تفاوت یک انسان شریف، پدر و یا مادر خانوادهای از یک طرف و یک قاتل زنجیرهای و یا جنایتکارسیاسی از طرف دیگردر چیست وقتی که هر کدام به نوبه خود در مقابل قاضیای قرار میگیرند؟ هیچ. از دید قوانین مدرن قضایی هیچ تفاوتی بین آنها وجود ندارد. این و آن حق دارند طبق اعمال خود قضاوت شوند بدون هیچگونه ملاحظات دیگر. هر کدام حق دارند از قاعدههای اساسیی حقوقی همچون برابری، بی طرفی، عدالت، گمان بی گناهی و غیره برخوردار شوند.
این مقدمه را نگه دارید، بر خواهم گشت.
پیرو اتفاقات اجتماعی ـ سیاسی، هر چند وقت ایران در سطر اول خبرها قرا میگیرد. و هر بار، گروهی از زنان و مردان که بخشی از رژیم ایران بودند از بدنه مشترک آن جدا شده وبه گروه مخالفین میپیوندند. بعضیها راه تبعید را در پیش میگیرند و دستهای دیگر در ایران و زیر فشارهای دائم میمانند. یادمان نرود که اینها زنان و مردانی هستند که رژیم اسلامی را پایه ریزی و حمایت کردند، قدرت دادند و عامل بسیار فجایع آن هستند. کنار کشیدن آنها، در بسیار موارد، فقط به دلیل شکست در جنگ قدرت بود و بس.
این ستمکاران ستمدیده، وقتی به خارج کشور میآیند از امکانات رسانهای سایر ایرانیان استفاده میکنند. سیاستمدار، روزنامه نگار، هنرمند، فیلسوف و اندیشمند، بسیاری از اینها به اندیشههای قرون وسطایی مملکت گردانی و اجتماع بینی خود وفادارند. گاهی بعضیشان، طبیعتا، در جستجوی راهی دیگرند. در هر دو مورد، نه ادعای «تنها مخالفین به حق» جمهوری اسلامی از آنها دور است ونه نگاه تحقیر آمیز به آنهایی که قبلا راه مخالفت را در پیش گرفتند. دموکرات بودنشان هم نقل و نبات هر متن و یا گفتار آنهاست.
برخورد «قدیمی ها» با گروه تازه واردین به طور معمول با این جمله است: «از کی تابحال اینها دموکرات شدهاند؟» این سوال در مرحله اول موجه به نظر میرسد چون ما در مقابل سازمان دهندهها، کار گزاران و اجرا کنندگان قدیمی کشتارایرانیان و ویرانگی ایران قرار داریم. اما اساسا سوال بی مورد و برخورد اشتباه است چون هر کس حق دارد نظرش را عوض کند و تغییر موضع بدهد. میتوان از دیروز دموکرات شد، از صبح امروز، از چند ساعت و حتی از چند لحظه قبل.
چند جملهی معترضهای که میآورم را ببخشید، فقط برای رفع ابهام است. این نکته آخررا که گفتم جهت پیش بردن موضوع بود و گرنه باورم به آن عمیق نیست. اگر در اصل هر کسی قادر است نظرش را عوض کند، دموکرات شدن و رفتار دموکراتیکی مستلزم تربیت و تمرینهای متداوم است. دنیای سیاسی ـ اجتماعی ایران، از هر گروه و هر دسته، هرگززمینهی آموزشیی چنین فرهنگی را پی ریزی و نهادینه نکرد و پرورش نداد. شاید به این دلیل است که اگر هر فردی میتواند دموکرات شود هر فرهنگی به راحتی قادر به این کار نیست. ایران ـ ایرانیت، ایران ـ اسلامیت جزو این شمار فرهنگهای اخیرند. اما خب این بحث دیگریست برگردیم به موضوع اصلی.
پس چه میتوان کرد در مقابل آنهایی که در عین اشباه ازاستبداد ملی ـ مذهبی پشت به رژیم اکنون میکنند و به گروه مخالفین آن ملحق میشوند؟
فقط برای چند لحظه تصور کنیم که حجم مخالفین خارج کشور انسانهای پاک و منزهای هستند. هرگز اشتباهات بزرگ تاریخی انجام ندادهاند و دستشان به خون ایرانیان آلوده نبوده است. تصور، فقط تصور کنیم که طی چهار دههی اخیر تبلور ارزشها و اخلاقیات والای سیاسی بودهایم و زهرهای مهلک و سموم فرهنگی را از افکارمان خانه تکانی کردهایم. اینگونه بَری از هر گناه، آیا عاقلانه نیست از خود سوال کنیم که چگونه میتوان از این همه امکان بالقوهای که از رژیم خونخوار فاصله میگیرند به نفع خود استفاده کنیم؟ آیا هشیاری سیاسی تقاضا نمیکند که راه دیگری بیاندیشیم بجز قبول ناچاری آنها چون مخالف رژیم اسلامیند ویا رد خصمانهشان چون از عوامل آن بودهاند؟
سر در گمی حاکم بر اپوزیسیون خارج کشور هرگز اجازه نداده است که جواب مناسب و پویا یی برای این سوالات پیدا شود. هیچ قدم سازنده و هشیارانهای برای بهره برداری از این واقعهی تکراری برداشته نشده است.
از آنجایی که در چند ماه آینده ما باز هم شاهد وقوع این تکرار خواهیم بود، پیشنهادی را، به عنوان تریبون آزاد، ارائه میدهم. در این مرحله، خطوط کلی آنرا برایتان عنوان میکنم.
نوشتن یک لایحهی کوتاه، که از ده ماده تجاوز نکند، ومبنای بر حقوق بشر. هر مسئول و کاردار رژیم اسلامی که به مخالفین میپیوندد میتواند دموکرات، یعنی قابل مراوده و همکاری، تلقی شود اگر آن را امضا کند. با تایید این لایحه، شخص مزبور موقتا، تاکید بر کلمه موقت، بر پایهی برابری با مخالفین قدیمی قرار میگیرد. اگر این لایحهی مشترک توسط شخص مورد نظرامضا نشود یک به اصطلاح خط قرمز دور او، توسط تمامی پیوستگان به لایحه، کشیده خواهد شد. رسانههای گروهی و شبکههای اجتماعی تحت نفوذ اشخاص و یا گروهای اخیر هم سعی در رعایت این خط قرمز خواهند داشت.
و اما چند نکته به جهت اهمیت بیش از حد آنها.
این لایحه فقط بر مبنای حقوق بشر تنظیم خواهد شد بدون هیچ گونه چشمداشت سیاسی خاص. و گرنه، خواستهای سیاسی ـ ایدئولوژیکی ایرانیان آنقدر با هم فاصله دارند که در حال حاضرهیچ متن مشترکی ازآن در نخواهد آمد.
نوشته بودم که اشخاص مزبور موقتا بر پایهی برابری با مخالفین قدیمی قرار بگیرند و تاکید بر واژه موقت نمودم. و این تا آنهنگام که دادگاههای صالح به جرمهایشان رسیدگی کنند. اما توجه داشته باشیم، دراینگونه قدم برداریها، عدم پیش بینی و یا روشن بینی عین بی صلاحیتیست. یک جانی سیاسی که بدلیل لزوم زمان متنی را امضا میکند میتواند پس آن با زیرکی و یا حتی کاردانی کافی خود را در مسئولیتهای عمدهای قرار بدهد که به راحتی از دید عدالت دور بماند و یا زیر سوال بردن آتی خود را بی اهمیت بنمایاند.
حال با توجه به مقدمه. هر کسی حق دارد طبق شرایط مناسب قضاوت شود. و این هم حقوق بشر است. آنهایی که ایرانیان را الان میکشند و ایران را اکنون چپاول میکنند نباید از عدالت کمتری بر خوردار بشوند نسبت به آنهایی که قبلا کشتند وقبلا چپاول کردند و حالا به یمن بدبختیهای زمان از دید قضاوت دورماندهاند.
یک چنین لایحهای، یا ابتکارات مشابه ومخصوصا به پیش بردن درست آنها، جزو ابتدایی ترین قدمها برای پی ریزی سازمانهای عدالت طلب و یک جامعهی قانونمند میتوان باشد.
پیشنهاد نوشتن این لایحه رسما به تمام گروههای سیاسی و رسانههای اجتماعیست. تریبون آزادها، نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران دلسوز ایران میتوانند در این کار به شما کنند.
به هر چه گوش شنوا، ناز مِرِه بایه
ابراهیم باران