده رفت.
آنروزها نيز نزديكترين دوستانم در حالیكه نگرانى از چشمانشان مىباريد حمايتشان را از من و همكارانم دريغ نكردند اما تا روزى كه فيلم را بر پرده نديدند نفس راحتى نكشيدند!
همين دلنگرانىهاى صميمانه بيشترين انگيزه را در من ايجاد كرده بود تا كار فيلم را به سامان برسانم. حالا هم آمادهام تا در اين عرصه ممنوعه، بىترديد و تزلزل پيش بروم چرا كه همين دلنگرانىها نشاندهنده اهميت اجتماعى آن است و به زبان آهنگین ترانهسرای برجسته اردلان سرفراز "وقت عبور از خط ممنوعه رسیده..."
پرداختن به دگرباشان جنسى البته در كارهاى من بىسابقه نيست. آنان كه رمان "تابستان تلخ" مرا خواندهاند بىترديد شخصيت "فيروز" - نوجوان همنجنسگرا - را به ياد مىآورند كه رابطهاى عاشقانه با "هادى" قهرمان قصه داشت. اما اين خط قصه در رمان تابستان تلخ حالتى محورى نداشت.
در نمايش اخيرم موضوع دگرباشى جنسى در محور داستانى تازه قرار گرفته و من با يارى همكارانى كه در تمام اين سالها پشتيبان من بودهاند، و نيز بازيگران ورزيدهاى همچون هومن آذركلاه، حميدرضا جاودان و سپيده شكرى، قرار است نمايش "داستان دو مرد" را در ماه آینده در کلن به صحنه ببرم.