منصفانه «قضاوت کنیم»
شیرین عبادی
صفحه نیمهشب در سایت گویا مقالهای تحت عنوان «قضاوت میکنیم» منتشر کرده که ظاهرا توسط سه فرد با نامهای خلاصه شده در حرفهای ب.ع، م.ز و م.ع نوشته شده است.
از آنجا که نقد عملکرد من یا جایزه صلح نوبل اتفاقا به مذاق حاکمان جمهوری اسلامی خوش میآید، تعجب کردم که چرا نویسندگان این مقاله پشت حروف اختصاری این متن را نوشتند. چون اگر این افراد در داخل ایرانند، نوشتن چنین متنی خطری متوجه آنها نمیکرد و اگر بیرون از ایران هستند که باز میتوانستند از موهبت آزادی بیان استفاده کنند و نقد عملکرد افراد برایشان عواقبی نخواهد داشت.
اما به هر حال از آنجا که جسته و گریخته سخنانی شبیه به این نقد در شبکههای اجتماعی خوانده یا شنیدهام و کنجکاویهایی هم بهوضوح بهویژه درباره وجه نقدی این جایزه وجود دارد، برای ثبت در تاریخ ضروری میدانم که مطلبی را بیان کنم. طبیعتا آنچه در اینجا بیان میکنم صرفا مربوط به بخشی از مقاله «قضاوت میکنیم» است که فعالیتهای مرا بعد از جایزه صلح نوبل مورد نقد قرار داده.
با پول جایزه نوبل چه کردم؟
پس از اینکه جایزه نوبل را دریافت کردم از مبلغ جایزه که چیزی حدود ۱ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار بود، بخش کوچکی را به عنوان شهریه دانشگاه دخترانم که پیش از جایزه نوبل برای ادامه تحصیل به بیرون از ایران مهاجرت کرده بودند، در نظر گرفتم و بقیه پول را به ایران بردم، با این توضیح که در آن زمان قیمت دلار مبلغی کمتر از ۹۰۰ تومان بود. با این پول توانستم دفتری در تهران خیابان یوسفآباد روبهروی سینما گلریز در یک منطقه اداری- تجاری بخرم تا به عنوان دفتر کانون مدافعان حوق بشر مورد استفاده قرار بگیرد.
این کانون یک موسسه غیر انتفاعی بود که پیش از دریافت جایزه صلح نوبل یعنی در سال ۱۳۸۱ توسط من و چهار وکیل دیگر تاسیس شده بود. هدف ما از تاسیس این ان.جی.او کمک به زندانیان سیاسی و دفاع رایگان از آنها و حمایت از خانوادههای زندانیانی بود که نیازمند کمک بودند.
پیش از خرید این دفتر ما هر هفته در دفتر یکی از بنیانگذاران پنجگانه جلسه داشتیم. دلیل اینکه جلسات را به ترتیب در دفترهای کاریمان برگزار میکردیم این بود که نمیخواستیم دفتر یک وکیل به عنوان پایگاه کانون شناخته شود تا مبادا برای آن وکیل خطرات بیشتری به وجود آید. در نتیجه نداشتن یک فضای مستقل یک مساله جدی بود که از همان ماه نخست خودش را نشان داد. بنابراین از ضرورتهای ادامه کار ما داشتن یک دفتر بود.
من این دفتر را خریدم و تجهیز کردم و یک منشی استخدام کردم، طوری که هم جلسات متعددی که در آن برگزار میشد نظم بهتری پیدا کند و هم مراجعان کانون که از گروههای متفاوت قربانیان نقض حقوق بشر در ایران بودند مکان مشخصی برای مراجعه و ارتباط با وکلای حقوق بشری داشته باشند.
قسمتی از پول جایزه را هم در یکی از بانکهای ایران به عنوان سپرده ثابت گذاشتم که ۲۱ درصد سود میداد و از سود آن ماهی ۵۰۰ هزار تومان (تکرار میکنم که در مورد زمانی حرف میزنیم که دلار ۹۰۰ تومان بود) به انجمن حمایت از حقوق کودکان، که خودم یکی از بنیانگذاران و یکی از روسای سابق آن بودم میپرداختم که صرف امور انجمن شود. بقیه پول صرف مخارج روزانه کانون و همینطور برای مخارج ضروری مربوط به برخی از خانوادههای زندانیان سیاسی پرداخت میشد.
این وضعیت باعث شد که بهتدریج دفتر کانون بهتر شناخته شد و پناهگاهی برای مردم بیپناهی شد که به دلیل نقض حقوقشان از سوی حکومت نیازمند کمکها و مشورتها و دفاع حقوقی بودند.
در این دفتر ما فقط فعالیت حقوقی نمیکردیم. بلکه ماهی یکبار یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار میکردیم تا هر ماه یک مورد از موارد نقض حقوق بشر در ایران را برجسته کنیم. از جمله یکی از این جلسات در مورد سلول انفرادی بود که طی آن افرادی که این تجربه دردناک را پشت سر گذاشته بودند آن را با حاضران و بهویژه متخصصان حقوقی و همچنین نمایندگان رسانهها در میان گذاشتند. حقوق کودک، ازدواج خردسالان، اعدام نوجوانان و ... از موضوعات دیگری بود که در مورد آنها کنفرانس خبری با حضور وکلا، شاکیان و قربانیان این موضوعات برگزار شد.
حمایت از خانوادههای زندانیان سیاسی از طریق مددکاری و مشورت از دیگر فعالیتهای کانون بود.
علاوه بر اینها، برای افرادی که در معرض خطر (از نظر سیاسی) بودند، از جمله اقلیتهای دینی، اقلیتهای قومی، دانشجویان، خبرنگاران و برخی از فعالان مدنی کلاسهای آموزش حقوق برگزار میشد تا بدانند که اگر دستگیر شدند چه حقوقی دارند و چگونه میتوانند از خودشان بهلحاظ حقوقی دفاع کنند.
در کانون هر سال در روز جهانی حقوق بشر، دهم دسامبر، ما به یکی از کوشندگان حقوق بشر جایزهای میدادیم که چندین نفر این جایزه را دریافت کردند از جمله آقایان مولوی عبدالحمید، حسینعلی منتظری و عباس امیرانتظام و .... وضعیت به این روال طی میشد تا سال ۸۸ که فضای سیاسی ایران بستهتر شد، به دفتر کانون مدافعان حمله کرده و آن را پلمپ کردند و یکی دو ماه بعد به منزل شخصی من و دفتر وکالتم حمله شد. بعد از اتفاقات مرتبط با جنبش سبز و شرایط سیاسی مشخصی که نیاز به تکرار آن در اینجا نیست، چندتن از همکاران من دستگیر شدند از جمله آقای عبدالفتاح سلطانی، آقای محمد سیف زاده ، خانم نسرین ستوده و خانم نرگس محمدی و...اتهام مشترک همگی هم همکاری در کانون مدافعان حقوق بشر بود.
من پیش از انتخابات سال ۸۸ برای شرکت در مراسمی به اسپانیا رفته بودم. و چون هنگام دستگیری ها در ایران نبودم خواهر و همسرم را دستگیر و مدتی زندانی کردند، به این خیال که من در بیرون از ایران ساکت باشم. که البته این اتفاق نیفتاد و همواره زبانم در نقد حکومت دراز بود. تمام اموال مرا حتی خانه موروثی پدرم را، دفتری را که با پول جایزه نوبل خریده بودم، همه حسابهای شخصی من مصادره شد. در پیامی که از طریق همسرم به گوش من رساندند گفتند اگر ساکت باشی میتوانی به ایران برگردی، دفتر و اموالت را هم پس میدهیم. که من فریب چنین طعمهای را نخوردم.
از شما میپرسم اگر کار من اثری نداشت دلیل تحمیل این همه فشار به همکارانم، خانواده و اطرافیانم برای قطع ارتباط با من چه بود؟
در خارج از ایران چه کردم؟
من ده ماه در سال تا پیش از همهگیری کرونا سفر میکردم و در مورد وضعیت کشور ایران و نقض حقوق بنیادین مردم اطلاعرسانی میکردم. در حد توانم سعی میکردم صدای مردم ایران را به گوش مردم جهان برسانم. میگویم مردم جهان و نه سیاستمداران، چون آنها خیلی خوب میدانند در ایران چه خبر است. ولی برایشان بهصرفه نبوده که این صدا را بشنوند. به همین دلیل ترجیح من ملاقات با سیاستمداران نبوده مگر اینکه در شرایطی خاص این امر غیرقابل اجتناب و بهضرورت بود.
عمده سفرهای من در دانشگاههای مختلف دنیا و ان.جی.اوها و سازمانهای حقوق بشری و اتاقهای فکر بود.
بعد از دریافت نوبل ، تعداد بیشماری مقاله و مطلب و سه کتاب در خصوص وضعیت اجتماعی ایران و شیوه سرکوب حکومت از خلال سرگذشت خود و برخی از همکارانم چاپ و منتشر کردم که هر کدام به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، فرانسه، عربی، اسپانیولی و ... ترجمه و منتشر شدند.
در دوران همهگیری سه سال جلسات عمومی تعطیل شد. مدتی پس از آن و به ویژه وقتی جنبش مهسا-ژینا شروع شد دوباره سفرها و سخنرانیهایم را از سر گرفتم. در حال حاضر تمرکز من علاوه بر اطلاعرسانی در مورد وضعیت حقوق بشر، کمک به دسترسی مردم ایران به اطلاعات آزاد از طریق همکاری و پشتیبانی یک گروه تخصصی و فنی است. طبیعتا من در این گروه از بعد ارتباطی و حقوقی حضور دارم. و اجازه دهید که برای امنیت گروه و فعالیتهایشان بیش از این توضیح ندهم.
ترجمه و انتشار کتابهای آموزش حقوق به چهار زبان بلوچی، کردی، عربی و ترکی از دیگر فعالیتهایی است که در سالهای اخیر انجام دادهام.
در کشور ما دو شکاف سیاسی و اجتماعی عمده وجود دارد؛ یکی شکاف بین گروههای سلطنتطلب/مشروطه خواه و جمهوریخواهان، و شکاف دیگر بین گروههای رادیکال ناسیونالیست و کسانی که به سیستم سیاسی فدرالی در کشور باور دارند. عمیقا باور دارم که این اختلافها باید حل شود. اما چگونه؟ به نظر من هر کسی در حوزه تخصصی خود باید قدمی بردارد. ایران سرزمین همه اقوام است و زبان مشترک ما فارسی است، در عین حال باید برای تقویت و ترویج زبان مادری اقوام هم همت شود.
این باور در عمل منجر شد به ترجمه چند کتاب حقوقی به این چهار زبان (بلوچی، کردی، عربی و ترکی) با کمک متخصصان و مترجمان این زبانها. کتابها هم به صورت آنلاین و هم به صورت کتاب صوتی در یک مجموعه پادکست موجود است که لینکهای آن را به پیوست منتشر میکنم.
با اعتبار جایزه نوبل چه کردم؟
در بالاتر توضیح دادم که با پول جایزه نوبل چه کردم. و حالا باید پاسخ دهم که با اعتبار این جایزه چه کردم. اگرچه توضیح بخش اول پاسخی به این سوال دوم نیز هست. اما لازم است با صراحت بیشتری بگویم که من حقوقدانم و پیشینهام قضاوت و وکالت بوده. من رهبر یا کنشگر حزبی یا سیاسی نیستم که از من انتظار تاثیرات گسترده سیاسی یا ایجاد یک حزب فراگیر یا جنبش سیاسی داشته باشید. تاثیر کار مرا باید در حوزه کاری خودم، در نوشته ها و کتابهای حقوقی، تدریسها، سخنرانی ها و فعالیتهایی که برای گسترش دانش و فعالیت حقوق بشری در ایران انجام دادهام بسنجید.
به خاطر دارم در ابتدای انقلاب حقوق بشر نه تنها مهجور بلکه کلمه ای ناسزا گونه بود و بارها رسانه های حکومتی من را « طرفدار حقوق بشر غربی » یا « فمینیست » می نامیدند وبه خیال خود بدترین ناسزاها را نثار من کرده بودند و اگر منصف باشید از شما میپرسم که آیا تا پیش از دهه ۸۰ خورشیدی واژگانی مثل وکیل حقوق بشری یا دفاع رایگان از فعالان سیاسی و مدنی رایج بود؟ حتی کلمه حقوق بشر تا پیش از این دهه در ادبیات سیاسی و حتی حقوقی متداول کشور وجود نداشت، چه رسد به تبدیل شدن «حقوق بشر» به عنوان یکی از مطالبات اساسی مردمی که به دنبال دموکراسی در ایران بودهاند. اینها قطعا نتیجه تلاش یک فرد نیست اما نتیجه تلاش شبانهروزی بسیاری از وکلا و مدافعان حقوق بشر است که با افتخار میگویم که از قضا من یکی از نخستین افراد فعال در این حوزه بودهام و با انتقاد و انکار تاریخ نمیشود واقعیت را دگرگون کرد.
من این افتخار را فردی نمیدانم. بیست سال بعد از من، جایزه نوبل صلح دوباره به کسی تعلق گرفته که سخنگوی همان کانون مدافعان حقوق بشر است و نامش در حوزه حقوق بشر از آنجا شناخته شد.
از خودتان بپرسید از کی مدافع حقوق بشر بودن و فعالیت حقوق بشری کردن امری رایج شد و بسیاری از افراد نسل جوانتر تشویق شدند تا به یکی از حوزههای حقوق بشری از جمله کارزارهای «نه به اعدام»، «حقوق کودک» و «مخالفت با ازدواج خردسالان یا کودکهمسری» و ...بپیوندند؟
این روزها خیلیها فکر میکنند فعالیت حقوق بشری، فرصتی برای شهرت و خودی نشان دادن و حتی آب و نان است. باور کنید من اگر وکیلی غیرحقوق بشری در ایران بودم یا اگر در نیمه راه وا میدادم، همه اینها را راحتتر به دست میآوردم.
با همه این توضیحات میخواهم بگویم شاید از نظر برخی، همه اینها مهم نبوده و من کار مهمی انجام ندادهام. شاید به نظرشان باید کار دیگری میکردم کارستان. اما وجدان من آسوده است و میتوانم بگویم آنچه در توانم بوده انجام دادهام و بابت آنها همه چیزم را از دست دادم؛ وطنم ، همسرم ، ثروتم و کارم را. اما ناراحت نیستم برای اینها. چون میدانم در مسیر درستی قدم برداشتم و البته هرچیزی بهایی دارد. آزادی و دموکراسی هم بهایی دارد که تکتک ما که مدعی مبارزه برای آنیم باید هزینهاش را بپردازیم.
لینک همه کتابها در کانال تلگرامم:
https://t.me/shirinebadiofficial/17982
این لینک نسخههای تایپی و برخی از نسخههای کتاب صوتی است که تا امروز منتشر شده. باقی نسخهها در حال آمادهسازی است و به محض پایان کار منتشر میشود:
کتاب حقوق زندانی، نوشته مهناز پراکند وکیل دادگستری - نسخه فارسی
https://shirinebadifoundation.org/fa/b/hoghogh-zendani-persian/
نسخه صوتی:
https://shirinebadifoundation.org/fa/b/zendani-audio-persian/
کتاب حقوق زندانی، نوشته مهناز پراکند وکیل دادگستری - نسخه ترکی
https://shirinebadifoundation.org/fa/b/hoghogh-zendani-turkish/
نسخه صوتی:
https://shirinebadifoundation.org/fa/b/zendani-audio-turki/
کتاب حقوق زندانی، نوشته مهناز پراکند وکیل دادگستری - نسخه کردی
https://shirinebadifoundation.org/fa/b/hoghoogh-zendani-kurdi/
کتاب حقوق زندانی، نوشته مهناز پراکند وکیل دادگستری - نسخه عربی
https://shirinebadifoundation.org/fa/b/hoghoogh-zendani-arabic/
تونلهای حماس و کودکهمسری