Thursday, Dec 28, 2023

صفحه نخست » ایران در بحران، سیروس فیروزیان

jahat.jpgاین روزها بحران خاورمیانه به نقطه جوش رسیده است. جنگ اسرائیل و حماس که از همان روز نخست از گستره محلی به سطح منطقه کشیده شد؛ حال دارد می رود به سمت یک درگیری فرامنطقه ای. روشن است که آمریکا نمی خواهد تنش از کنترل خارج شود و تا آنجا که بتواند خویشتنداری می کند. اگر چه مدیریت بحران آمریکا خیرخواهانه بوده است؛ عملیات آمریکا تاکنون بیشتر واکنشی بوده تا کنش بازدارنده. این در حالیست که بالا گرفتن جنگ، عصبانیت و عصبیت افسار گسیخته در هر دو سوی نزاع موجب شد تا ابتکار واشینگتن برای کنترل بحران تضعیف شود. این همان چیزی است که مسکو می خواهد.

اسرائیل با صراحت صحبت از هشت پای ایرانی می کند. تل آویو زخم خورده، آتشین و خشمگین، خود را در چند جبهه رو در روی تهران می بیند. هر چند گروگان های اسرائیلی هنوز دربند اوباش حماس هستند و سرنوشت جنگ چندان روشن نیست؛ ارتش اسرائیل توانسته حماس را زمینگیر کند و جنگ را در کنترل خود بگیرد. دیگر اکنون زمان آن رسیده که نتانیاهو به آخوندهای تهران ضرب شست نشان بدهد. همین دیروز بود که آتش خشم اسرائیل به جان افسر بلند پایه سپاه تروریستی، سید رضی، افتاد تا او برود پیش دوستش ژنرال قاسم. حذف یک افسر اطلاعاتی رده بالا که کانکشن های کد دار فوق محرمانه با نیروهای نیابتی دارد به مدیریت مقاومت ضربه جبران ناپذیری وارد می کند. اینکه رژیم با تجربه ترین حلقه های اطلاعاتی- عملیاتی خود را اینگونه در معرض می گذارد و می سوزاند معمایی است که پاسخ آن مصداق قضیه سهل و ممتنع است. هلاکت سلیمانی موقعیت رژیم را در ترتیبات امنیتی و عملیاتی منطقه بگونه ای صدمه زد که هنوز جبران نشد و به گمان من نخواهد شد. حالا، با این ترور حساب شده بطور قطع محور حزب الله- اسد با مشکلات جدی روبرو خواهد شد.

دولت و دستگاه های نظامی و امنیتی اسرائیل وظیفه و حق مشروع دارند که از جان و مال اسرائیلی ها پاسداری کنند. شکار طراحان و یا مجریان کشتار ۷ اکتبر قابل درک است.

رژیم آخوندی- سپاهی، اما، تا این لحظه، از رو در رو شدن با اسرائیل پرهیز کرده است. شاید بتوان گفت که تهران هزینه هلاکت فرماندهان و مستشاران نظامی خود را همچنان به پای پراکسی هایش خواهد نوشت.

دست راستی های حاکم در تل آویو، شاید دلشان بخواهد پای آمریکا را در جنگ رو در رو با رژیم ایران باز کنند. اما، رژیم هنوز در توهم آن است که می تواند به بزن در رو با آمریکا ادامه دهد. رژیم قمار خطرناکی را بازی می کند. من نمی دانم که کدام دیوانه در تهران سر شوخی با آمریکا دارد. خواب آلودگی کاخ سفید، آرامش پیش از طوفان است. رویکرد پراگماتیستی واشینگتن را نباید دلیل ضعف و بی عملی دانست. چرا باید زندگی سخت یک ملت گرفتار، بازیچه دست سپاه سوراخ سوراخی بشود که نتوانسته فرماندهان خودش را پاسداری کند.

بنظر من، هر دو طرف، ایران و اسرائیل، اشتباه می کنند؛ اگر به مداخله مستقیم و قاطع نظامی یک قدرت بزرگ در پشتیبانی از خود دل ببندند. از یکسو هیچکس نمی تواند تضمین بدهد که ورود تنها ابرقدرت- آمریکا، به جنگ آنهم در این منطقه آماده انفجار چه هزینه ها و پیامدی می تواند داشته باشد. دیدیم که جنگ محلی همسایگی بین یک قدرت فرامنطقه ای، روسيه، با یک ملت مظلوم بی پناه چگونه دنیا را بهم‌ ریخت. آرزوی من آن است که رژیم قرون وسطایی ایران هر چه زودتر برافتد؛ اما بسیار سخت می بینم که بر خورد نظامی با ایران موجب سقوط آن شود. حمله نظامی به ایران تنها شاید پروسه انقلاب ملت را با مشکل روبرو سازد و دیوانه های زنجیری را به جان ملت بیاندازد و منطقه را با موجی از بی ثباتی و ویرانی روبرو سازد. این چیزی نیست که به سود دو ملت ایران و اسرائیل باشد.

از سوی دیگر، ابرقدرت ها نشان داده اند که وقتی هزینه های سیاسی و اقتصادی سنگین شود، متحدان را در بحبوحه آشوب به حال خود رها کرده تا خودشان چاره خویش کنند. نمونه های بدفرجام گرجستان و ارمنستان جلوی چشم ماست. امیدوارم اوکراین به این سرنوشت دچار نشود.

من مانند بسیاری در ایران و اسرائیل آرزوی آن روزی را دارم که دو کشور بهترین متحدان منطقه ای هم باشند؛ و نیز بهترین متحدان خاورمیانه ای آمریکا در جهان. نه به سود اسرائیل و نه به سود ایران است که روی مداخله نظامی قدرت های بزرگ حساب کنند. قدرت های بزرگ‌ بازی می دهند؛ بازی نمی خورند! قدرت های بزرگ به اشاره سر انگشتی دوستان کهنه بخت برگشته را به دوستان نو می فروشند. نمونه هایی اینچنین را در انقلاب ها، آشوب های محلی و منطقه ای و در جنگ ها دیدیم.

هر آینه، رژیم ایران باید بفهمد که در این وزن کشی استراتژیک، آمریکا شاید نهایت صبوری را بجا آورده و به امید دوستی فردا با ایران دمکراتیک، سیلی سخت را به گوش کر رژیم‌ نزند؛ اما اسرائیل را تنها نخواهد گذاشت. نمی خواهم بگویم که واشینگتن مصالح و منافع منطقه ای و جهانی خود را فدای نگرانی های اورشلیم می کند. آمریکا قدرت مسئولی است که سیاستش را به یک فاکتور گره نمی زند. اگر بین اورشلیم و واشینگتن سوء تفاهم است، در یک جابجایی نرم حزبی رفع خواهد شد. اما، آیا پوتین روسیه تره برای نعلین به پاهای تهران خرد می کند؛ چه کسی است که نداند، نه!

کرملین دوباره درباره جزایر ما سوسه دواند. شاید این دودوزه بازی کثیف که خصلت و عادت کرملین نشینان است، نشان از آن دارد که آنها به این نتیجه- یا دست کم به این امیدواری رسیده باشند که آمریکا دارد اوکراین را آماده می کند برای مصالحه حقیرانه با روسیه- نوشته یا نانوشته مهم نیست. این یعنی کارت ایران در تجاوز روسیه به اوکراین برای کرملین سوخته و حالا آنها-روس ها، باید برای بازسازی اقتصادشان به اعراب منطقه نزدیک شده، روی بازار و سرمایه های عربی و اتحاد نفتی با اپک کار کنند و در واقع ایران را با نام بدی که برای خودش در جنگ اوکراین بجا گذاشته ول کرده، چند صباحی، به مصلحت و از سر ضرورت، آخوندهای تهران را برای خوشایند شیوخ خلیج فارس تحقير و تهدید کنند. در سایه جنگ غزه، گویا همه چیز برای شیخ بازی جناب پوتین فراهم شده است.

نگرانی اعراب از بی ثباتی روبه فزونی در منطقه، در کنار توان کج دار و مریض و سیاست یک بام و دو هوای واشینگتن در مدیریت بحران، تأمین امنیت و ثبات و حمایت از متحدانش در خلیج فارس، چند سالی است که اعراب را به این فراست انداخته باید منابع امنیت خود را متنوع کرده و بویژه روی قدرت های شرقی سرمایه گذاری کنند.

موضع سخت نتانیاهو در ادامه جنگ، بمباران ها و کوچ ناگزیر مردم غزه به دروازه مصر، احساسات مردم عرب را برانگیخته است. آتش بیاری و آتش بازی بی پایان تهران از دریای مدیترانه تا دریای سرخ و تا دریای عرب، تیر خلاص را به امنیت و ثبات شکننده منطقه زده است. از دید شیوخ خليج فارس، سرمایه گذاری روی قدرت های شرقی، ایران و اسرائیل را در حفظ و گسترش رابطه با روسیه و چین به دردسر و انفعال خواهد انداخت. این رویکرد چیزی نیست که ایران، اسرائیل و آمریکا بخواهند. مجموعه این تحولات، شاید کسی را تا آنجا به شک بیاندازد که چه بسا آمریکا خسته شده و حاضر است اوکراین را به بهای نوعی تعامل با ایران به روس ها بفروشد. من اینطور فکر نمی کنم و هرگونه نزدیکی ح.ا. با آمریکا را حتی پیچیده تر از تنش زدایی بین ایران و اسرائیل می دانم. گذشته از معمای حل نشده بین ایران و آمریکا در چگونگی تنظیم رابطه که ریشه در مجموعه بدگمانی ها و بی اعتمادی ها در هفتاد سال گذشته دارد، یک رژیم باج ده و گوش به فرمان، آن ملیجکی نیست که پوتین بخواهد به عمو سام بفروشد تا راه نفوذ غرب به حوزه وسیع جنوبی خود باز شود. پوتین، کریمه را برگشت ناپذیر و استان های شرقی اوکراین را اگر نه دولت های خودگردان وابسته، دست کم کارت بازی خود با ناتو می بیند.

آنسو تر، ظن و گمان اعراب به نیات آمریکا در بازی تام و جری با ایران، به هر شکلی که باشد، واهی یا واقعی، کافی است که شیوخ خلیج فارس را تحریک کند تا با پس مانده کی جی بی دوست بازی کنند.
موضع جمهوری خواهان در آمریکا برای متوقف کردن کمک به اوکراین به بهانه امنیت مرزهای جنوبی- که البته دغدغه بجایی است؛ خود گواه آن است که کاخ سفید بویژه در سال انتخابات اراده محکم برای هزینه کردن در دعواهای دوردست ندارد. پیشتر هم روی مبلغ و چگونگی کمک میان کنگره و کاخ سفید بحث شده بود. جنگ غزه و حالا تنش در دریای سرخ حداقل در کوتاه مدت و بصورت کنترل شده کمک کار سیاست منطقه ای پوتین شده است. اگر چه در سایه جنگ غزه دوباره توجه آمریکا به خاورمیانه و خلیج فارس معطوف شده، اما بنظر نمی آید آمریکا بخواهد حضورش را بگونه ای ماندگار گسترش بدهد. بنظرم سخت سری نتانیاهو در قفل کردن راه های تعامل با دولت خودگردان فلسطین در کنار خطرات مقدری که در ادامه و گسترش این جنگ به چشم می آید، دولت رئيس جمهور بایدن را به روند سیاسی حاکم در اسرائیل کمی بدبین کرده است. مهمتر آنکه قاطعیت آمریکا در سایه این بحران دربرابر روسیه و چین کمی تضعیف شده است تا جاییکه معلوم نیست ابتکار CMF چگونه عمل خواهد کرد.

به هر روی، این نگرانی را باید جدی گرفت که خرس وحشی شمالی، هوای آبهای گرم جنوبی کرده است. آیا پوتین اینبار با کدام کارت رژیم آخوندی- سپاهی بازی خواهد کرد؟

در پی گسترده شدن صحنه جنگ و در راستای ادامه سیاست بازدارندگی نرم، آمریکا، ابتکار CTF 153 را ضمیمه CTF 152 کرد. هدف، کمک به امنیت کشتیرانی در دریای سرخ، کنترل ماجراجویی ایران و جلوگیری از تحرکات و ترقه بازی نیروی-به اصطلاح- مقاومت در حوزه آبی جنوب اسرائیل، و مهمتر از آن، بازسازی اعتماد عربستان و مصر به حمایت آمریکا از متحدان عربی است.

روشن است که چین به عنوان قدرت فرا منطقه ای و رقیب سمج آمریکا در خاورمیانه بزرگ مایل به ناامنی کشتیرانی در خلیج فارس و دریای سرخ نیست. روسيه هم ناامنی را در آبهای جنوبی تنها برای کوتاه مدت و در چارچوب یک بازی تاکتیکی حذفی در برابر آمریکا می خواهد. آمریکا بویژه نمی خواهد ابتکار را بدهد به دست چین تا به نفع ثبات در منطقه مداخله دیپلماتیک و میانجیگری کند و آمریکا را دور بزند. گذشته از این، واشینگتن با نیم نگاه به آینده مدیریت غزه و نیز با حساسیت برای کنترل دست راستی های اسرائیل در زیاده خواهی مرزی احتمالی به سمت جنوب، مایل است عربستان و مصر را وارد ترتیبات امنیتی در شعاع وسیع تر در سطح منطقه کند تا این دو کشور به قدرت های شرقی خیلی دل نبندند و ایران نیز نتواند در آبهای گل آلود منطقه فعال ما یشاء باشد.

حمله تازه ایران به کشتیرانی در آبهای دورتر در دریای عرب سیگنالی بود به اعراب و آمریکا که ترتیبات امنیتی را در سایه حضور ماندگار آمریکا در آبهای پیرامون نمی پذیرد و اینکه بنا ندارد در کوتاه مدت از بازی گرگم به هوا در برابر آمریکا دست بکشد.

امروز، رهبری متوهم ایران، کشور را در بحرانی انداخت که بسیار خطرناک است. آیا کشور بی جان ما توان جستن از این بحران را دارد؟ گویا رهبری ایران می خواهد که کشور و ملت را بپای توهم پوچ خود قربانی کند. آیا مردم ایران، این شر را که حکومتشان بی دلیل بر کشور بار کرده جدی نمی گیرند؟ آیا ایران امروز توان درگیری در چند جبهه و با قدرت های منطقه ای و جهانی را از شمال تا جنوب دارد؟ من که سخت می بینم!

سیروس فیروزیان



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy