هفتهی پیش در سرنام «دریغا ایران» در رخنامه نوشتم:
یکی از خطاهای سیاسی پربسامد چهرههای برجسته در پهنهی سیاست ایران، به ویژه در میان منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی، ورود بیمورد، بیباره و پرهزینه به درگیریها و صفبندیهای سیاسی بینالمللی است. از جمله نقد اسراییل، نقد آمریکا، نقد دولتهای خارجی، نقد غرب، نقد دمکراسی، نقد لیبرالیسم و ...
به ویژه این آموزه برای کسانی که سر رهبری و خیال گشایش سیاسی در ایران دارند، و رویای رهایی ایران را میپزند، همانند نان شب و ناگزیر است.
اهمیت ندارد در کجا ایستادهایم و در این دعواها چه رویکردی داریم؛ و حق با کیست؛ باید از ورود به این دعواهای بیفاتح و اختلافهای پرهزینه پرهیخت! چه، در پهنهی سیاست آماج دردسترس و قدرمقدور اهمیت دارد و نه آرمانها و ارادهها! آن که نمیتواند از ارادهگرایی و آرمانگرایی در پهنهی سیاست فاصله بگیرد، ممکن است آدم خوبی باشد، اما سیاستمدار نگونبختی است.
پیش از ورود به پهنهی سیاست باید تکلیف خودمان و دیگران را روشن کنیم؛ میخواهیم سیاست بورزیم یا روشنفکری کنیم؟ سیاستورزی تکاپوی برچیدن فاصلههای نالازم است؛ روشنفکری اما پیشگذاشتن فاصلههایی است که پیشتر به مخیلهی هیچ انسانی نرسیده است.
بر این باورام که جمهوری اسلامی و مردان کوچک و بزرگ آن در این رفتارها دخالت دارند و در تلاش هستند منتقدان و مخالفان را در این دامها و دامچالهها گرفتار کنند. (۱)
به کسانی همانند شیرین عبادی، رضا پهلوی و برخی از چهرهها و نامآوران دیگر نگاه کنید... انگار برخی از این پهلوانهای پنبهای مسابقه گذاشتهاند که خود را بسوزانند و از چشم بخشی از ملت ایران بیندازند. این دست رفتارها (درست یا نادرست) هرچند برای یک روشنفکر عادی است، برای یک سیاستمدار غیرعادی و ویرانگر است. (۲) کسانی که به نرگس محمدی، نسرین ستوده و دلهایی که هنوز (به کوری چشم دشمنان ایران) در اختر میتپند دسترسی دارند، بگویند؛ هرچه هنر دارید برای ایران و برای گشایش سیاسی در ایران بگذارید. یعنی گلی اگر در انبان دارید به سر ایران برنید.
امروز و پس از پیام نرگس مینویسم:
درود بر نرگس محمدی عزیز که نرگس شایستهی ایران است، و تا کنون نوید برآمدن یک رهبر برجسته را به نمایش گذاشته است. از هوشیاری و خردمندی یک رهبر بزرگ آن است که تا هنگامی که نمایندهگی مردم را ندارد، و پای منافع ملی در میان نیست، از وسوسهی حرافی، لفازی و سرککشیدن به دعواهای نالازم و بیفاتح میپرهیزد. سیاستورزی ملی دشوارتر از آن است که یک رهبر، خودسرانه و یکه به درآمدن به دعواهای بزرگ و بیساحل خطر کند. نرگس در پیام خود نشان داد که نشانههای یک رهبر سیاسی بزرگ را میشناسد. و همانند دونکیشوتها به جنگ آسیبهای بادی نمیرود. (۳)
اکبر کرمی
پانویسها
۱) در جنگ حماس و اسراییل تلاشهای بسیاری شد که پای نسرین و نرگس به این گفتمان باز شود. خوشبختانه آنها هوشیار بودند و هنوز در برابر این وسوسه ایستادهاند.
۲) از آرمانگرایی و نادانی که مادر همهی شکستها هستند، بگذریم، کسانی که در این دعواها دخالت میکنند، به طور چیره شکار سامانههای اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای بیگانه هستند؛ دستکم باید آنها را قربانی لابیهای سیاسی و جریانهای درگیر در آن فجایع دید.
۳) به نقدهایی که به پیام نرگس نوشته شده است، نگاه کنید تا با دوچشم خویش ببینید بر چهرهی خورشید هم چنگ میتوان کشید.