Monday, Nov 20, 2023

صفحه نخست » "این پفیوزها پشت ریش و چفیه پنهان شده اند"

abdolkarim.jpgکوتوله‌های احمقی پشت گفتمان انقلاب پنهان شده‌اند / این پفیوزها پشت ریش و چفیه پنهان شده اند / باید نیروهای اصیل انقلاب حواس‌شان باشد

روزنامه امنیتی جوان نوشت؛ دکتر بیژن عبدالکریمی هم منتقد قدرت بوده است و هم منتقد جریان روشنفکری. او چند روز پیش به بهانه تحلیل تحولات غزه در برنامه تلویزیونی «به افق فلسطین» زبان به نقد جریان روشنفکری گشود و گفت: «من به هیچ وجه این‌ها را نمی‌بخشم چراکه بخش وسیعی از روشنفکران ما به دلیل خشم و کینه‌ای که از جمهوری اسلامی و شرایط ایران دارند، از اسرائیل حمایت کرده‌اند که بسیار دردآور و ننگین است.»

آنچه در پی می‌آید، حاصل گفت‌وگوی تفصیلی «جوان» با دکتر عبدالکریمی است. بدیهی است آنچه او خصوصاً در نقد گفتمان انقلاب و نهاد قدرت می‌گوید، لزوماً نگاه «جوان» نیست، اما آن را منتشر می‌کنیم و قضاوت را به خوانندگان محترم می‌سپاریم.

در گفت‌وگوی تلفنی که با شما برای هماهنگی مصاحبه داشتم، گفتید که من در مصاحبه با «جوان» می‌خواهم جریان حزب‌اللهی را نقد کنم. وقتی از عنوان حزب‌اللهی استفاده می‌کنید، مراد و منظور شما چه گروه یا افرادی هستند و دقیقاً این نقد‌های شما متوجه چه طیف و جریانی است؟

این به اصطلاح مقدمه هر بحث اجتماعی است، ما در مورد هر مفهوم اجتماعی که صحبت می‌کنیم، طیفی است. وقتی در مورد زنان ایران صحبت می‌کنیم، در واقع در مورد یک زن طبقه متوسط شهری و زن روستایی صحبت می‌کنیم. وقتی در مورد دانشجویان ایرانی صحبت می‌کنیم، در مورد آن دانشجویی صحبت می‌کنیم که با ماشینی وارد دانشگاه می‌شود که دل استاد را می‌برد و هم دانشجویی که با اتوبوس و مترو می‌آید، یعنی می‌خواهیم بگوییم این مفاهیم طیفی هستند. وقتی در مورد مقوله انقلاب یا بچه‌های انقلابی صحبت می‌کنم، یک طیف گسترده است. وقتی در مورد گفتمان انقلاب صحبت می‌کنم، مراد من دهه‌های ۴۰ و ۵۰ نیست، مراد من طالقاتی، بازرگان و شریعتی نیست. امروز وقتی در مورد گفتمان انقلاب صحبت می‌کنم، مراد من گفتمانی است که حول رهبری شکل گرفته است، نیرو‌های صدیق این جریان مورد خطاب من هستند. چون پشت این جریان تکنوکرات‌هایی هستند که چفیه را می‌اندازند دور گردن، اما هزار کار ناشایست انجام می‌دهند و بزرگ‌ترین رانت‌خواری‌ها را انجام می‌دهند. کوتوله‌های احمقی پشت گفتمان انقلاب پنهان شده‌اند و فرض کنید اخراج‌های بی‌رویه که شما آدمی مثل عبدالکریمی را اخراج می‌کنید به نام انقلاب، اما والله هیچ نسبتی این کار‌ها با انقلاب اسلامی ندارد، چون افرادی که در این شرایط بد از مبانی حکمی و معنوی این انقلاب دفاع می‌کنند، این‌ها را اخراج و افراد کوتوله را جایگزین می‌کنند.

آقای دکتر این سؤال را به این دلیل پرسیدم که اخیراًً یک خانم غیرمعروف و شناخته‌نشده در تلویزیون اعلام کرد مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست. برخی این افراد را مصداق گفتمان انقلاب و جریان حزب‌اللهی می‌دانند، در حالی که نماد حزب‌اللهی‌بودن و گفتمان انقلاب امروز مثلاً گروه‌های مقاومت هستند که این عملکرد درخشان را از خود در مسئله آرمان فلسطین نشان داده‌اند.

این‌ها خیلی نادر هستند و عوامیت وجود دارد. این‌ها هسته‌ای کوچک، اما مؤثر هم هستند. حول این گفتمان تندرو‌ها هم وجود دارند که تیغه دوم تندرو‌های ضدانقلاب هستند و این‌ها همدیگر را بازتولید می‌کنند. من فکر می‌کنم باید از اپوزیسیون ما یک تعداد عاقل پیدا شوند، از گفتمان انقلاب هم یک تعداد عاقل پیدا شوند که درد این کشور را دارند، این دو همدیگر را پیدا و راهی ایجاد کنند، وگرنه این تعارضات امنیت ملی ما را به خطر می‌اندازد و حتی دستاورد‌های انقلاب را که بچه حزب‌اللهی‌ها روی آن دست می‌گذارند این‌ها را هم بر باد می‌دهند. معتقدم کسانی که کشور را حفظ کرده‌اند، مثل کسانی هستند که در همان برنامه افق من رفته بودم و دیدم. جوان حدوداً ۲۵ ساله‌ای بود که سال‌ها در سوریه جنگیده بود، وقتی در مورد مسائل جنگی صحبت می‌کرد، می‌دیدم که چقدر این فرد پخته است، اما وقتی او را با بعضی از جوان‌های دانشجو مقایسه می‌کنم که حالا مسئله و دغدغه شان این است که با دوست دخترشان چه کاری انجام دهند، نشان می‌دهد که خیلی اختلاف بین این دو کاراکتر وجود دارد. این حرف‌ها مخاطبان نوگرای من را عصبانی خواهد کرد، اما خب واقعیت‌هایی است که وجود دارد. یک گروه اندکی هستند که قلب گفتمان انقلاب هستند، زندگی‌های ساده‌ای دارند. شکم‌های آن‌ها خیلی گنده نشده است. از گفتمان انقلاب دکان نساخته‌اند. بچه‌هایی را می‌شناسم که هشت سال در جبهه بوده‌اند، اما حتی کارت جانبازی هم نگرفته‌اند که خدای ناکرده خلوص آن‌ها شائبه‌دار نشود، حتی برای رفتن به حج هم از سهمیه استفاده نکرده‌اند، اما در مقابل پفیوز‌هایی هم هستند که پشت گفتمان انقلاب پنهان شده‌اند، من به بچه‌های حقیقی گفتمان انقلاب می‌گویم که این‌ها کمر انقلاب را شکسته‌اند. وقتی مردم می‌گویند حزب‌اللهی، همان چهره‌های کریه و زشت را دیده‌اند؛ کسانی که در پشت ریش و چفیه پنهان شده‌اند. من به این‌ها توجه ندارم، این‌ها طفیلی هستند. باید نیرو‌های اصیل انقلاب حواس‌شان باشد. آن استادی که دردمندانه انتقاد می‌کند، یک موی گندیده‌اش بهتر است از هزاران طرفدار اهل ریا. ریا امروز آفت بزرگ گفتمان انقلاب است. من منظورم آن جریان صادقی است که خواهان ایستادن در مقابل نظام سلطه است و کماکان هم ایستاده است، خون می‌دهد، شهید می‌دهد، از مرز‌های کشور پاسداری می‌کند و هر جا نیاز به جانبازی است، حضور دارد. اگر کرونا هست، در بیمارستان حاضر می‌شود و اگر قرار است به مردم کمک شود، این‌ها هستند که حضور دارند. بچه‌هایی هستند که قلب‌شان برای خدا می‌تپد. خون حسین (ع) در رگ‌های این‌ها جاری است و در واقع لذت خشیت در برابر خداوند و سجده در برابر خداوند را چشیده‌اند و در برابر هیچ قدرتی، چه داخلی و چه خارجی سر تعظیم فرود نمی‌آورند. دین این‌ها توحید است. دین این‌ها کیش روحانیت‌پرستی نیست. این‌ها امید‌های من هستند، البته این‌ها را بیشتر در جبهه انقلاب باید ببینیم، اما تک و توک آدم‌هایی مثل من هم در این ور خط هستند که حالا با یک فاصله دیگری، دارند حرکت می‌کنند.

نسبت شما با گفتمان انقلاب که آن را یک گفتمان حقیقت‌مدار و حق‌مدار می‌دانید، چیست؟
سؤال شما صفر و یکی است. من در برابر شاهکاری که گفتمان انقلاب در مقابل نظام سلطه انجام داده است، در کنار این نظام هستم تا آخرین قطره خون خودم، اما معتقد هستم همین گفتمان انقلاب که در صحنه بین‌المللی شاهکار خلق کرد، در عرصه داخلی برعکس بود. من به خاطر حفظ آن ارزش‌‎هایی که در صحنه بین‌المللی خلق شده است کنار انقلاب هستم. می‌خواهم بگویم که در مسائل داخلی اشتباهات مهمی رخ داده است و اگر این اشتباهات اصلاح نشود، آن دستاورد‌های بزرگ صحنه جهانی به خطر خواهد افتاد.

شما را طرفدار پهلوی می‌دانند؟
احمق در این کشور زیاد است، به مسئولان گزینش گفتم، شما کارتان را هم بلد نیستید، حتی پرونده من را هم نخواندید. این حرفی که شما نقل کردید، حرف یکی از دوستان ماست. من خوشحالم که این نقد را کرد تا من وارد نقد رادیکالی به روشنفکران شوم. سپاسگزارم که زمینه‌های یک بحث ملی را فراهم کردند. علاوه بر روحانیت، قدرت سیاسی، سپاه و بسیج، جریان روشنفکری هم باید نقد شود. در ضمن به دوستان می‌گویم که «من آدم حسابی هستم، به قدرت سیاسی نزدیک نمی‌شوم.»

انتشارات شما هم می‌گویند بعد از بستن با قدرت رونق پیدا کرده است؟
حقوق کارمندان را هم نمی‌توانیم بدهیم. حق تألیف خودم را به حقوق کارمندان اختصاص دادم، باز کم می‌آوریم. حقوق دانشگاه نبود نمی‌توانستم حقوق کارمندان را بدهم، البته چند بار به دوستان گفتیم به ما رانت هم بدید میگن «تو بخورش نیستی» فعلاً نداده‌اند منتظر هستیم که رانت بدهند (با خنده).

در جایی گفتید که جریان روشنفکری ما بخشی از بحران است نه راه‌حل، چرا جریان روشنفکری ما بحران‌زاست؟
به این حرف اعتقاد راسخ دارم که جامعه گم است. افسار روشنفکران ما دست رسانه‌های بیگانه افتاده است. روشنفکران شناخته‌شده ما هم وقتی در مسائل اجتماعی صحبت می‌کنند، تنها نقد اخلاقی حاکمیت می‌کنند، نقد ساختاری انجام نمی‌دهند. امروز روشنفکر بودن یعنی فحش به حکومت دادن و در مقابل هیچ راه‌حلی ارائه نکردن، این شده روشنفکری. روشنفکران ما تبدیل به پیروان مردم شده‌اند. امروز فاصله‌ای بین توده‌ها و نخبگان نیست. یک استاد دانشگاه و روشنفکر همانگونه صحبت می‌کند که عمه‌جان من، راننده تاکسی و قصاب محل، کل حرف‌شان این است که «آقا یک مشت دزد نادان کشور را به دست گرفتن ان‌شاءالله از شرشون راحت شیم، همه مشکلات حل میشه»، همه حرف این است، حالا یکی از فوکو مثال می‌آورد، یکی از هابرماس. من دوباره به برنامه بروم، همان حرف‌ها را می‌زنم، نباید اسیر نفرین‌های جامعه بود. بیش از آن به مردم اعتقاد دارم که بخواهم دیدگاه‌های آن‌ها را تأیید کنم. آنقدر به فرزندانم عشق می‌ورزم که در مقابل برخی خواسته‌های‌شان بایستم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy