این روزها شعار «ما قضاوت نمیکنیم» یا «ما نباید قضاوت کنیم» بر سر زبانها افتاده است. این شعار اشتباه است. هر انسانی، در هر لحظه از زندگیاش مشغول قضاوتکردن و دادن امتیاز مثبت و منفی به اشخاص، و چیزهاییست که با آنها برخورد میکند. بدون قضاوت نه تنها چرخ زندگی نمیچرخد بلکه پیشرفت و بهبود در کارها هم امکانپذیر نمیشود.
ما تصمیم گرفتهایم، ابتدا به صورت ماهانه و در صورت استقبال مخاطبان به صورت دو هفته یکبار در زمینه مسائل فرهنگی و اجتماعی قضاوت خود را به صورت کاملاً خلاصه بنویسیم و در اختیار خوانندگان قرار دهیم. خوانندگان هم میتوانند نظر و قضاوتشان را زیر مطالب در کامنتها بنویسند.
نظر ما میتواند با هم همخوان یا از هم متفاوت باشد. هر یک از ما نظر شخصی خودمان را بدون هیچ قید و بندی خواهیم نوشت. قضاوتها به طور مشخص دربارهی رویدادهای سیاسی، فرهنگی، هنری، کتابهای تازه منتشرشده جدید یا قدیمی، و هر آن چه که در اجتماع در زمانهای مختلف مورد توجه قرار میگیرد خواهد بود. در ابتدای هر مطلب، نویسندگان از یک تا پنج ستاره به علامت منفی یا مثبت به موضوع مورد بحث خودشان خواهند داد و بعد نظر و قضاوتشان را خواهند نوشت.
اما چرا برای صفحهمان نامِ نیمهشب را برگزیدیم؟ همانطور که میدانید در زمان اشغال فرانسه توسط نازیها، برخی از نویسندگان برای بالابردن روحیه مردم و مقابله با یأس و نومیدی، دست به قلم شده و آثار امیدبخش خود را به دست هموطنان خود میرساندند، نویسندگانی که بیتردید در یاریرسانی به نهضت مقاومت و آرمانهای آن، نقش مؤثری داشتند. نویسندگانی که به گونهای دوشادوش پارتیزانها و نیروهای مقاومت در برابر نازیها ایستادگی کرده و با دشواری فراوان و در زمانهای که فشار امنیتی بالایی وجود داشته، نوشتهها و تولیدهای ادبی خود را در سردابهها چاپ کرده و به سراسر فرانسه اشغالشده، میفرستادند. بر این اساس، ما نیز این نام را برای صفحهمان مناسب تشخیص دادیم.
ب.ع
م.ز
م.ع
صفحهی نیمهشب ۱
نوبل صلح برای خارجیها، نوبل صلح برای ایرانیها
برندهی نوبل صلح شدن، در همه جای دنیا موجب افتخار و مطرح شدن نام کشوری میشود که فرد دریافتکنندهی جایزه، شهروند آن است.
به غیر از این، دریافت این جایزه، باعث اثرگذاری بیشتر و در سطح بینالمللیِ فرد برنده، در پیشبرد امر صلح منطقهای یا جهانی میشود.
متأسفانه دو بار برندهی این جایزه شدن، آن هم توسط دو بانوی ایرانی، انتظاراتی را که از آن میرفت برآورده نکرد و ما دستکم در مورد خانم شیرین عبادی که برندهی اول نوبل صلح بود، طی بیست سال گذشته اثری قابل توجه، نه در سطح ایران نه در سطح جهان مشاهده نکردیم.
این که خانم عبادی نتوانستند کاری در سطح کشور خودمان انجام دهند قابل درک است چرا که ایشان توسط حاکمان ایران بایکوت شدند و تحت پیگرد قرار گرفتند، اما این که ایشان که از زمان دریافت این جایزه در خارج از ایران ساکن هستند نتوانستند در سطح بینالمللی کار مؤثری انجام دهند، عدم شایستگی ایشان برای دریافت این جایزه را نشان میدهد.
خانم نرگس محمدی که امسال افتخار دریافت این جایزهی مهم را کسب کردند، تقریباً از هماکنون عدم تأثیرگذاریشان بر موضوع صلح مشخص است چرا که اولاً ایشان بدون دلیل موجه، و داشتن سابقهی فعالیتهایی مشخص در جهت صلح، جایزه را برنده شدند و ثانیاً بعد از دریافت جایزه، به دلیل زندانی بودن در ایران امکان انجام هیچ عمل خاصی در اختیار ندارند.
این که اعطاکنندگان نوبل صلح به چه دلیل ایشان را برای دریافت چنین جایزهای برگزیدهاند سؤالی ست که پاسخ مشخص و روشنی ندارد.
به هر روی، این جایزه به ایشان تعلق گرفته و میتواند به شرط برنامهریزی دقیق و هوشمندانه، در آینده در جهات اهداف نوبل و صلح جهانی مورد استفاده قرار گیرد و نام کشورمان را پر آوازه کند.
پرداختن به حواشیها و درگیریهایی که به خاطر اهدای این جایزه به خانم محمدی در میان ایرانیان اهل سیاست به وجود آمده، او را از انجام چنین کاری باز خواهد داشت.
شایسته است خانم محمدی و خانوادهاش، که در حال حاضر به عنوان سخنگوی او شناخته میشوند، طرحی برای استفاده از این جایزه ارائه کنند و برنامههایی برای فعالیتهای آتیشان به مردم ارائه دهند.
خانم محمدی امروز به عنوان یک شخصیت منفرد شناخته نمیشوند بلکه نام ایران، با نام ایشان گره خورده و هر عمل یا بیعملی، کشور ما را در معرض قضاوت اهل سیاست جهان قرار خواهد داد.
م.ز
***
نقدی درباره مراسم جایزه
مراسم اهدای جایزه نوبل صلح به نرگس محمدی فرصت مغتنمی بود تا نمایندگان نیروها و جریانهای فکری و سیاسی دموکراسیخواه در کنار یکدیگر قرار گرفته و جلوهای از همبستگی و همگرایی برای نجات ایران را در صحنهای که بینندگان زیادی در جهان داشت به تصویر بکشند. بدیهی است که نمیتوان از یکسو شعار همگرایی و همبستگی برای نجات ایران سر داد، و از سوی دیگر، وقتی فرصتی برای عمل فراهم میشود، با توجیهتراشی (و غیرسیاسی جلوهدادن صحنهای که اعتبار خود را از جنبش زن زندگی آزادی میگیرد) رفتار کرد. مایه تأسف است که نیروهای سیاسی ما، قبل و بیش از هر چیزی، به سهم و منافع شخصی و گروهی خود میاندیشند، و هنوز از جمهوری اسلامی عبور نکرده، دغدغهای جز شکل و شمایل حکومت آینده (که باید در آینده و با رأی مردم ایران مشخص شود) ندارند و همین موجب میشود که نتوان به شعارهای آنها اعتماد کرد. واقعیت این است که سارینا، نیکا، کیان، آرین، حدیث و... برای آزادی و فردایی بهتر جان دادند، و نه برای این جریان یا آن نیروی سیاسی، و این چیزی بیرون از فهم کسانی است که حرف از همگرایی برای نجات ایران میزنند اما در واقع خودشان و منافع گروهیشان را مقدم بر هر چیزی میپندارند!
ب.ع
م.ع