Sunday, Jan 28, 2024

صفحه نخست » قانون ضدبشری و هولناکی بنام قصاص، محمود زهرایی

Mahmoud_Zahraei.jpgانسان در مسیر رشد و‌تکامل، به عنوان موجودات اجتماعی متاثر از یکدیگر، مدام در تلاش برای ایجاد و اجرای قوانین و دستورالعمل هایی منطبق بر نیازهای زمان و‌مکان، در جهت سازماندهی ارتباطات اجتماعی ما بین خود بوده است. این دستورالعمل ها و قراردادهای اجتماعی در طول زمان و همراه با رشد و‌تکامل انسان مرتبا در حال تغییر بوده و‌ صرف نظر از نوسانات و‌بالا پایین رفتن ها، مسیری در جهت بهتر شدن و‌متمدن تر شدن را طی کرده است.

این قوانین و قراردادهای اجتماعی، متناسب با مکان و جغرافیای خاستگاه آنها، ماهیتی نرم یا خشن داشته است و پیام آوران و مصلحان اجتماعی که عموما خود را فرستاده ای از جانب خدای آن سرزمین و یا مژده رسان خدایی نو، می پنداشتند، متناسب با قوانین حاکم در آن سرزمین و میزان تمدن و بهزیستی ساکنان آن، قوانین و دستورالعمل هایی را که بیش و کم‌ منطبق با خلق و خو و خواسته های اکثریت مردم آن جامعه بوده است، تحت عنوان وحی آمده از جانب خدا، به مردم عرضه می کردند.

آنچه امروز به عنوان قوانین شریعت اسلام در جهان اسلام، یا مورد پذیرش است و یا در کشورهایی نظیر ایران و‌افغانستان و در فرم محدودتری در عربستان و بعضی کشورهای اسلامی دیگر، اجرا میشود، مجموعه باقیمانده از قوانین، رهنمودها و سنت های برجا مانده از پیامبر اسلام است که ۱۴۰۰ سال پیش درجامعه عقب افتاده آنزمان شبه جزیره عربستان، به عنوان دستورات پروردگار اجرا می شده است.

این قوانین که بعضا حتی با معیارهای غیرمتمدنانه آنزمان حاکم برشبه جزیره عربستان هم بسیار خشن و سخت گیرانه بوده، در دورانی که قرنها با دوره پیامبر اسلام فاصله دارد و درجامعه ای که به شدت متفاوت با جامعه آنروز عربستان است، توسط حکومت اسلامی حاکم بر ایران، به عنوان قوانین رسمی و قانونی کشور اجرا می شود.

یکی از این قوانین خشن، وحشیانه و ضدبشری، قانون قصاص است. قانونی که به موجب آن؛ یکم تمام معیارهای انسانی، حقوق بشری و کرامت انسانی زیر پا گذارده میشود و دوم تصمیم به اجرای حکم که در بسیاری از موارد قبل از آنکه شخصی باشد، اجتماعی و مجازات مجرم منطبق با وجدان عمومی جامعه بوده و خواسته ای همگانی است، از دستان قاضی خارج و به رای و وجدان شخصی افراد محول می گردد.

در عمر چهل و‌چند ساله حکومت جمهوری اسلامی، بیشمار احکام قصاص صادر و‌اجرا شده و‌انسانهای بیشماری قربانی خشونت این قوانین ضد انسانی بوده اند. آنچه بعضی از این احکام قصاص را از منظر انسان دوستی و رویه و رویکردهای حاکم بر جامعه های امروزی، منزجرکننده تر و ترسناکتر می سازد، مجازات هایی نظیرحکم قصاص چشم در مقابل چشم است که اجرای آن، قربانی را در ادامه زندگی عادی به لحاظ روحی و جسمی ناتوانتر می سازد. حکمی که اگر گزافه گویی نباشد، از گرفتن جان انسان سخت تر و ترسناکتر است.

در جهانی که سالانه میلیارها دلار صرف پژوهش های پزشکی می شود و علم پزشکی با اشتهایی وصف ناپذیر در جستجوی یافتن هرگونه امکانی برای طولانی تر کردن عمر انسانها و هرچه سالمتر نگهداشتن اعضای بدن انسانها است و چشم پزشکان تلاش میکنند تا از تمام علم و دانش و مهارت های خود استفاده کنند تا کمی بینایی و یا حتی ذره ای روشنایی به چشم نابینایی بازگردانند و اکنون دنیای چشم پزشکی وارد مرحله به واقعیت پیوستن پیوندهای میکروسکوپی اعصاب چشم، گردیده است، در نظامی منحط و عقب افتاده و با اتکا به قوانینی منحط، بی محابا چشم سالم و بی عیب انسانی را نابود میکنند.

در چند روز اخیر خبر اجرای جزای چشم در مقابل چشم که همان قصاص هولناک اسلامی است، برای جوانی بنام مهدی موسوی که در جریان جنبش ۹۶ دستگیر و متهم شده است، وجدان انسانهای شریف و انسان دوست را ملتهب و آزرده ساخته است. صرف نظر از اتهام نادرست مهدی موسویان که اتهامی سیاسی و انتقام جویی کور و بی هدف نیروهای امنیتی از کل جنبش است، اما اجرای چنین حکمی برای کسانیکه در دعواهای معمولی و غیرسیاسی هم متهم به چنین جزای هولناکی میشوند، تجسم عینی سقاوت و‌ددمنشی قوم و طایفه ایست که با قانون برگرفته از زندگی خشن و صحرایی ۱۴۰۰ سال قبل، به تمام قوانیین متعالی و انسانی حاکم‌ بر دنیای نوین پوزخند می زنند.

تلاش بخشی از انسانهای شریف که نمیخواهند و‌نمیتوانند شاهد این عمل جنایتکارانه هولناک باشند برای جمع آوری مبلغ چشم بهای گزاف ۱۴ میلیاردی البته به نتیجه نخواهد رسید و ما متاسفانه بزودی باید شاهد اجرای این حکم ظالمانه باشیم.

هرچند قتل های حکومتی دردناک اخیر رژیم که جانهای شیرین دو جوان دیگر بنامهای محمد قبادلو و فرهاد سلیمی را بر دارهای جنایت خامنه ای پرپر کرد، مجالی برای پرداختن بیشتر به اجرای قریب الوقوع جنایت هولناک قصاص چشم مهدی موسویان، باقی نگذاشته، اما وظیفه دادخواهان تاباندن نور و روشنایی به تمام تاریکیهای حکومت تیره و تاریست که هیچ فرصتی را برای جنایت و ددمنشی ازدست نمی دهد.

دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی که چشمان بسیاری را در جریان جنبش زن زندگی آزادی با شلیک مستقیم گلوله های ساچمه ای نابینا کرده، ولع سیری ناپذیرش برای ادامه این جنایت را با محکوم کردن این جوان که بر اساس شهادت واهی پرسنل نظامی، در جریان خیزش ۹۶ متهم به پرتاب سنگ و کور کردن چشم یک افسر انتظامی شده، نشان می دهد.

اجرای بعضی از احکام قصاص نظیر قطع انگشتان و نابینا کردن، بدون کمک گیری از پزشکان اگر نگوییم غیرممکن است، حتما بسیار مشکل خواهد بود. البته رژیمی که سهل و آسان مرتکب هرگونه اعمال جنایتکارانه میشود و در جریان جنبش زن زندگی آزادی چشمان بیشماری را با شلیک مستقیم گلوله های ساچمه ای نابینا ساخته است ، ابایی از اجرای اینگونه قصاص به سبک جلادان تاریخ ندارد و با آهن های گداخته هم که شده اجرای حکم خواهد کرد، اما متاسفانه احکام قصاصی که رژیم تاکنون انجام ‌داده، همه بنوعی با همکاری و یا نظارت پزشکان و کادر پزشکی بوده است. از بیهوشی اولیه گرفته تا اجرا و نظارت بر اجرای حکم، که البته مراقبت های بعد از اجرای حکم را می توان در کادر وظیفه کمک رسانی پزشک موجه دانست.

اطلاعات رسیده از آخرین قطع انگشت حاکی از آن بوده که مجرم بینوا که شاید فقط به خاطر پول اندکی دست به دزدی زده است اگر بتواند هزینه گزاف پیوند انگشت بعد از قطع شدن را بپردازد، انگشت بریده را فریز خواهند کرد و سپس توسط جراحان به دست مجرم پیوند می زنند. عقب افتادگی، سطحی نگری و ابلهی تا چه حد که انگشتانی را قطع و سپس پیوند بزنند.

استفاده از علم پزشکی و از پزشکان برای اعمال جنایتکارانه دیکتاتورها، امری تازه نیست اما از ثبت آخرین نمونه های تاریخی آن که مربوط به آلمان هیتلریست، زمان زیادی می گذرد. تصور این امر که پزشکی که بنابر سوگند پزشکی و همه مسئولیت های انسانی که بر دوش دارد و باید در جهت درمان انسانها و کمتر کردن درد و رنج آنها تلاش کند، دست در دست جنایتکاران و در کنار آنها عمله جنایات آنها می شوند، بسیار مشکل و هم بسیار دردناک است. اتاق عملی که سالانه صدها مریض را پذیرا میشود تا با انواع جراحی های پیشرفته نور امید را به چشم کم سو‌ و‌ یا بی سویی برگرداند، باید پذیرای بیمارانی باشد که با چشمان بینا و سالم وارد اتاق عمل میشوند و چشم پزشک با دست خود چشم آنها را نابینا میکند. حتی تصورش هم مشکل است.

این پزشکان چگونه کار خود را توجیه می کنند؟ پول، ترس، استفاده از رانت و یا اعتقاد؟ کدامیک عامل این درجه از انحطاط و سقوط است؟ چرا دیگر پزشکان و جامعه پزشکی صدای اعتراضشان را بلند و بلندتر نمی کنند.

بدون کم انگاشتن و یا نادیده گرفتن عاملان اصلی این تباهی و ویرانگران کرامت های انسانی، نمیتوان نقش فردی همراهان این جنایت و بخصوص پزشکان را، نادیده انگاشت و بر سر وجدان آنها فریاد نزد که چرا اینگونه در چاله تعفن و کثافت غرق شده اند.

اگر مردم ایران و یا منصفانه تر و محتاطانه تر بگوییم بخشی از مردم ایران که متاسفانه شاید ماها هم در میان آنها بوده باشیم، در سالهای اولیه حکومت جمهوری اسلامی، برای تماشای اعدامها و شلاق زدنها و حتی سنگسارکردنهایی که رژیم در خیابانها و‌گذرگاهها برگزار میکرد، صدها نفره شرکت نمی کردند، شر، اینگونه به ابتذال کشیده نمیشد که هرکاری حتی همکاری پزشکی در قطع عضو و نابینا کردن چشم، به اندازه کافی زشت و پلید نیاید که وجدانی را آزرده نماید.

آیا سازمان جهانی بهداشت و سایر ارگانهای پزشکی دنیا ازاینهمه نقض حقوق بشر و تعرض به سلامت جسم و روان انسانها با خبرهستند؟

آیا جهان باور می کند که در کشور آخوند زده ایران، دستان و چشمان سالم و بی عیب انسانها را با شقاوت و بیرحمی نابود می کنند؟

آیا قربانیان و پدر و مادرها و فامیل آنها که با عدم بخشش، درقتل و اجرای مجازات ضدبشری قصاص، شریک جرم جنایات جمهوری اسلامی می شوند، به نتایج ویرانگر تصمیمات خود آگاه هستند؟

رژیم جمهوری اسلامی به منظور کم کردن درد و خفتی که از زخم هایی که از شکست های نظامی و سیاسی در ایران و درعرصه بین المللی متحمل شده، با نهایت قصاوت و سنگ دلی دست به اعدام و اجرای قوانین ضدبشری زده تا به مثابه آوازخوانی رونده ترس زده در تاریکی، وحشت و زبونی خود را پنهان سازد.

پانویس: در یک مصاحبه، رئیس سازمان نظام پزشکی در اظهار نظری عجیب ادعا کرده بود که سازمان نظام پزشکی فقط بر اجرای احکام تخلیه چشم نظارت دارد و اجرای حکم به عهده کسان دیگریست !



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy