پیکار سیاسی در میهن ما همانند یک شمشیر دولبه باید ذووجهین باشد. از یکسو باید تلاش برای آزادی و حکومت مردمنهاد در میهن ما را وجهه همت خود قرار دهد و ازسوی دیگر لبه دیگر آن در همبستگی با ظلمستیزی مردم منطقه باید آپارتاید و سرکوبگری ۷۵ ساله رژیم اشغالگر اسرائیل را نشانه رود.
راست سیاسی ایران اعم از شاهنشاهیطلبان و جمهوریخواهان متوهم و در خط امریکا و تمامی کسانی که از روی لجاجت با حاکمیت ولایی در میهن ما این روزها مستقیم و غیرمستقیم در خط رژیم متهم به نسلکشی اسرائیل در غزه هستند، نمیدانند در منطقهای که اسرائیل بهمثابه یک زائده قدرتهای قاهر و غارتگر جهانی پیروز پیکار برعلیه اشغالگری و تجاوز بشود. در یک همچون منطقهای دیگر بنای یک حکومت دمکراتیک در ایران و منطقه عملاً غیرممکن. خواهد شد. اصلاً وجود رژیم اسرائیل در تقابل با حضور جنبشها و نیروهای ترقیخواه، عدالتطلب و آزادیخواه در منطقه میباشد.
آنانی که به خاطر فقر فلسفی رژیم تجاوزگر اسرائیل را دمکراسی میخوانند نیز دچار همان جهل مرکب هستند که فلاسفه راست لیبرال اروپایی به آن دچار هستند که نظامهای سیاسی بنا نهاده شده بر استعمار و استثمار "باغ سبز اروپا" را دمکراسی میخوانند که در معرض خطر تهاجم «جنگلیها» هستند. دمکراسی در خوانش غربی آن مدتهاست که دیگر به اسم رمز آپارناید و تبعیض نژادی و سیادت و آقایی غرب بر جهان تبدیل گشته است. دمکراسی لااقل بنابه تعریف اگر این نژادپرستان غربی اصولاً به آن باور داشته باشند امّا یک نظام مبتنی بر آزادی و عدالت و مدل حکومت و همزیستیای جهانشمول است و تنها به ساکنین مو طلایی و چشم آبی «باغ سبز اروپا» تعلق ندارد. عزت و کرامت انسانی برای همۀ انسانها به یکسان وجود دارد و تقسیمپذیر نیست. این خودفیلسوفپنداران اسیر جهل مرکب میباشند و دیدگان خود را بر روی استعمار و استثمار و آپارتاید همین نظامهای خودخوانده دموکراتیک غربی در جهان تحت استیلای همین نظامهای سوپردولوکس به ظاهر دمکراتیک بستهاند. دمکراسیهای غربی امّا تنها آن زمانی مشروعیت جهانشمول پیدا میکنند که با آپارتاید حقوقی و با استثمار و استعمار سرزمینهای بیگانه سر آشتی نداشته باشند. اینکه در حال حاضر غرب حاضر است تمامی اندوختههای معنوی خود را به پای جنایتهای رژیم اسرائیل هزینه کند خود به باورمن مؤید همین دیدگاه تبعیضآمیز غرب به مقوله ارزشها در جهان ما میباشد
در منطقه و جهان ما نیز نمیتوان چشمان خود را بر روی ظلم و ستم و غارتگری نظام سلطه جهانی بست و در وصف «خال لب» دمکراسی غربی، که ما ایرانیان شور و اشتیاق وصفناپذیری برای ایجاد و برقراری آن در میهنمان داریم، افسانهسرایی کرد. دمکراسی بدون دمکراسی در جهان آپارتاید است. نمیتوان ادعای دمکراسی داشت و در سرزمینهای دیگر بر علیه نظامها و دولتهای ملی و مردمنهاد همچون مصدق در ایران و آلنده در شیلی کودتا کرد. نمیتوان دمکراسی را بر روی پرچم خود بالا برد اما با حکام فاسد و جبار همکاری کرد زیرا که آنها بهترین تضمینکنندگان منافع این نظامهای شبه دمکراتیک در «باغ سبز اروپا» هستند. نمیتوان از دمکراسی و آزادی اندیشه داد سخن سر داد امّا جهان را به نفع استیلای غرب در معرض یک استثمار لجامگسیخته قرار داد.
دمکراسی غربی و شرقی ندارد نظام دمکراتیک و مردمنهاد حاصل همبستگی با انسانها در بیرون و درون مرزهای جغرافیایی و سرزمینی و فرهنگی - تمدنی میباشد. عزت و کرامت انسانی ارزشی جهانشمول و از برای همه انسانهاست مستقل از نژاد، دین، زبان و رنگ مو و پوست آنان.
در میهن ما نیز پیکارگر راستین برای حقوقبشر و دمکراسی و برعلیه استبداد ولایی نمیتواند چشمان خود را در برابر نسلکشی صهیونیسم در همسایگی ما ببندد. به خاطر مخالفت با حاکمیت ولایی نسل کشی اسرائیل را نمیتوان توجیه کرد کسانی که مقاومت قهرمانانه مردم غزه را حاصل دخالتهای ایران میدانند و به خاطر فهم غلط اشان از مبارزه با نظام حاکم در ایران حمایت و همبستگی خود را از این مردم قهرمان دریغ میکنند عملاً اسیر شعار مشترک «رژیم اسرائیل» و «داعش بنیادگرای ضدبشر» شدهاند که محور مقاومت را آلت دست «ملایان ایران» میدانند. بدون آنکه قصد سفیدشویی حاکمیت ولایی مستقر در میهن ما باشد که یقیناً همه ما ایرانیان حقمان است با تمامی ابزارهای مسالمتآمیز آنرا به نقد بکشیم و با آن پیکار کنیم امّا نباید اجازه داد «ایرانهراسی» و «جمهوریاسلامی هراسی» به ابزار فرافکنانه امپریالیسم و صهیونیسم کودککش تبدیل گردد. ما مترصدان عزت و اعتلای ایران حتی نباید اجازه دهیم مجامع امپریالیستی با استفاده ابزاری از جوایز بینالمللی در فرآیند طبیعی مبارزات سیاسی - اجتماعی میهن ما دخالت کنند.
دمکراسی، آزادی و استقلال در ایران عزیز بدون همبستگی با خلقهای منطقه و بدون همهگیر شدن مدل حکومتهای مردمنهاد در منطقه یک توهم است. دمکراسی در ایران بدون همبستگی فرهنگی و تمدنی و مآلاً سیاسی در منطقه میسر نیست!
مصطفی قهرمانی