Sunday, Jan 7, 2024

صفحه نخست » حکومت رأی مردم را تزئینی می داند / دوران فعلی بدتر از دوره احمدی نژاد است

mohajaeri.jpgمسیح مهاجری، در آستانه سالگرد درگذشت آیت الله هاشمی در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین هم از جای خالی آیت الله روایت کرد هم از شرایط بحرانی فعلی که حتی بدتر از دوران احمدی نژاد است.

فاطمه استیری - خبرآنلاین

حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری ۷ سال بعد از درگذشت آیت الله هاشمی، در دفترش در روزنامه جمهوری اسلامی میزبان خبرگزاری خبرآنلاین بود تا روایتی داشته باشد از سال ها رفاقت با آیت الله و از دلتنگی هایش برای مردی بگوید که از نگاه او «خوشفکر، فعال، اعتدالی و با تفکر حزبی» بود.

مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی را بخوانید؛

دولت رئیسی، دست دولت احمدی نژاد را از پشت بسته است

*به دوره احمدی‌نژاد اشاره کردید، برخی معتقدند این دوره اخیر حتی قابل مقایسه با دوره احمدی‌نژاد هم نیست، به خاطر اینکه تندروها در نهادهای کلیدی نظام قدرت زیادی گرفته‌اند، این تحلیل را قبول دارید؟

بله. اخیرا با یکی از دوستان که صحبت می‌کردم همین را گفتم. گفتم ما زمان احمدی‌نژاد فکر می‌کردیم بدترین دولتی که در این کشور سر کار آمده، دولت احمدی‌نژاد است ولی الان می‌بینیم نه، همین دولت فعلی دست احمدی‌نژاد را از پشت بسته است. علت این وضعیت بدتر هم این است که احمدی‌نژادی‌ها و گروه دیگری تندروتر از آنها، همه با هم دست‌اندرکار هستند. آن وقت فقط احمدی‌نژادی‌ها بودند هر کاری می‌کردند، خرابکاری می‌کردند و خود اصولگراها به آن دولت می‌گفتند دولت انحرافی!

یکی از شاگردان آقای مصباح مقاله‌ای نوشته و سعی کرده بود به این نکته تکیه کند که ایشان خیلی به آرای مردم اهمیت می‌داد. من حساس شدم، مقاله طولانی هم بود و آن را خواندم ولی هر چه خواندم دیدم نه، چیزی نیست که این مطلب را ثابت کند و از خود ایشان هم به صورت فیلم و صدا داریم که همین مطلب را می‌گوید که مردم چه کاره‌اند؟! حتی با این تعبیر داریم.

چیزی که که ما از اول می‌گفتیم ولی آنها بعدها گفتند و اعتراف کردند. الان، هم آن احمدی‌نژادی‌ها سرکارند هم یک عده تندتر از آنها اضافه شده‌اند، به همین دلیل، بله، بدتر از آن دوران است.

میدان را بسته اند و جلوی ورود افراد معتدل را گرفته اند

*آقای مهاجری! سال ۹۲ برای عبور از دولت احمدی‌نژاد آن تاکتیکی که آقای هاشمی اتخاذ کردند چه کاندیدا شدنشان، چه نزدیک کردن طیف‌های اعتدالی و اصلاح طلب به یکدیگر و حمایت از آقای روحانی، زمینه ساز عبور از آن دوره را فراهم ساخت، فکر می‌کنید برای عبور از شرایط فعلی چه تاکتیکی باید اتخاذ کرد، الان که نه هاشمی وجود دارد نه میانه روها دستی در قدرت دارند و....

افرادی هستند منتهی به آنها اجازه ورود به میدان عمل داده نمی‌شود. همین انتخابات ۱۴۰۰ اینطوری که رقم خورد، در واقع میدان را بستند و جلوی ورود افرادی که معتدل بودند و می‌توانستند کاری انجام دهند را گرفتند. اگر همین وضع ادامه پیدا کند که شواهد همین را نشان می‌دهد، نمی‌شود آدم‌هایی که معتدل هستند و می‌توانند کاری انجام دهند بر سر کار بیایند.

تنها در صورتی این شرایط پیش می‌آید که در کلان نظام تصمیم بگیرند که انتخابات رقابتی و آزاد و انتخابات سالم عملیاتی شود تا مردم نیز رغبت به مشارکت حداکثری داشته باشند. معتقدم این نکته‌ها درباره انتخابات گفته می‌شود ولی به آنها عمل نمی‌شود، تا الان که اینطور بوده بنابراین نمی‌توان امید داشت که به این زودی‌ها آن افراد معتدل که می‌توانند کاری انجام دهند، بیایند و امور را در دست بگیرند.

به آیت الله هاشمی گفتم تغییر کرده اید

ایشان در پاسخ به من یک نکاتی را مطرح کردند، از جمله اینکه گفتند دفعه قبل وقتی از در کعبه بیرون ‌آمدم دیدم یک عده‌ای با حسرت به من نگاه می‌کنند، برای همین دیگر رغبت نکردم این کار را بکنم و آن صحنه برای من جالب نبود. ولی خود من به ایشان گفتم آقای هاشمی این یک تفاوتی است که شما پیداکردید، مربوط به دوران قبل و حالاست.

یک زمانی انسان در یک مناصبی هست یا تازه از یک منصبی کنار رفته هنوز یک چیزهایی در وجودش هست، آنها را دنبال می‌کند ولی وقتی یک مقدار فاصله گرفت، تغییر می‌کند. من به آقای هاشمی گفتم شما تغییر کرده‌اید. ایشان هم رد نکرد. این را من در روزنامه منتشر کردم و به صورت کتاب چاپ شد.

این روحیه خیلی هم طبیعی است. یعنی انسان وقتی در قدرت است، قدرت یک لوازم و حواشی دارد، یک عوارضی دارد که این عوارض منفی‌اش خیلی بد است. خیلی از این آقایانی که الان می‌بینید که یک کارهایی می‌کنند که نباید بکنند و یک حرف‌هایی می‌زنند که نباید بزنند، به خاطر همین است که قدرت آنها را گرفته است. اگر آنها در قدرت نباشند نه آن طور عمل می‌کنند و نه آن طور حرف می‌زنند، حتی عکس این حرف‌ها را می‌زنند.

آقای هاشمی به امام گفت من را محاکمه و اعدام کنید ولی مساله جنگ را تمام کنید

ایشان یک زمانی بیشترین حملات را به آمریکا کرد. زمانی بود که احساس می‌کرد باید با آمریکا این طوری برخورد کند. یک زمانی خود ایشان گفتند من رفتم با امام صحبت کردم که بس است دیگر. بیایید یک جوری این موضوع آمریکا را حل کنیم چرا که مملکت نمی‌تواند این طوری ادامه پیدا کند. این تحول است.

در خیلی از مسائل همین‌طور بودند. در مسئله جنگ آقای هاشمی فرمانده جنگ بود، خیلی از عملیات‌ها با فرمان ایشان صورت گرفت. آخر کار آن کسی که بالاخره جنگ را تمام کرد آقای هاشمی بود. رفت خدمت امام(ره) صحبت کرد گفت اگر مشکلی هم برای پذیرش قطعنامه وجود دارد، گردن من بیندازید. من را محاکمه و اعدام کنید ولی مسئله را تمام کنید که دیگر جنگ نباشد.

این علاوه بر فداکاری که در این صحبت و این نوع برخورد وجود دارد که کاملاً مشهود است، نتیجه آن تحول فکری است. یعنی تا آن تحول نباشد، این فداکاری هم دنبالش نیست. ایشان یک آدم آزاد اندیشی بود و زمینه‌های خوبی برای تحول فکری هم در خودش داشت هم برای اینکه در جامعه تحول ایجاد کند.

*یک ویژگی آیت‌الله هاشمی همان فراجناحی و اعتدالی بودن نگاه سیاسی ایشان بود. همان اعتدالی که ما در سال‌های آخر از ایشان دیدیم آیا یک ظهور و بروز ناگهانی داشت و متناسب با شرایط زمانی و سیاسی بود یا نه؟ شما که ایشان را در مقاطع مختلف درک کرده بودید، مخصوصاً در دوره حضورشان در حزب جمهوری اسلامی، آیا این ویژگی از همان زمان در ایشان بود؟

من یک مطلبی را از حزب جمهوری اسلامی برایتان نقل کنم که یک سند است و خیلی روشن مطلب را جواب می‌دهد.

آقای خامنه ای گفت، آقای هاشمی رئیس مجلس شود

وقتی که اولین مجلس شورای اسلامی تشکیل شد، چون حزب جمهوری اسلامی در آن مجلس اکثریت داشت، به طور طبیعی رئیس مجلس باید از حزب انتخاب می‌شد. در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بعضی‌ها پیشنهاد کردند که آقای خامنه‌ای رئیس مجلس شود. یعنی اولین مجلس نظام جمهوری اسلامی رئیسش آقای خامنه‌ای شود. خود آقای خامنه‌ای در همان جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی صحبت کردند گفتند که نه! آقای هاشمی رئیس مجلس شود. پرسیدند چرا؟ ایشان استدلال کردند گفتند من گاهی مواقع تند می‌شوم، آقای هاشمی آدم معتدلی است.

این یک نکته خیلی صاف و روشن از اتفاقی است که در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در آن زمان یعنی در ابتدای سال ۵۹ اتفاق افتاد، یعنی هنوز وارد دهه ۶۰ هم نشده بودیم. یک سال و خرده‌ای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که انتخابات مجلس انجام شده بود و بنا بود که مجلس از ۷ خرداد ۱۳۵۹ فعالیتش را شروع کند، باید یک تمهیدی می‌شد که حزب یک آمادگی پیدا کند که چه کسی باید رئیس مجلس شود. من آن زمان مسئول سازمان شهرستان‌های حزب بودم، باید زمینه را برای انتخاب رئیس مجلس فراهم می‌کردیم، نماینده‌های مختلف را می‌دیدیم و با آنها صحبت می‌کردیم و می‌گفتیم نظر حزب این است که چه کسی رئیس مجلس شود.

جریانی کلا آقای هاشمی را نمی خواهند و ایشان را سانسور می کند

من در این زمینه چون با اکثر اینها آشنایی داشتم، اطلاعات و خاطراتی دارم که الان جای گفتن آنها نیست ولی اجمالش این است که خودشان نمی‌توانستند در کار تصمیم بگیرند. پس تکلیف صداوسیما هم که روشن است. باقی می‌ماند آن جریانی که کلاً آقای هاشمی را نمی‌خواهد و سانسور می‌کند. چرا؟

وقتی آیت الله هاشمی بود، چه معنایی داشت احمدی نژاد رئیس جمهور شود؟

حالا مثلاً تا زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی بود، اعلام آمادگی هم کرده بود که رئیس‌جمهور شود، چه معنایی داشت که احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شود؟ شما این دوتا را کنار هم بگذارید و مقایسه کنید. اصلاً ما در مورد احمدی‌نژاد پیش‌داوری هم نمی‌کنیم که بگویند قبل از اینکه رئیس‌جمهور شود چطور درباره او قضاوت می‌کنید.

احمدی نژاد مملکت را شخم زد و از بین برد

حالا هشت سال رئیس‌جمهور بود، چه گلی به سر این مملکت زد؟ مملکت را شخم زد و از بین برد. آقای هاشمی هشت سال رئیس‌جمهور بود مملکت ویران شده در اثر جنگ را به یک جایی رساند و خیلی از مشکلات را حل کرد. من نمی‌خواهم بگویم آقای هاشمی ایراد و مشکلی نداشت و همه چی درست بود. من خودم ده‌ها بار با آقای هاشمی بر سر بعضی مسائل کلنجار رفتم، حرف زدم و ایرادهایی گرفتم. حتی نامه‌هایی خطاب به ایشان نوشتم، تحلیل کردم که فلان کار شما و فلان مطلب درست نبود. بعضی از این چیزها را در مصاحبه‌ها و خاطراتم گفتم اما جمع بندی‌ام نسبت به آقای هاشمی این است که ایشان کجا و احمدی‌نژاد کجا؟!

شما چطور ترجیح می‌دهید که احمدی‌نژاد بشود رئیس‌جمهور و آقای هاشمی را کنار بگذارید؟ یا افراد دیگری که مطرح بودند و اجازه ندادند که بیایند رئیس‌جمهور شوند. این یعنی اینکه کوچکترهایمان هر چه کوچکتر بهتر! برای اینکه حرف شنو باشند. اتفاقاً بعضی از اینها حرف‌شنویی هم نکردند و خیلی هم شورش کردند و کارهایی کردند که الان خود آقایان حاضر نیستند اینها را بیاورند و مطرح کنند. هیچ وقت اینها را به تلویزیون نمی‌آورند که با آنها مصاحبه کنند یا نظرشان را بگیرند.

جریانی در کشور، رأی مردم را تزئینی می داند

تفاوت واقعاً این است که بعضی‌ها یعنی همان جریانی که می‌گویم، رأی مردم را تزئینی می‌دانند و برای رأی اصالت قائل نیستند. در بعضی جاها هم بعضی از این افراد گفتند که حالا اگر هم در قانون اساسی صحبت این هست که رأی‌گیری شود و مردم پای صندوق رأی بیایند برای این نیست که واقعاً مردم نقش داشته باشند، برای این است که دهان غربی‌ها و دیگران را ببندیم.

خب این حرف بی‌ربطی است. واقعیتش این نیست. واقعیتش این است که مردم نقش دارند، هم با تفکر اسلامی هم از منظر قانون اساسی، آنهایی که این قانون را تدوین کردند در واقع خبرگانی بودند که اکثریت قریب به اتفاق‌شان صاحب‌نظران فقهی و دینی بودند و بعضی‌هایشان جزو مراجع بودند، الان هم بعضی‌هایشان هستند و جزو مراجع هستند که در همان مجلس خبرگان قانون اساسی حضور داشتند. آنها کسانی نبودند که بیایند یک موضوع و اصل تزئینی در قانون بنویسند ولی واقعیت یک چیز دیگری باشد.

نه! هم از نظر دینی و اسلامی، هم از نظر اجتماعی اعتقاد داشتند که مردم نقش و سهم دارند و باید نقش خود را ایفا کنند و تصمیم‌گیرنده اصلی مردم هستند. این تفکر، تفکر آقای هاشمی هم بود. این یک طرف ماجراست.

آن طرف ماجرا هم که می‌گویند رأی تزئینی است، به این خاطر است که این جریان یک نگاهی در مسائل فقهی مربوط به ولایت فقیه دارد که آن نگاه، نگاه درستی نیست. در مسئله ولایت فقیه از نظر فقهی یک نگاه شاذ و کم‌طرفدار یا بی‌طرفداری وجود دارد که انتخاب و انتصاب ولایت فقیه را کشف می‌داند. این تعبیر کشف، تعبیر مهمی است که آنها به کار می‌برند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy