Sunday, Dec 24, 2023

صفحه نخست » دشواری، درمانده‌گی و جامانده‌گی، اکبر کرمی

Akbar_Karami_3.jpgدر هر کجا که ایستاده باشیم، ردی از دش‌واری‌ها ی ام‌روز به انحطاط و جامانده‌گی در دی‌روز دیده می‌شود. و به شکلی وارونه، اگر دش‌واری‌ها ی دی‌روز را گمانه‌زنیم به احتمال از آن‌ها می‌توانیم راهی به دریافت جامانده‌گی (انحطاط) بگشایم. چه، هرچه باشد میان دش‌واری‌ها و وامانده‌گی‌ها (که ریختی از کند شدن حرکت تاریخ، دست‌کم در سطح قشر خاکستری مغز آدمی و فرهنگ که قشر خاکستری جامعه است) پیوندی هست.
و انحطاط چیست؟ مگر همین وامانده‌گی‌ها و جامانده‌گی‌ها در تاریخ که نمی‌گذارد دگرگونی‌ها را به‌هنگام دریافت و به شکلی بهینه با آن‌ها روبه‌رو شد.
در روان‌شناسی در وضعیتی که کسی با استرس، فشار و اضطراب‌ها ی درازمدت و دامنه‌دار روبه‌رو است، با سازوکارها ی دفاعی ویژه، همانند پس‌روی (Regression)، فرافکنی (Projection)و ... روبه‌رو هستیم. در پس‌روی فرد با بازگشت به دوران کودکی با رفتارهایی که هماهنگ با سن او نیست، به هماهنگی با وضعیت خود می‌پردازد؛ و در فرافکنی فرد با نسبت دادن این دش‌واری‌ها به دیگری خود را از بار شکننده و گاهی کشنده ی آن‌ها رها می‌کند. در ایران و در ناگزیری ی استبداد طولانی هر دو سازوکار دفاعی به‌کارافتاده و به ریختی از روی‌کرد همه‌گانی دگردیسیده است.
هرگاه یک سازوکار دفاعی و روانی همه‌گانی یا همه‌گیر می‌شود(Epidemic)، ما با وضعیتی تازه و اجتماعی روبه‌رو هستیم که نه‌تنها این سازوکارها به اجتماع یا جامعه چپانده و بخشی از سنت و فرهنگ می‌شوند (و شده‌اند)، که گاهی در فرهنگ انگاره‌ها و داوهایی در دفاع از آن‌ها هم پیدا می‌شود .چنین وضعیتی را می‌توان وضعیت درمانده‌گی نامید. از نمونه‌ها ی دیگر سازوکارها ی دفاعی که در ایران جامعه را به وضعیت درمانده‌گی رسانده است، رویا‌پردازی (Dreaming)، و وابسته‌گی به دیگری (Independence) است.(۱)

از هم‌آمیزی این سازوکارها ی دفاعی است که در دل تاریخ و فرهنگ به احتمال موعودگرایی (فرهنگ انتظار) و قهرمان‌گرایی برآمده است. سنت موعودگرایی از سوشیانت تا مهدی و سید علی محمد باب در تاریخ و فرهنگ ایرامی (ایرانی‌اسلامی) بررسیدنی است. اما همه چیز در دین، سنت و فرهنگ نمی‌ماند. درمانده‌گی و پی‌آمدها ی آن از پهنه ی فرهنگ، سنت و‌ دین دوباره به جامعه و پهنه ی همه‌گانی باز می‌گردد و به کسانی همانند دانالد جی ترامپ (در قواره ی یک‌نجات‌دهنده) هم می‌رسد. گرایش به دیکتاتوری صالح و برآمدن خمینیرم و پهلویزم را باید ریخت‌هایی از همین موعودگرایی در پهنه ی سیاست دید.(۲)

در پهنه ی سیاست هرگاه سرکوب گسترده و طولانی می‌شود، ما با بسته‌ای از این سازوکارها ی دفاعی هم‌ در پهنه ی روان ی‌گان‌ها و هم‌ در پهنه ی فرهنگ (که روانی همه‌گانی است) روبه‌رو می‌شویم. اسلام‌گرایی و مدرن‌ستیزی در دوران پهلوی و اسلام‌ستیزی و باستان‌گرایی در دوران جمهوری اسلامی از نمادها ی یک جامعه ی گسترش‌نایافته، نابالغ و درمانده است که می‌خواهد با بازگشت به دوران کودکی و وابسته‌گی (به دیگری) خود را از بار سنگین شکست و درمانده‌گی برهاند. خمینیزم و پهلویزم برآمد توزیع سنگین سرکوب و سانسور و سرب هستند. اما درمانده‌گی و مناسبات آن‌ها هم‌، پویا است و می‌تواند به سطحی دیگر کشیده شود. در این سطح ما با ادبیات و گفتمانی روبه‌رو هستیم که در تکاپو ی انگاره‌سازی از این وضعیت هم‌چون راهی به‌رهایی است. یعنی افراد و جریان‌هایی در وضعیت درمانده‌گی و جامانده‌گی پیدا می‌شوند که به انرژی موجود در چنین وضعیتی چشم می‌دوزند و می‌خواهند از پشم آن برای خود کلاهی بسازند. مردم‌فریبی و کلاشی ولایت شیخ و شاه در پهنه ی سیاست برآمد این موقعیت تازه است. با این همه، همه چیز برای همیشه در سطح کلاشی و مردم‌فریبی فشرده نمی‌شود و‌ نمی‌ماند؛ به زودی و به آسانی انبوهی انسان درمانده، کودک‌مانده و بدپندار گردهم‌ می‌آیند و با مهربانی و با آسوده‌گی از این چاره‌اندیشی‌ها ی خام‌دستانه و رویاها ی خام‌خوارنه پشتی‌بانی می‌کنند.
دش‌واری بنیادین ایران انحطاط و جامانده‌گی است. جامانده‌گی را باید وضعیتی دید که جامعه گرفتار توسعه‌نایافته‌گی است؛ و از دریافت و درک آن ناتوان است. در این وضعیت درمانده‌گی، وامانده‌گی و جامانده‌گی است که کار به آن‌جا می‌رسد که هیچ‌کس آماده نیست روی پاها ی خود ب‌ایستد و سرنوشت خود را، خود رقم بزند. بازگشت به گذشته یا حتا فرار به آینده راهی به رهایی و توسعه نمی‌گشاید. توسعه ایستادن روی پاها ی خود و ایستاده‌گی در برابر این گرایش‌ها ی نابالغانه و خواهش‌ها ی کودکانه است. توسعه نسخه‌ ی آماده‌ای نیست که پیاده شود. توسعه آفریدنی و برساختنی است. توسعه برساختن و پایداریدن امکان‌ها ی آزمون و خطا ی ملی است. امکان‌هایی که به یک جامعه متکثر و پراکنده کمک می‌کند که بتواند هم‌سازی و هم‌جوشی کند و بر سر سودها ی همانند و هم‌سو، هم‌سویی و همانندی پیشه کند. توسعه توزیع و گسترش خدای‌گانی در کف هرم اجتماعی است؛ که فرآیندها ی آزمون و خطا (حق خطا کردن) را ملی می‌کند. توسعه ملیدن قدرت و قانون است. جامعه‌ای که بخت خود را به اراده و خواست قهرمان‌ها ی خود پیوند می‌زند، و به هر بهانه‌ای از خود سلب اراده و قدرت می‌کند، توسعه‌یافته و شهروند نیست.
شهروندی پایان شهربندی است؛ و همه چیز با ایستادن روی پاها ی شکننده ی خود آغاز می‌شود.
پانویس‌ها
۱) خواب و خواب‌ دیدن را در انگارهایی همانند همانندسازی گزند (Threat simulation theory) ریختی از واکنش‌ها ی دفاعی باستانی می‌دانند که در فرآیند‌ها ی فرگشت زیرساختی زیستی یافته و به ام‌روز رسیده است.‌
۲) تجربه ی درمانده‌گی و ناتوانی برای دگرگونی هرگاه در فردی به درزا بکشد و به بخشی از خودآگاهی فرد برسد، درمانده‌گی آموخته‌شده (Learned helplessness) نامیده می‌شود. در انحطاط و درمانده‌گی فرهنگی و اجتماعی ما با ریختی از تجربه ی آموخته‌شده ی جمعی روبه‌رو هستیم. این وضعیت را می‌توان افسرده‌گی جمعی و ملی هم نامید.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy