Tuesday, Dec 19, 2023

صفحه نخست » فرهیختگان: افراد غیرنظامی هم در حمله تروریستی راسک جان باختند، ولی اعلام نمی شود

rask.jpgاز دونفری می‌پرسم که غیر نظامی بودند و در این ماجرا کشته شدند و می‌گوید: «دو جوان انگار روبه‌روی کلانتری بودند، یکی از آن‌ها به پایش تیر می‌خورد و مجروح می‌شود، اما دوباره به او شلیک می‌کنند، انگار از نزدیک هم تیر می‌خورد. برای همین تعداد کسانی که در این اتفاق کشته شدند، زیادتر است، اما خب فقط نظامی‌ها اعلام شدند.»

روزنامه فرهیختگان نوشت: «در این حمله تروریستی ۱۱ نفر از ماموران فراجا به کشته شدند.» هواپیما که نشست و گوشی را روشن کردم، همه کانال‌های خبری از عملیات تروریستی گفتند که نیمه‌شب جمعه ۲۴ آذرماه، در شهر راسک استان سیستان‌وبلوچستان اتفاق افتاده بود. من برای گزارش دیگری به این استان آمده بودم. می‌خواستم از چند روستایی که مردم با دست خودشان کتابخانه ساخته‌اند و کتابخوانی را به موضوع اول روستا تبدیل کرده‌اند، گزارش بگیرم، اما حادثه‌ای تلخ در این استان مرزی، مسیر تازه‌ای را برایم رقم زد و حالا فرصتی بود تا از نزدیک یک حادثه تروریستی را دنبال کنم و بنویسم.

با تعداد زیاد آمدند و کلانتری را به رگبار بستند

ساعت ۸:۳۰ به راسک رسیدیم. در راه ایست بازرسی‌ها زیاد شده بود و ماشین‌ها چک می‌شدند. ورودی شهر پرسیدند که کجا می‌رویم. قبل از راه افتادن می‌خواستم بیمارستان را ببینم، اما مجروح‌ها را به زاهدان منتقل کرده بودند. راننده با همان زبان بلوچی با مامور صحبت کرد و وارد شهر شدیم، جلوی مغازه‌ای ایستادیم و پیاده شدم. ظاهرم نشان از تفاوت با مردم شهر داشت، برای همین جلب توجه می‌کرد از مغازه‌دار که پسری جوان بود درمورد اتفاق پرسیدم و اول از چرایی سوالم پرسید و توضیح دادم و خودم را معرفی کردم و گفت بیا برویم و از نزدیک کلانتری را ببین و توضیح هم می‌دهم. چند دقیقه‌ای پیاده رفتیم و بعد به روبه‌رو اشاره کرد و گفت: «همین جا بوده، این کلانتری است.» دقیقا ۱۷ ساعتی از این حمله تروریستی گذشته است و شهر آرام است، کلانتری هم آرام بود و رفت و آمدی ندارد.

از پسر جوان درباره روز واقعه می‌پرسم و می‌گوید: حدود ساعت ۱:۳۰ نیمه شب صدای تیراندازی را شنیدم، فکر کردم که خب شاید برای قاچاق سوخت دوباره تیراندازی شده است، چون اینجا معمولی است این اتفاقات. تیراندازی‌ها ادامه داشت، تا حدود ساعت ۵ صبح. صبح وقتی گوشی را نگاه کردم، متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است» کوه‌های پشت سرمان را نشان می‌دهد و می‌گوید: «الان شب است و خیلی متوجه این کوه‌ها نمی‌شوی. ولی از همین کوه‌ها این کار‌های تروریستی را انجام می‌دهند.

باید کوه‌ها از سمت پاکستان کنترل شود

به سمت مغازه برمی‌گردیم که یکی دیگر از مغازه‌دار‌ها را برای روایت آن شب معرفی می‌کند. مردی میانسال نزدیک می‌شود و بعد از سلام از نیمه‌شب ۲۴ آذرماه می‌گوید: «حدود ۱:۳۰ نیمه شب تیراندازی‌ها شروع شد. با صدایی که شنیدم و تجربه این سال‌ها، به احتمال زیاد از تیربار استفاده کردند، انگار چند کمین گذاشته بودند. غیرنظامی هم در این جریان کشته شده، که برای همین راسک بودند. دو نفر همین روبه‌روی کلانتری بودند که همان ابتدا کشته می‌شوند. اینکه تعداد چقدر بوده را نمی‌دانم. ولی غیر از همین کلانتری، جای دیگر‌ی هم کمین کرده بودند.» راسک از سمت شرق با پاکستان هم مرز است و مردم این شهر، سرمنشأ این اتفاقات را خارج از مرز‌های ایران می‌دانند و البته به گفته مغازه‌دار میانسال، جیش‌الظلمی‌ها نامردند و اگر مرز کنترل شود اینقدر راحت نمی‌توانند به آن طرف بروند و بیایند تا این‌طور بچه‌های نیروی انتظامی را شهید کنند. به کلانتری اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعضی از این بچه‌ها را می‌شناختم، یا سرباز بودند یا اینکه محل ماموریت‌شان اینجا بود و اهل زاهدان نبودند، همه هم جوان. باید جوری برخورد شود با جیش‌الظلم که دیگر جرات نزدیک شدن به شهر و این کار‌ها را نداشته باشد.»

از دونفری می‌پرسم که غیر نظامی بودند و در این ماجرا کشته شدند و می‌گوید: «دو جوان انگار روبه‌روی کلانتری بودند، یکی از آن‌ها به پایش تیر می‌خورد و مجروح می‌شود، اما دوباره به او شلیک می‌کنند، انگار از نزدیک هم تیر می‌خورد. برای همین تعداد کسانی که در این اتفاق شهید شدند، زیادتر است، اما خب فقط نظامی‌ها اعلام شدند.»

کلانتری را نشان می‌دهد و می‌گوید: «از صبح جمعه وقتی کلانتری را می‌بینم، همش به یاد یکی از بچه‌هایی هستم که در کلانتری بود و می‌شناختمش، فکر می‌کنم اهل گیلان بود. واقعا این اتفاق ناراحت‌کننده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy