Sunday, Nov 19, 2023

صفحه نخست » نقدی بر بیانیه یورگن هابرماس و همراهان پیرامون جنگ غزه، مصطفی قهرمانی

Mostafa_Ghahramani.jpgآسیب‌شناسی معیوب و پاسخ‌های معیوب و آسیب‌شناختی آن!

آن آسیب‌شناسی معیوب که در اینجا به آن اشاره می‌شود رژیم اشغال‌گر اسرائیل و فرآیند غیرقانونی ایجاد و تشکیل این دولت در قلمرو تاریخی سرزمین فلسطین می‌باشد. از آن زمان تا کنون، در ۷۵ سال گذشته این ساختار پاتولوژیک تنها قادر به تولید محصولات پاتولوژیک بوده است. اشغال‌گری، تجاوز، تنفر و تبعیض پاسخ‌هایی بوده‌اند که خالا در نسل‌کشی و پاک‌سازی قومی قله خود را جستجو می‌کنند.

می‌دانیم که به لحاظ تاریخی حداقل از زمان هولوکاست، رابطه بین آلمان و یهودیت سنگین و مسبوق به سابقه‌ای نیک نبوده است. پس از گذشت حداقل ۸۵ سال، این میدان مغناطیسی پرتنش و نوسان همچنان دامنه حرکت کسانی، حتی برای یکی از بزرگترین اندیشه‌های قرن ما نیز که در مورد مشکلات کنونی مشارکت و تعامل آلمان و یهودیان قصد و آهنگ صحبت دارند، فضا را به‌حدی محدود و مشکل می‌سازد که بیان آن برای همه بازیگران یک گفتمان سیاسی-اجتماعی عملاً غیرممکن می‌شود به‌طوری که آنها دیگر قادر نیستند دیدگاه‌های سیاسی خود را آزادانه و بدون ترس از افترا و ترور شخصی و شخصیتی ابراز کنند. آن چیزی که در نهایت تحت این جو فشار ظاهر می‌شود، یک بیانیه بدور از هنجارها و معناهای یک اظهارنظر سیاسی است. جدیدترین نمونه از این نوع اظهارنظرها بیانیه‌ فیلسوف یورگن هابرماس و همراهانش است.

در حالی که بیش از ۵ هفته است که بزرگترین نسل‌کشی زمانه‌ما علیه ساکنان غزه توسط ارتش تجاوزگر اسرائیل انجام شده است، یکی ازبزرگ‌ترین فیلسوفان زنده عصر ما آن را به عنوان «ضدحمله» ارتش اسرائیل به «کشتار» گروه تروریستی حماس توجیه می‌کند و آن‌را موجه می‌داند.

واقعاً نیازی نیست به هابرماس که در ۹۸ سال عمر باافتخار خود مستقیماً رنج هر دو ملت اعم از یهودی و فلسطینی را شاهد بوده است بگوییم که تاریخ این درگیری از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز نشده است. اما بدون دخالت ما، این داستان در این تکه کوچک سیاره ما به یک جهنم ختم خواهد شد. بدون کنار گذاشتن «اصول همبستگی» آنچه که او همراهانش در بیانیۀ کوتاه خودشانقصد تبیین آن‌را دارند، همه باید در مقابل این بزرگترین بی‌عدالتی زمانه خود بایستیم. اما به یورگن هابرماس باید گفت همبستگی با دوستانتان نباید باعث شود که خودتان را سانسور کنید و دچار لکنت زبان بگردید. دوستان اگر حقیقتاً دوست باشند باید انتقاد را بپذیرند یورگن هابرماس نیز می‌تواند این‌بار باید به عنوان یک فعال صلح در روند "کنش ارتباطی" که او خود نظریه‌پرداز آن بوده است مشارکت داشته باشد.

حقیقتاً نمی‌توان تصور کرد که یورگن هابرماس و دیگر نویسندگان بیانیه نمی‌داند قیام و خیزش چیست. و نمی‌دانند که حق مقاومت در برابر ظلم اشغال‌گر یک حق بشری است و نمی‌توان باور داشت که آنها همان حقی را که برای ساکنین گتوی یهودیان ورشو در آوریل و مه سال ۱۹۴۳ با خیزش‌اشان علیه فاشیسم هیتلری قائل هستند نمی‌توانند یا نمی‌خواهند برای مردم گتوی غزه و قیام و شورش‌اشان علیه صهیونیسم اسرائیلی را قائل باشند. آنها و نه فقط آنها بلکه کل ساختار دموکراسی‌های لیبرال غربی به باور من دچار یک «معضل معرفتی و همچنین اخلاقی» هستند. «امر مطلق کانتی» به عنوان یک مطالبه جهان‌شمول بشری برای آنها هیچ‌گاه نه مطلق بوده است و نه جهانشمول. بلکه تنها برای محدوده نظام‌های غربی قابل پذیرش بود.

دموکراسی‌های غربی بعد از جنگ جهانی دوم با توجه به اوضاع و احوال متغیر جهانی و کثرت فزاینده بازیگران و رقبای سیاسی و اقتصادی در مقابل فشارهای فراینده نئولیبرالی، نومحافظه‌کارانه و در نهایت فاشیستی تاب مقاومت نخواهند داشت یا از درون دچار فروپاشی خواهند شد و یا این حرکت آشکار به سوی تمایلات تمامیت‌خواهانه و جنگ‌طلبانه برای اشباع عطش سیری ناپذیر «سرمایه» در نهایت دوباره تاریخ آینده جهان ما را رقم خواهند زد. این در حقیقت همان معضل معرفتی مرکزی است که فلاسفه باید برای آن پاسخ ارائه بدهند نه اینکه امروز برای حفظ استیلای خود بر منطقه نسل‌کشی در غزه را توجیه کنند

فلسفه برای تبیین و ارائه راه خروج از فقر در جهان و دهکده کوچک جهانی ما که دیگر تاب تحمل نابرابری و فقر را ندارد در گام نخست باید بر فقر معنایی خود غلبه کند. هابرماس می‌داند که این را مارکس در قرن نوزدهم می‌گفت.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy