Monday, Oct 23, 2023

صفحه نخست » زبان نرم هنرمندان و خنجرهای تیز جنایتکاران، محمود زهرایی

Mahmoud_Zahraei.jpgتاریخ نخبگان فکری و هنری در دهه‌های قبل از انقلاب ۵۷، نه تنها نشان از انفعال و بی تفاوتی آنها نسبت به رویدادهای اجتماعی ندارد، بلکه اگر منصف باشیم و نیز زیاده خواه نباشیم، میتوانیم ادعا کنیم که جامعه نخبگان فکری و بویژه شاعران و نویسندگان وحتی بخشی از هنرمندان و سینماگران، موضعی روشن و گاه تیز و برنده در مقابل آنچه آنها و روشنفکران آن دوران برنمی تابیدند، داشتند. شعرها، رمانها، فیلم‌ها وآثار به جا مانده از آن دوران گواه روشن این ادعاست. آیا این نخبگان فکری و همچنین نخبگان فکری زاده شده و رشد و نما یافته در دهه‌های بعد از انقلاب، به رسالت روشنفکری خود پایبند مانده‌اند و یا رسالت خود را پایان یافته میدانند. ابتدا جا دارد و لازم است تعریف روشن و دقیقی از نخبگان فکری و روشنفکران و رسالت آنها داشته باشیم و رفع این شبهه کنیم که شاید روشنفکران قبل و بعد از انقلاب تعریف جدید و دیگرگونه‌ای از روشنفکری و رسالت آن پیدا کرده‌اند.

شش ماه پس از انقلاب ۵۷، جمعی از روشنفکران گرد هم آمدند و به بازنگری نقش خود در انقلاب پرداختند. در این گفتگو درباره این که روشنفکر کیست به این اجماع نسبی می‌رسند: روشنفکر به کسی اطلاق می‌شود که وجه بارز او فعالیت فکری و کارورزی اندیشه در یک موقعیت اجتماعی مشخص است. وجه دوم این تعریف همراه میشود با موضع گیری روشنفکر در مواجهه با مسائل اجتماعی زمان-مکان خاص خود، و این همان وجهیست که تعهد اجتماعی روشنفکر را به عنوان یکی از وظایف اصلی او معین می‌کند (۱).

بنابرین روشنفکران و اندیشه ورزان می‌دانستند و می‌دانند چه رسالتی دارند و در چه زمان و در چه مکانی باید به وظایف خود عمل کنند. اما اکنون این سئوال به صورت جدی رو درروی این نخبگان فکری و هنری، گشوده است که چرا بعد از انقلاب، این چنین ساکت مانده‌اند و در بزنگاههای مهم و تاریخی جامعه، جز افراد بسیار معدود، از دیگران واکنشی مشاهده نشده است.

اگر عدم واکنش نخبگان فکری به وقایع تلخ دهه اول انقلاب، نظیر کشتار و اعدام و شکنجه زندانیان، قتل و کشتار کردها و اسیرکشی ۶۷، را بتوان به بهانه فضای به شدت خفقان زده و ترسناک آن دوران سیاه، توجیح نمود، اکنون پس از گذشت دهه‌ها از آن تاریخ، چرا هنوز شاهد خلق هیج آثاری در این زمینه‌ها نیستیم. چرا در آثار بزرگان ادب و شعر و سینمای ما، به جزدر موارد بسیار معدرد، شاهد هیچ اثر تاثیرگذار و جدی در انعکاس وقایع جنایتکارانه رژیم ج. ا نیستیم.

میشود حدس زد که جمعی از این نخبگان و اندیش ورزان در مقطعی از دهه‌ها‌ی گذشته و یا هنوزهم، عمیقا به رژیم ج. ا معتقد هستند و همه آنچه اتفاق افتاده از نظر آنها درست و قابل دفاع است. اما سئوال اصلی در ارتباط با آن دسته از نخبگانی است که علیرغم عدم انطباق فکری و قلبی با تفکرات و اعمال حاکمیت، سیاست مدارا و سکوت و یا اعتراض حداقلی را پیشه کرده‌اند و به وظایف روشنفکری خود، عمل نمی‌کنند.

همراهی بخشی از جامعه روشنفکری داخل ایران از جنبش زن زندگی آزادی و دفاع و حرکت‌های حمایتی واعتراضی این هنرمندان و ورزشکاران ستودنی و قابل احترام است، اما سخن ما متوجه بخش بزرگتری از این هنرمندان، اندیشه ورزان و سلبریتی هاست که علیرغم داشتن زاویه شدید با رژیم ج. ا، سکوت و یا مماشات را انتخاب کرده‌اند.

بخش عظیمی از روشنفکران و اندیشمندان ما در ایران در تضاد فکری آشکار با حاکمیت هستند و ارزش‌های اعتقادی آنها هیچ سنخیتی با حاکمان ضد زن وآدمکش ج. ا، ندارد، اما در مقابل نقد جدی از حاکمیت بسیار دست به عصا راه می‌روند و گاها به انفعال و بی عملی مطلق رسیده‌اند.

اسباب این انفعال و بی عملی‌ها چیست؟ عدم درک درست از جامعه و خواسته‌های توده‌های میلیونی مردم؟ مماشات با حاکمان برای محفوظ نگه داشتن مردم از گزندهای حکومت؟ مماشات با حاکمان برای مصون ماندن خود از آزار و اذیت‌های حکومت؟ سکوت کردن در ظاهر برای انجام برنامه‌های جدی تر در خفا؟ فرو رفتن در زندگی آرام و بی دردسر و عادت کردن به تحقیرها و مصیبت‌ها؟

حاکمان جمهوری اسلامی نشان داده‌اند که در کادر قانونمندی ایدئولوژیکی و نظام محورشان، تابع هیچ قانونمندی صادقانه، وفادارانه و انعطاف پذیرانه‌ای نبوده و هیچ فردی چه معترض طغیانگر و چه معترض ساکت و چه معترض کم خطر، زمانی که لازم باشد و منافع نظام حکم کند، از تیر سلاح و از خنجرهای سلاخی‌اش در امان نخواهد بود.

زنده یاد داریوش مهرجویی با یک عمر افتخارآفرینی هنری و بیان دردهای اجتماعی از طریق فیلم‌های به غایت زیبا و موثرش، و علیرغم فاصله عمیق فکری و ایدئولوژیکی‌اش با حاکمان ج. ا، در بیان اندیشه واقعی خود و همراهی شجاعانه با مردم، محتاط و عاقبت اندیش بود. هرچند ما این هنرمند فقید را تنها در برخورد خشم آلود و غیر قابل فهم و دفاعش در برابر سئوال خبرنگاری در حاشیه برنامه پخش فیلمش در لوکزامبورک در باره زن زندگی آزادی، نمی‌بینیم و دفاع رقیق و پشت پرده او از جنبش زن زندگی آزادی را هم درنظر داریم، اما آیا واقعا مهرجویی، همگام و هم سنگ با شخصیت هنری و اجتماعی‌اش، توانست مردم را و خواسته‌های آنها را همراهی کند. فردی که از هیچ رانت حکومتی برخوردار نبود و گاها برای صدور پروانه برای فیلم‌هایش او را تا حد مهرجویی خشمگین آن ویدئوی چند دقیقه‌ای، آزار می‌دادند. او هیچ حرکت اعتراضی و هیچ سخن سختی هم علیه حاکمان نگفت، اما وقتی زمانش رسید، با خنجرهای قساوتی که داریوش و پروانه فروهر را با آن سلاخی کردند، جان شیرین و ارزشمند او و همسر هنرمندش را گرفتند.

پیامی که گوش هنرمندان بسیاری برای شنیدن آن هنوز، باز نشده. وقتی چند ساعت پس از این سلاخی دهشتناک و به غایت ضد انسانی، خانم برومند در مراسم خاکسپاری این عزیزان، با زبونی تمام، امنیت و زنده ماندن خود را، به ازای قرار دادن خود و همکارانش در سپاه جنگ بر علیه آمریکا و اسرائیل، از حاکمان و قاتلان گدایی میکند. مردم حاضر در این مراسم و مردم حاضر در مسابقات فوتبال پرسپولیس و استقلال با هو کردن و دشنام، جواب خانم برومند و حاکمان ج. ا را دادند و از این پس هم در مقابل اینگونه برخوردها و مجیزگویی‌ها ساکت نخواهند ماند.

امنیت و اقتدار روشنفکران در همراه بودن با مردم است. حاکمان ج. ا تا بن استخوان مخالف و دشمن اندیشه و اندیشه ورزان هستند.

محمود زهرایی

(۱) پاراگراف تعریف روشنفکری، برگرفته است از مقاله حاشیه‌ای بر روشنفکران و انقلاب، نوشته مجید اخگر



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy