Saturday, Dec 23, 2023

صفحه نخست » بعد از محمد جعفر محلاتی نوبت حسین موسویان است

mohammadi.jpg«استاد صلح» و «دیپلمات ارشد» به سطل زباله تعلق دارند

مجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا

بالاخره پس از ۳ سال فعالیت متدوام گروهی از دادخواهان و همراهان آنها جهت اخراج محلاتی، کالج اوبرلین (در ایالات اوهایو) که وی را به عنوان «استاد صلح» (چه عنوان مضحک و ریاکارانه ای) استخدام کرده بود (علی رغم علم به کار وی در سازمان ملل به عنوان نماینده ی رژیم تروریست بالاخص در دوران کشتار ۶۷) کار او را برای مدت نامعلوم تعلیق کرد. گرچه اوبرلین که در سیاست های مارکسیستی، نژادگرایی (ضد اروپایی تباران)، اسلامگرایی، ضد یهودی و ووک شهره ی آفاق است وی را رسما اخراج نکرده و هنوز معلوم نیست که به وی حقوق ماهانه می پردازد یا خیر اما همین تعلیق به مدت نامعلوم یک پیروزی برای افراد و نهادهایی است که سهمی در این ماجرا داشتند؛ لادن بازرگان و دیگر دادخواهان کشتار ۶۷ و گروه آیرا یا «اتحاد علیه مدافعان جمهوری اسلامی ایران»

(The Alliance Against Islamic Regime of Iran Apologists ,AAIRIA)

نقشی محوری در توقف تدریس و کار نماینده ی رژیم نکبت در اوبرلین ایفا کردند.

آنها کارزاری همه جانبه در اوبرلین، رسانه های امریکا و کنگره ی امریکا به راه انداختند و توانستند با تمرکز بر پرونده های مختلف وی از جمله دفاع از فتوای قتل سلمان رشدی، یهود ستیزی و نفی هولوکاست، بهایی ستیزی، ماله کشی کشتار ۶۷ و قبل از آن انکار این کشتار، و آزار و سوء استفاده ی جنسی از دانشجویان، کالج را مجبور به خداحافظی (بدون اخراج) با وی کنند. کارزار این گروه ترکیبی بود از مصاحبه ها و نوشته ها در رسانه ها، گردهمایی در کالج، دیدار با دانشجویان و استادان و نمایندگان محلی، گفتگو با اعضای کنگره و تلاش برای یافتن سوابق و سوء پیشینه ی محلاتی در نهادهایی که قبلا کار کرده بود. از همین طریق بود که پرونده ی آزار جنسی وی در دانشگاه کلمبیا و موردی دیگر از همین جنس در اوبرلین کشف و افشا شد.

البته دادخواهان اعلام کرده اند که علاوه بر اخراج و قطع حقوق، اوبرلین باید درسی تحت عنوان کشتار جمعی زندانیان سیاسی در ایران عرضه کرده و یاد قربانیان را با یادبودی گرامی دارد.

در عین این که کارزار علیه محلاتی تا اخراج کامل وی متوقف نشده گروه آیرا و همراهان آن در کنار صدها هزار ایرانی مخالف رژیم از صمیم قلب آرزو دارند که موسویان از پرینستون و ایالات متحده اخراج شود. اخراج وی همانند حذف قاسم سلیمانی نوری در دل خانواده های قربانیان و زندانیان سیاسی خواهد افکند و اندک حسی از عدالت به آنها انتقال خواهد داد. فعالان سیاسی و حقوق بشر نیز مصمم هستند که به سراغ حسین موسویان نماینده ی دیگر بدنام و سابقه دار رژیم تروریست و مافیایی بروند.

موسویان از شش جهت اولا نباید توسط پرینستون استخدام می شد و بعد از استخدام باید با وی خداحافظی می کردند:

۱. نقش وی در ترورهای اروپایی رژیم در دورانی که سفیر رژیم در آلمان بود؛ بنظر می اید امکان بی اطلاعی وی از برنامه های تروریستی رژیم نه تنها صفر بلکه زیر صفر است چون جمهوری اسلامی تفکیک دیپلمات و نظامی و تروریست را قبول ندارد (تقدم میدان بر دیپلماسی) و موسویان تدارکاتچی و پناه دهنده به تروریست های ایرانی و لبنانی در آلمان بوده است. نهادهای جمهوری اسلامی هم تخصصی نیستند: در مدرسه اعدام می کنند، در دانشگاه نماز جمعه می خوانند، مسجد یخچال توزیع می کند و از بام آن به معترضان شلیک می کنند و دولت یک مافیای تمام عیار است.

۲. نقش وی در مذاکرات هسته ای دولت اوباما با رژیم نکبت و ماله کشی این برنامه که متوجه به محو اسرائیل در منطقه بوده است؛ او دو دهه است برنامه ی هسته غیر شفاف رژیم را که در دست سپاه است (و لذا نظامی است) ماله کشی می کند.

۳. یهودستیزی وی، که در نوشته ها و توئیت هایش اظهر من الشمس است. او با همه ی مواظبت برای عدم توجه رسانه ها به وی، شادی خود را از ماجرای ۷ اکتبر نمی تواند در صفحه ی توییترش پنهان کند.

۴. نقش محوری وی در شکل دهی و تقویت لابی جمهوری اسلامی در امریکا در دوران ظریف بدون ثبت قانونی عمل خود. تریتا پارسی و دوستان از حیث تاثیر گذاری و فراهم کردن تدارکات و وصل کردن مقامات داخلی با وردست هایی مثل آرین طباطبایی و علی واعظ پادوهای موسویان و ظریف به حساب می آیند.

۵. سکوت و عدم اقدام وی به عنوان عضوی از خانواده ی پرینستون برای آزادی یک دانشجوی دکترای پرینستون- شی یو ونگ - که توسط جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شد. همین موضوع به خوبی نشان می دهد که وی نه تنها با رژیم مشکلی ندارد بلکه حامی سیاست گروگانگیری آن بوده است.

۶. ستایش بیدریغ وی از قاسم سلیمانی که خون صدها امریکایی کشته شده در عراق و افغانستان و بیش از ۴۰۰ هزار سوری توسط وی و همراهانش (بشار اسد که به تازگی از دانشگاه تهران دکترا گرفته) ریخته شده است. پرینستون با استخدام موسویان دست کمی از دانشگاه تهران در خشنود سازی جنایتکاران و همدستان آنها ندارد.

او البته این اقدامات را با همراهی بخشی از چپ امریکایی (آنتیفا و بی ال ام) با نظراتش توجیه می کند تا خود را بخشی از جریان سیاسی معمول در امریکا معرفی کند اما این امر سوابق وی را در حمایت از جنایات رژیم پنهان نمی کند همان طور که جنایات آنتیفا و بی ال ام در سوزاندن کسب و کار مردم و سرکوب مردم امریکا با چپ روی آنها توجیه نمی شود. بنظر می اید موسویان عامل یک دولت بیگانه برای لابی بدون ثبت این موضوع و لذا متهم نقض قوانین امریکا باشد.

از این جهت دانشگاه پرینستون با قبول جای دادن حسین موسویان در خود- به اشاره ی دولت اوباما به عنوان سر پل مذاکرات هسته ای در آغاز کار این دولت- یک لکه ی ننگ بزرگ بر دامن خود گذاشته که به راحتی پاک نمی شود. قرار است رابرت مالی هم برای تقدیر از وی به دلیل دور زدن تحریم ها، واریز کردن دهها میلیارد دلار به جیب سپاه و (ظاهرا) درز دادن اسناد محرمانه به تهران تایمز در پرینستون مشغول به کار شود. من با این که دوره ی پست-داک (فوق دکترای) خود را در پرینستون گذرانده و قدردان کتابخانه ی آن هستم و با استفاده از آن کتابی در مورد جریان اسلامگرایی در ایران به زبان انگلیسی نوشته و منتشر کرده ام اما نمی توانم این لکه ی ننگ را پنهان کنم.

اگر ایرانیان مقیم خارج قبل از کارزار آیرا خبری از کار محلاتی در اوبرلین نداشتند امروز ایرانیان مخالف رژیم نکبت و فلاکت بدون استثنا حسین موسویان و نقش وی به عنوان دیپلمات و سفیر غیر رسمی جمهوری اسلامی را در امریکا می دانند. او با ادعای تعقیب شدن از سوی حکومت اسلامی و گرفتن حکم زندان در عین نرفتن یک روز به زندان و سفر مدام به داخل و سی بار حضور در کاخ سفید در دوران مذاکرات برجام نمی تواند حداقل ایرانیان را به عنوان قربانی رژیم گول بزند. او البته در خام کردن استادان و دانشجویان چپگرا و ووک در پرینستون که از اسرائیل و امریکا متنفر هستند و حاضرند برای پیشبرد این تنفر زیر علم کاسترو و مادورو و خامنه ای سینه بزنند موفق بوده است. آرسن لوپن پرینستون خود را یکی از هدف های ترور در جریان قتل های زنجیره ای معرفی کرده است که به یک لطیفه ی مشمئز کننده می ماند. جمهوری اسلامی در به شهرت رساندن اعضای لابی خود و همکاران آن مثل نمازی ها و جیسون رضاییان-با بازداشت آنها- و باج گیری از این طریق بسیار هوشمندانه عمل کرده است.

بدون شک موسویان از این موضوع آگاه است که با توجه به تنفر عمیق جامعه ی ایرانیان مخالف خارج کشور از وی، وضعیت وی در پرینستون و امریکا بسیار شکننده است و حامیان نفتی و سیاسی وی در دولت بایدن و مرتبطان با دانشگاه پرینستون بعد از کارزاری موفق از حمایت وی دست خواهند کشید. از همین جهت است که وی در فضای اجتماعی و شبکه ها فعال تر شده است.

جو ضد اسرائیلی بعد از وحشی گری حماس بالاخص در دانشگاه های امریکا به وی جرات داده که نظرات ضد یهودی خویش را آشکار تر عرضه کند بالاخص آن که بخشی از ایرانیان چپ و اصلاح طلب به پیروی از رشیده طلیب و ایلهان عمر رو کرده و می توانند متحدان موسویان در آینده باشند.

از همین امروز موانع جدی در برابر اتوبوس حامیان وی به چشم می خورد بالاخص آن که کمیته ی آموزش مجلس نمایندگان امریکا اعلام کرده که موضوع استخدام و کار وی در پرینستون را مورد بررسی قرار خواهد داد. وقت آن است که ایرانیان در سراسر امریکا و بالاخص در شمال شرق بسیج شده و به طرق مختلف خواهان اخراج وی از دانشگاه پرینستون و ایالات متحده شوند. این کار البته با بیرون کردن بایدن و دمکرات ها از کاخ سفید ممکن است آسان تر اتفاق بیفتد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy