Tuesday, Nov 7, 2023

صفحه نخست » "اسی جان دست از سرم بر دار! " ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi_3.jpgآیا می‌توانید تجسم کنید حالت خامنه‌ای را زمانی که مستانه از کشت و کشتار تروریست‌های حماس و ضربه سنگین فرود آمده به اسرائیل سخن می‌گفت و بوسه بر جبین آن‌ها می‌زد.
خوشحالی درونی وی را که توانسته بود چنین ضربه مهلکی بر پیکر جامعه اسرائیل بزند و جهانی را در شوک ببرد. ضربه‌ای که صحت گفتار او را در مورد بازنده بودن اسبی که اسرائیل باشد و عربستان بر روی آن شرط بندی کرده بود نشان می‌داد و مانع از شرط بندی و تفاهم قدرتمندترین کشور اسلامی با اسرائیل می‌گردید.
می‌توانم آن خنده پیروزمند و نگاه کردن عاقل اندر سفیه او را زمانی که این پیروزی را که مطمئنا لحظه به لحظه آن را دنبال می‌کرد در نظر مجسم کنم.
از نگاه او این حرکت مشت محکم انقلابی بود بر سازشکاری رهبرانی چون محمود عباس و دیگر کشورهائی مانند مصر، عربستان و...

پایان بر جستجوی راهی برای برون رفت مسالمت آمیز از این میدان خونین که نه تنها دو ملت فلسطین و اسرائیل را در وضعیت اضطراری دائم نگاه داشته. عملا استخوانی است گیر کرده در گلوی جهان عرب! که جز از طریق شکل گیری دو کشور مستقل و پایبند به حق حاکمیت هر کدام بر سرزمین خود و تفاهم‌های صورت گرفته فی المابین خارج کردن آن از گلو امکان پذیر نیست.
حال ورق آقای خامنه‌ای برگشت عکس العمل اسرائیل، امریکا و برخی کشور‌های عربی به گونه‌ای بود که در تخیل هیچ کدام از سازمان دهندگان این فاجعه نمی‌گنجید.
حماس این عزیز دردانه پرورش یافته با نان از گلو بریده شده ملت ایران، که کسی نیست بپرسد "رهبر با بصیرت" تو را "چه سنه ننه"دخالت کردن در سرنوشت ملت فلسطین. دزدیدن از سفره مردم زمانی که ملت ایران با سخت ترین شرایط اقتصادی تحمیل شده توسط تو و ایادی چاپلوس تو دست به گریبان هستند؟ ریختن آن در پای حماس، حزب الله و ده‌ها جریان منتسب به نام الله به کام جندالله.
میلیارد‌ها پول و سرمایه این مردم بپای رویا‌های مالیخولیائی تو ریخته می‌شود. رویاهائی که جز جنگ و نفرت، کشت و کشتار، ویرانی و نابودی چیزی به ارمغان نمی‌آورد.
وضعیت امروز غزه قبل از هر چیز محصول تفکری به غایت نادرست، غیرمسئول در برابر ملت ایران و ملت فلسطین است. تفکری که به خود اجازه می‌دهد برای رسیدن به عظمت طلبی‌های خود دست به هرگونه عمل نادرست ولو به بهای ریخته شدن خون هزاران انسان بی گناه بزند.
حکومتی که جواب آزادی خواهی جوانان ملت خود را با گلوله می‌دهد چگونه می‌تواند آزادی بخش ملت فلسطین شود؟
حکومتی که از گلوی فقیرترین اقشار ملت ایران می‌برد، درآمد‌های ملی حاصل از نفت، حاصل از مالیات‌های شهروندان یک کشور را بدون رضایت مردم به پای مطامع جنگی، تامین موشک و گلوله جهت ویرانی می‌ریزد، چگونه به خود اجازه می‌دهد از محبت و انسانیت و حقوق انسان دفاع کند؟
بگذریم سخن از خامنه‌ای بود و غلط در آمدن حساب و کتاب و فکر‌های بلندپروازانه او و اتاق فکرش و در مورد پیروزی حماس و تداوم آن در راستای سیاست‌های جمهوری اسلامی.
من نمی‌دانم در آن پشت چه می‌گذرد، کدام بازی‌های پست دیگر با کدام کشور‌ها در جریان است. اما یک چیز را خوب می‌دانم که جناب خامنه‌ای مجبور به لیسیدن تف خود شد.
می‌توانم درد لحظه‌ای که مجبور به پذیرش مخفیانه اسماعیل هنیه گردید. کلی صغرا و کبرا چید و نهایت از باقی مانده جام زهر خمینی قطره‌ای نوشید و اعتراف کرد که باید کوتاه آمد. "البته به نفع مردم بود. هرچند برای حفظ حکومت" چرا که سمبه پر زور است.
می‌توان درد او را زمانی که بر متن تهیه شده برای قرائت سید حسن نصرالله این غریبه عزیزتر از زیباترین جوانان این ملت، مهر تائید می‌نهاد، حس کرد.
اما همه این سرشکستگی‌ها در برابر شنیدن این که مردم نه تنها سیاست‌های جمهوری اسلامی را قبول ندارند بلکه حاضر برای یک راهپیمائی ساده نیز نیستند، راحت تر است.
این درد را به چه کسی بگوید که در‌ام القرای اسلام بعد از ۴۰ سال راهپیمائی برای روز قدس و شعار مرگ بر اسرائیل دادن، مردم حاضر به دو قدم برداشتن در محکوم کردن اسرائیل و دفاع از حماس که هیچ بلکه محکوم کردن فاجعه غزه هم نیستند.
این درد پیش چه کسی باید برد که با وجود تاکید دو قبضه او بر امر حجاب. ۸۲ درصد مردم مخالف حجاب اجباری هستند.
درد قاسم را کجا باید ببرد که نه به نماد شجاعت بل به نماد تحقیر بدل شده که نوجوانان بر مجسمه‌اش سنگ می‌زنند و برای نهادن مجسمه نیم تنه‌اش در ورودی استادیوم جریمه ۲۰۰ هزار دلاری برایش می‌بندند.
روز‌های سختی است وقتی که دختری ۱۷ ساله به قیمت جان سر در مقابلشان خم نمی‌کند و قانون حجابشان را که دیرک خیمه اسلام خمینی است می‌شکند و جان بر سر عقیده می‌گذارد. اگر راهپیمائی‌های حکومتی رنگ می‌بازند. اما جنبش زن، زندگی، آزادی در بطن جامعه در تفکر اجتماعی مردم جا باز می‌کند به حرکت آگاه کننده و وحدت بخش خود ادامه می‌دهد.
اگر به خاطر سرکوب امروز مردم تمام قد به خیابان نمی‌آیند اما جنبش مهسا چنان در جان جامعه نفوذ کرده که دیگر کسی برای حکومت هم تره خرد نمی‌کند. بسیار ساندیس خورها هم شرمنده در برابر مردم و این همه بیداد، آب رفته و لذت عطای ساندیس را به لقایش بخشیده‌اند..
جنبش "زن، زندگی، آزادی" جنبشی بزرگ و اجتماعی است. ضد جنگ، صلح طلب و آزادی خواه و فراگیر؛ تشکیل شده از مجموعه‌ای از نیازها، فشارها، خواست‌ها، آگاهی‌ها و ناآگاهی‌های آشکارشده، تجربه، آرزو‌ها، چشم انداز‌ها، تعامل، مدارا و همبستگی که شخص را، جامعه را، به حرکت و جنبش در می‌آورد. جنبشی اجتماعی متکی بر قدرت مردم. رشد یابنده و پایدار. قطعا پیروز میدان! درس‌ها و شعارهای این چنین جنبشی است که مردم ایران می‌توانند به فلسطینی‌ها به منطقه و جهان هدیه کنند.

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy