یادداشت مترجم:
نسل کشی در نوار غزه و بی سابقه بودن تاریخی جنایت های آدمخواران اسرائیلی یک واقعیت را بر همه ی مردم دنیا آشکار ساخت: آمریکا حامی نخست جنایت های اسرائیل است و سازمان ملل نیز پشیزی ارزش در توقف این آدمکشی ندارد. تا قبل از این هنوز بسیاری متوهم بودند که ممکن است ایالات متحده از ابزارهای در اختیار خود جهت فشار بر صهیونیسم برای این جنایت سازمان یافته بهره برد؛ اما امروز کمتر کسی است که نداند ساختار قدرت در آمریکا تا بن استخوان به فساد مالی لابی پلید صهیونیست ها در این کشور آلوده است.
با از میان رفتن اعتبار سازمان ملل، کشورهای دیگر جهان نیز دریافته اند که هر آن چه بخواهند می توانند انجام دهند و تا زمانی که زور و قدرت نظامی از پس آنها بر نمی آید، انجام هر کاری مجاز و قابل قبول است. عملکرد حوثی های یمن و نیز دولت کره ی شمالی در روزهای اخیر گواهی است بر این مدعا که جهان امروز جنگل بزرگی بیش نیست و در آن، هر که ضعیف باشد قربانی خواهد شد. این همان نکته ای است که خواهیم دید کلید محو یک ایران ضعیف را از نقشه ی خاورمیانه و جهان خواهد زد. این همان دنیای مطلوب آدمکشان صهیونیست است که دهه ها برای شکل دادن به آن تلاش کردند و امروز به این جنگل متناسب با خواست آدمخواران دست یافته اند.
تحلیل گر هلندی-فلسطینی ، معین ربانی، به عنوان کارشناس امور خاورمیانه در خبرگزاری اینترپرس در این مقاله این بی بو و بی خاصیت بودن سازمان ملل از یکسو و نوکرصفتی سیاستمداران حاکم بر آمریکا از سوی دیگر را به زبانی ساده و روشن و صریح توضیح می دهد.
**
بر سر اهمیت سیاسی اختلافات میان ایالات متحده و اسرائیل به راحتی اغراق می شود.
این بدیهی است که تنشی در این رابطه وجود دارد. اسرائیل در حال حاضر مرتکب نسل کشی علیه فلسطینی ها در نوار غزه می شود. ایالات متحده می خواهد اسرائیل کشتار غیرنظامیان فلسطینی را کاهش دهد - نه توقف، بلکه کاهش-.
اسرائیل قصد خود را برای حفظ حضور نظامی نامحدود در حداقل بخش هایی از نوار غزه بیان کرده و هرگونه نقش تشکیلات خودگردان فلسطینی در مدیریت نوار غزه را رد می کند. ایالات متحده اعلام کرده است که مایل است اسرائیل به مرز سال ۱۹۶۷ عقب نشینی کند و از جایگزینی حکومت حماس با حکومت خودگردان فلسطینی -که معتقد است به نفع اسرائیل می باشد- حمایت می کند.
واشنگتن مایل است مذاکرات دوجانبه اسرائیل و فلسطین را تحت نظارت امریکا از سر بگیرد و به قول خود، به توافق دو کشور کمک کند. اسرائیل بارها و بارها این دو پیشنهاد را رد کرده است.
نه این و نه سایر اختلافات ناشی از بحران فعلی منجر به کاهش حمایت نظامی، سیاسی یا دیپلماتیک امریکا از اسرائیل نشده است؛ حمایتی که کامل و بی قید و شرط است. به عبارت دیگر، تنش های ایالات متحده و اسرائیل اهمیت سیاسی یک زوج دوست داشتنی را دارد که باید تصمیم بگیرند برای گردش بعدی خود استیک بخورند یا سوشی.
سالهاست که به طور گسترده ای گزارش شده است که بایدن و معاونان کلیدی او از نتانیاهو متنفر هستند. اگر چنین است، نخست وزیر اسرائیل باید فکر کند: «با چنین دشمنانی، چه کسی به دوست نیاز دارد؟»
آمریکا نه تنها در نسل کشی اسرائیل شریک، بلکه یک شریک کامل و فعال است؛ چرا که پیشنهاد یک "توقف بشردوستانه" در شرایط فعلی که، علاوه بر بمباران مداوم و بی رحمانه، شامل اقداماتی برای ایجاد گرسنگی، کم آبی و بیماری های همه گیر است، معادل دعوت به صرف یک قهوه در میان کشتار خمرهای سرخ محسوب می شود.
یک بازی بی معنی و انحرافی، اگر چنین چیزی بتواند وجود داشته باشد.
اگر دولت بایدن در طول بحران فعلی دست به اقدامی برای اجرای قوانین بین المللی بزند، علیه اسرائیل نخواهد بود، بلکه علیه یمن و برای دخالت ورزی در حمل و نقل جهانی خواهد بود. معافیت اسرائیل از هرگونه مجازاتی هم چنین ممکن است در قانون اساسی ایالات متحده گنجانیده شود.
عملکرد دبیرخانه سازمان ملل متحد نیز حسرت بسیار بر دل می گذارد. این کار بسیار کند بوده است، تا حد ارتکاب یک خطا و نیز بیش از حد، لی لی به لالای ایالات متحده و اسرائیل گذاشتن. رئیس امور سیاسی و حافظ صلح سامان ملل، رزماری دی کارلو، در یک عبای نامریی غیر قابل نفوذ احاطه شده است.
گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، از ۷ اکتبر تقریبا هر روز حماس را به شدیدترین نحو ممکن محکوم کرده، اما هنوز به صراحت اسرائیل را به خاطر هیچ چیز محکوم نکرده است.
علاقمندان به انتقاد از گوترش می توانند موارد دیگری را در این امر بگنجانند، از جمله کشتار جمعی هزاران کودک، محاصره قرون وسطایی طراحی شده برای تولید گرسنگی گسترده، کم آبی و بیماری همه گیر را سبب شدن، یک کمپین بی سابقه برای نابودی کل بخش بهداشت و درمان یک سرزمین، بمباران تاسیسات سازمان ملل متحد که به غیرنظامیان فراری از درگیری ها پناه می دهد و نیز، تعداد بی سابقه ای از کارکنان سازمان ملل متحد که اغلب به همراه خانواده هایشان در درگیری ها کشته شده اند.
در میان مقامات ارشد، تنها مارتین گریفیث، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد در امور بشردوستانه و هماهنگ کننده کمک های اضطراری، تدروس گبریسوس، مدیر کل سازمان بهداشت جهانی، و به میزان کمتری، فیلیپ لازارینی، کمیسر کل UNRWA، پیروی از روایت حاکم را به چالش کشیده و در اشاره به جنایات سازمان یافته در نوار غزه صریح تر بوده اند.
گوترش در ۶ دسامبر به ماده ۹۹ منشور سازمان ملل استناد کرد و در نتیجه این بحران را نه تنها یک وضعیت اضطراری انسانی، بلکه تهدیدی برای حفظ صلح و امنیت بین المللی دانست.
با وجود اهمیت این کار، تاریخ بعدها این سوال را مطرح خواهد کرد که چرا دست گوترش، برای ابراز این واقعیت، دو ماه می لرزید تا سرانجام به محکوم کردن اسرائیل برای حمله وحشیانه خود به غزه پرداخته و از سنگین ترین سلاح خود، یعنی ماده 99، بهره برد.
او به جای استفاده از جایگاه و اقتدار دفتر خود در ماه های حساس اکتبر و نوامبر برای درخواست توقف فوری و جامع خصومت ها و پاسخگویی برای همه کسانی که قوانین جنگ یا قوانین بین المللی بشردوستانه را نقض کرده اند، به اشاره به یک "آتش بس بشردوستانه" اکتفاء کرد.
برای گوترش، بحران غزه نقطه تنزلی در تصدی غیر قابل توجه و بدون تعارف، متوسط این پست و مقام بود. بی دلیل نیست که جایگاه اخلاقی سازمان ملل این گونه در حال فروپاشی است
نیازی نیست که زیاد به عقب بازگردیم تا نتیجه بگیریم که گوترش خیلی بهتر عمل کرده بود اگر خود را با اکثریت قریب به اتفاق کشورهای عضو سازمان ملل در 12 دسامبر، زمانی که آنها علیه جنایت های این جنگ و ضرورت پایان بخشیدن سریع به آن صحبت کردند، هماهنگ می کرد. #
منبع مقاله: The United States, the United Nations, and Genocide in the Gaza Strip
شب و شهر نو، آلما بیگم