اینروز ها تنور انتخابات پوپولیستی و نمایشی داغ داغ است. ولی تنور نان و جنگ و نابودی، پشت پرده همین انتخابات داغ سوزان است. و تلاش این خطوط، در کنار زدن پرده، فقط بدست شما، بسته است !
در روزهای "انتخاباتی بدون آزادی" در ایران بدون اراده و بدون حق تعیین سرنوشت قدم بر میداریم. انتخاباتی که فقط و فقط نام آنرا بدنبال خود یدک میکشد. ولی همه پوپولیست های قهار جامعه ما ایرانیان، همه شیپور بدست گرفته اند تا با "مردم" شعبده بازی کنند و شعارهای حباب گونه خود را هوا کنند : رای دهید ! یا رای ندهید !
( ولی چه تفاوتی در زندگیتان خواهید داشت ؟ هیچ تفاوتی ! چرا که انتخاب در این انتخابات نیست ! )
تا مردم نگون بخت سراسیمه دنبال حباب ها دوند، اما حباب های صابونی همان فردای انتخابات خواهند ترکید تا مردم حقیقت قول های واهی را در جیب های خود و در خیابان ها و آسمان های ایران جستجو کنند و با افسوس، نا امیدانه تر از دیروز بدنبال ناجی "والای" دیگری بگردند...
اهمیت این موضوع امروز زمانی نمایان تر میگردد که بخاطر آوریم که ج ا با شعله های جنگ در سیرک جهانی، کنار شعبده بازان پوپولیست جهان، آتش بازی میکند. و آقای ترامپ، هم بازی ج ا، بزودی بقدرت باز خواهد گشت تا حاصل بذرپاشیهای ۴ سال پیش را با رفقایش پوتین و نتانیاهو و بن سلمان و خصوصا با رفقای نامرعی که همان کیم کره ای و علی خامنه ای ایرانی و جین پینگ چینی و دیگر پوپولیست های جهان هستند... اینبار برداشت کند... مگر اینکه ... مگر اینکه ... معجزه ای رخ دهد و "مردم آگاهِ فعال" یا "مردم اصل"، که در این مقاله بدان میپردازیم، در این روند و پروسسِ جنگ جهانی سوم، دخالت موثر و به موقعی بنمایند :
چنین است انتخاب اصلی و پنهان پشت پرده : انتخاب بین مردم و نابودی !
چنانچه پوتین بسادگی در انتخاب ترامپ دخیل شد، تا ترامپ جهان و مناطق استراتژیک جهان را، از طرفی از خاور نزدیک و خاور میانه، از اسراییل و ایران و عربستان و امارات و بحرین گرفته ... و از طرف دیگر تا خاور دور، چین و کره شمالی، را چنان شخم زد و کاملا متلاشی نمود و بذر کینه ورزی و جنگ های عظیم اوکراین و غزه و تنش های خلیج فارس و تایوان و کره را ریخت... و حتی آمریکا را تا مرز جنگ داخلی برد ...
تا فردا مجددا به قدرت رسد و تنش ها را به جنگ تبدیل کند و کبریت در این اتاق های گاز گرفته بیاندازد...
چنانچه جنگ جهانی سوم در دو منطقه کلید خورده و با جرقه ای میتواند فراگیر گردد...
و اما، به همین دلایل، نقش اصلی مردم ایران، در انتخابات نمایشی و پوپولیستی نیست ! این انتخابات نمایشی و پوپولیستی و فرمایشی، فقط تاتر سرگرم کننده است.
پس مردم ایران، نقش اصلی را کجا میتواند بازی کند ؟
برای پاسخ به این مسئله عظیم، شایسته و بایسته است مسئله ایرانی را ریشه یابی کنیم و از سطحِ کوه یخ، به عمق زیر آب برویم و از انجا شروع کنیم. به تعریف مردم بپردازیم زیرا پاسخ در همین تعاریف است :
چرا که برخلاف تصور رایج، تعریف مردم واقعا دشوار است، و کسانی که ادعا می کنند به نام مردم صحبت می کنند اغلب شعبده باز سیاسی و اجتماعی بیش نیستند...
مردم امروز موثرترین عضو جهانی اند. مردم میتوانند، اگر اراده کنند. مردم میتوانند طبیعت را نجات دهند، کره خاکی را نجات دهند، زیرا خودشان طبیعت و کره خاکی را نابود میکنند. و مردم میتوانند خودشان را نجات دهند بجای اینکه به اشتباه تصور کنند پوپولیست ها نجاتشان خواهند داد، "ناجی" شان خواهند شد.
پس مردم مانند پیامبرهای ادیان، "ناجی" بدون چهره ایست. اما "چهره" های مردم را بطرق متفاوت میتوان ترسیم نمود که در این خطوط بصورت خلاصه، با اشاره به مدرن ترین نظریات جهانی به آنها خواهیم پرداخت تا شاید راهنمای تنی چند از هموطنان گردیم.
۱) پس از "مردم انتخاباتی" شروع کنیم : "مردم انتخاباتی" چهره مردم را از طریق « صندوق انتخابات » ترسیم میکند. در چنین چهره ای، اکثریت ماهیتی احتسابی و انتزاعی دارد چرا که هر رأی قابل تعویض میباشد. پس چهره انتخاباتی مردم در هر دوره انتخاباتی، و حتی در هر هفته و در هر روز میتواند تغییر کند.
برای مثال، در انتخابات اخیر آمریکا، فرانسه، بریتانیا و بسیاری کشورهای دیگر، تا روز انتخابات، رای مردم متغیر بود و هر اخبار و حادثه ای حتی فیک و دروغ ، در نتیجه تاثیر بسزایی داشت که از پوپولیسمی که انگل همه جوامع شده حکایتی دقیق و موثق دارد. چنانچه اگر برخی حودث و اخبار در روز های کارزار انتخاباتی بروز نمیکردند، ترامپ و مکرون و بوریس جانسون و نتانیاهو و خامنه ای و ولایت فقیه، هیچگاه اصلا به قدرت نمیرسیدند و چهره کشورها و منطقه و جهان امروز کاملا متفاوت میبود !
۲) مردم «اجتماعی» (پلبس به لاتین): اکثریت این مردم، قشر فرودست "جامعه" است.
اما آیا میدانید که قبل از "انقلاب مردمی و دمکراتیک" و حتی هر زمانی که مردم از این حس پاک عدالت و حق خواهانه دور میشوند، همین مردم در عمل تابع نخبگان و اشراف و ثروتمندان و حتی "نمایندگان" میشوند تا "تودهای عام، جاهل و بیعقل" محسوب شوند ؟ !
چنانچه آین نخبگان و اشراف و ثروتمندان و "نمایندگان"، همین "اولیگارشی مدرن" را تشکیل میدهند.
همینجاست که پوپولیست های راست ایرانی، نویسنده را "چپول" خواهند خواند. و با انگ زدن، از تفکر و تعمق و خصوصا از "شنیدن" و "دیدن" فرار خواهند کرد ...
ولی در گذار به دموکراسی عملی و حقیقی است، که همین مردم "عام و جاهل و بی عقل"، با مطالبات و سازماندهی خود در "مبارزات مشترک" "ساخته" میشوند و به مردمی آگاه و حق خواه تبدیل میشوند که حاضر نیستند گوسفندوار رفتار کنند و ظلم و ستم ببینند.
در این زمینه، کافیست به گفتمان و خصوصا رفتار و کنش سران سیاسی ایرانی مراجعه کنید تا متوجه گردید چه دید حقیقی نسبت به ارزش و جای مردم دارند !
۳) مردم «جامعه شناسی» که بر اساس خاستگاه، سنت، زبان، فرهنگ، مذهب و همچنین تاریخ و ساختار اجتماعی تعریف می شوند. این تصویر در نهایت به ایده ملت یا ناسیون (به معنای یونانی "اتنوس") منجر می شود که در جامعه ایرانی بسیار با مغالطه و تار دیده و آنالیز میشود.
۴) "مردم عرفانی" : برداشتی عرفانی از مردم وجود دارد که بسیاری مورخین یا سیاست مداران بدان میپردازند
۵) در اینجا باید به چهره "تعداد زیاد" هم اشاره کنیم که دیگر تصاویر را آزار می دهد، بمعنای «پلتوس» یونانی.
۶) در پایان، میرسیم به "مردم اصل"، همان که نقش اصلی و اساسی را بازی میکند و جز نقش اصلی، نقش دیگری را قبول نمیکند.
دقت شود وه اینجا سخن از مردم است، نه فرد یا گروه. و تصاویر فوق از مردم میتوانند در شرایطی به هم نزدیک شوند:
مثلا از لحظه ای که انتخابات، حاکمیت را "عملی" میکند و در حاکمیت کاملا مؤثر واقع میشود، "مردم اصل" و "مردم انتخابات" یکی میشوند.
چنانچه دقیقاً همین گذر "مردم" به "حاکمیت"، از طریق "نمایندگی" است که در دموکراسی مشکل ساز است. نظریه مارسل گوشه، فیلسوف برجسته فرانسوی که در فلسفه سیاسی نخبه ای امروزه و جهانی است، برای تحلیل این موضوع پیچیده مدرن، بسیار دقیق و مستند است :
وی از "شواهد گمراه کننده ایده حاکمیت مردم" صحبت می کند.
در واقع شیوه شکل گیری یا نمایندگی مردم، شامل تشکیل یک "مردم ساختگی" به جای "مردم واقعی" است !
و این روندهای کاملا شفاف، مستند و قابل نقد و کنترل هستند که نهادهای مناسب برای تشکیل "مردم واقعی" را شکل میدهند.
حال آنکه ایدهآل سازی، دروغ، عوام و مردم فریبی، پوپولیسم، دستکاری، انحراف و مصادره، و حتی فلسفه بافی و ایدئولوژی بازی در سیاست امروزه، "مردم ساختگی" را شکل میدهد.
و اینجاست که میبینیم که این چالش ها برای ارتقا به درجه "مردم اصل"، چالش هایی همزمان تفکری، سیاسی و اجتماعی میباشند.
در نتیجه، می بینیم که هیچکدام از این مفاهیم مردم را بصورت ابدی و «ضروری» نباید پذیرفت چنانچه "مردم" بعنوان "هویتی پنهانی که باید شناسایی کنیم"، وجود ندارد. بلکه "مردم" از طریق کنش و نمایندگی سیاسی "ساخته" میشوند :
مردمی متکثر که به ویژه از طریق شخصیت ها و نماینده های مختلف شکل میگیرد و می تواند حاکمیت را بر عهده گیرد. و در دمکراسی، مفهوم "مردم اصل" و مسئله حاکمیت آن، ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند.
متفکران مدرن و منتقدی همانند "پیر روناسالاوان"، مورخ و جامعه شناس سرشناس فرانسوی، بدان اشاره دارند :
مردم اصل، پیوند نزدیکی با سنت دموکراتیک دارند ("پوپولوس" در لاتین). به این معنا که با ایده دموکراتیک حاکمیت مردم مرتبط اند.
مردمی که فرهنگ دموکراسی پیدا کرده و همه شهروندان، در مشورت عمومی صدای خود را دارند. این مردم حق طلب هست. و از حق خود نمیگذرد.
بنابراین، انتخابات نمایشی صرفا برای مردمی نمایشی و بی اراده یا همان سیاهی لشکر در فیلم ها میباشد :
انتخابات نمایشی، جسارتی غیر قابل قبول و نابخشودنی به "مردم اصل" است !
لینک کانال پوپولیسم، مانع دمکراسی :
Ref :
- Gérard Bras, Les voies du peuple
- Pierre Rosanvallon, Le siècle du populisme
- Marcel Gauchet, L'Avènement de la démocratie, La Révolution moderne
(مارسل گوشه، انقلاب مدرن ظهور دموکراسی)
قانون ضدبشری و هولناکی بنام قصاص، محمود زهرایی