Sunday, Jan 28, 2024

صفحه نخست » برندگان و بازندگان اصلی جنگ اسرائیل علیه غزه

ganji.jpgاکبر گنجی

چکیده: از برنده و بازنده یا شکست و پیروزی به دو معنای قوی و ضعیف استفاده کرده ام. در معنای ضعیف مدعا فقط ناظر به شکست و پیروزی اخلاقی و مشروعیت اخلاقی و حقوقی است. در معنای قوی، ناظر به شکست و پیروزی نظامی و اقتصادی و...است. مقاله معطوف به مدعای ضعیف است و به طور حاشیه ای به مدعای قوی می پردازد. جنگ غزه، پای ادیان (اسلام، یهودیت، مسیحیت، بودیسم، هندوئیسم) و ایدئولوژی ها (مارکسیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم، لیبرال دموکراسی) و دولت ها را هم به عنوان عوامل و متغیرهای بازیگر به میان آورده است. حماس، جهاد اسلامی و حوثی ها به عنوان «اسلام سیاسی» یا «تروریسم اسلامی رادیکال» محکوم می شوند. اسرائیل خود را «دولت یهودی» می نامد و نتانیاهو چندین بار با استناد به تورات- داستان عمالیق- به فلسطینی ها گفت که زنان و مردان و فرزندان و نوزادان شما را قتل عام خواهم کرد.[1] همین امر موجب شد که شبکه «تی آر تی» در فیلمی ۱۳ دقیقه ای به بررسی ریشه های باورهای یهودی نتانیاهو و رسالت آخرالزمانی که بر دوش او نهاده اند بپردازد. از سوی دیگر، دولتهای غربی به رهبری آمریکا پشتیبان اسرائیل بوده و هستند.

با توجه به اینکه آنها دولت های «لیبرال دموکراسی» بوده و هستند- آیا کشورهای اسکاندیناوی و آلمان هنوز تحت کنترل «سوسیال دموکراسی» هستند یا موج «نئولیرالیسم» آنها را هم با خود برده است؟- بحث نسبت ایدئولوژی «لیبرال دموکراسی» با دولتهای لیبرال دموکراسی هم به میان می آید. آنچه آنها کردند «برخلاف» لیبرال دموکراسی بود یا «معلول» و «ناشی» از لیبرال دموکراسی بود؟ این پرسش همیشه درباره نسبت خشونت های مسلمانان و اسلام مطرح شده و می شود. مقاله این مدعا را مطرح می سازد که لیبرال دموکراسی و دولت های غربی شکست خوردند و دولتهای اقتدارگرایی چون چین و روسیه و مصر و...پیروز شدند و آنها می توانند به سرکوب و خودکامگی و کشتار بپردازند و هیچ کس دیگر نمی تواند با عَلَم کردن حقوق بشر آنان را مسئولیت پذیر سازد. چون استفاده ی دبل استاندارد از حقوق بشر فاقد معناست.

جنایات جنگی و نسل کشی اسرائیل

جنایات جنگی و نسل کشی اسرائیل در غزه که با حمایت تمام عیار دولت های غربی به رهبری آمریکا تداوم یافته، نقدهای ناقدان را در شرق و غرب عالم به دبل استانداردی دولت های مدعیِ لیبرال دموکراسی در محکومیت عملیِ کامل تجاوزِ روسیه به اوکراین و دفاع بدون قید و شرط از تجاوز اسرائیل به غزه معطوف کرده است.

جهان غرب که ادعا می کرد پوتین متجاوز و جنایتکار جنگی است، ادعا می کند نتانیاهو و اسرائیل متجاوز و جنایتکار جنگی نیستند و مرتکب نسل کشی هم نشده اند. دولت های غربی مدعی لیبرال دموکراسی چند صد میلیارد دلار کمک مالی و تسلیحات مدرن برای مقابله ی با تجاوز روسیه به اوکراین داده اند، اما میلیاردها دلار سلاح مدرن و کمک مالی هم به اسرائیل برای تجاوز به غزه و کشتار مردم «زندان فاقد سقف غزه» اهدا کردند و می کنند(فقط دولت آمریکا سالانه ۳.۸ میلیارد دلار کمک مالی به اسرائیل می کند و یک کمک اضافی ۱۴.۳ میلیارد دلاری هم برای جنگ غزه در نظر گرفته است).

هرچه ماشین کشتار جمعی اسرائیل قتل عام بیشتری انجام داد(بیش از ۲۵ هزار کشته که بیش از ۷۰ درصد آنها کودکان و زنان هستند، ۷ هزار مفقودی زیر آوارها که باید کشته به شمار روند، بیش از ۶۲ هزار زخمی، غزه تقریباً نابود شده ی فاقد غذا و آب آشامیدنی که به نوشته عفو بین الملل: «خطر تبدیل شدن غزه از یک زندان باز به یک قبرستان بزرگ در حال تحقق در برابر چشمان‌مان است»)، تجاوز پوتین به اوکراین بیشتر و بیشتر به حاشیه رفت.

پیروزی روسیه ی پوتین

تنها برنده ی نسل کشی اسرائیل، چین و روسیه ی پوتین بود و هست. پوتین داماد شد، اما با هزینه اسرائیل و دولت های لیبرال دموکراسی غربی. عروس های اسرائیلی و آمریکایی و اروپایی و کانادایی و استرالیایی تقدیم پوتین می شد(کلمات عروس و داماد در اینجا باید جنسیت زدایی خوانده شوند و معنای مستقل از جنسیت شان در نظر گرفته شود. به قول ویتگنشتاین، «کلمه معنایی جز کاربرد ندارد» و من در این نوشته آنها را جنسیت زدایی شده به کار می برم).

روسیه تجربه قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل علیه لیبی و عراق و...را داشت که هنوز جوهر آنها خشک نشده بود، به سرعت طوفان آمریکا و انگلیس و دیگران بمباران عراق و لیبی را آغاز کردند. هیلاری کلینتون در خاطراتش نوشته که برای قانع کردن روسیه به عدم وتوی قطعنامه پیشنهادی ما به شورای امنیت به لاوروف- وزیر خارجه روسیه- توضیح دادم که قرار نیست مانند افغانستان و عراق به لیبی حمله نظامی کنیم و بدین ترتیب روسیه را راضی کردم که رأی ممتنع بدهد و حمله شروع شد. بعدها لاوروف به من گفت که «درباره ی نیتم دچار اشتباه بوده است»، اما او «به خوبی هر فرد دیگری می دانست که "کلیه اقدامات لازم" یعنی چه.»[2]

قطعنامه شورای امنیت علیه یمن دارای هیچ مجوزی برای حمله نظامی به آن کشور نیست. اما روسیه دارای تجربه و فریب خورده در موارد قبلی، که مطمئن بود آمریکا و انگلیس از آن برای حمله به یمن استفاده خواهند کرد، چرا آن را وتو نکرد؟

دلیل اش این بود که روسیه ی پوتین دوباره مجانی داماد می شد و شد. افکار عمومی جهان اسلام و جهان عرب به این نتیجه رسیده و می گویند: دولت های غربیِ «فداییِ اسرائیل» برای آن کشور دست به هر کاری زده و می زنند. از بامداد ۱۲ ژانویه موشک باران یمن به خاطر اسرائیل آغاز شد. آمریکا و اروپا «جنگ های صلیبی»- به تعبیر جرج بوش پسر پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق- جدیدی علیه جهان اسلام به راه انداخته اند. دولت های سوریه و عراق می گویند آمریکا باید نیروهای نظامی اش را از این کشورها خارج سازد، اما آمریکا نه تنها این مطالبه را محقق نمی سازد، بلکه به جای آن با نقض حاکمیت ملی این دو کشور، دائماً در این کشورها تجاوز نظامی انجام می دهد. اگر تجاوزهای اسرائیل و آمریکا و اروپا هیچ اشکالی ندارد، چرا تجاوز روسیه به اوکراین باید اشکالی داشته باشد؟

این برداشت افکار عمومی جهان اسلام و جهان عرب به سود روسیه است. مدتهاست که منطق و استدلال و دیپلماسی تعطیل شده و زور در روابط بین الملل حرف اول را می زند. دنیا، دنیای زور است و همان طور که اسرائیل از سال ۱۹۴۸ تاکنون در موج های پیاپی با زور نظامی و تروریسم دولتی سرزمین های فلسطینی ها را اشغال و به نام خود کرده است، روسیه هم کریمه و بخش های دیگری از خاک اوکراین را با زور اشغال و بخشی از روسیه کرده است. هر چه آمریکا و اروپا بیشتر در خاورمیانه درگیر جنگ شوند، پوتین و روسیه سود بیشتری خواهند برد.

پیامدهای گسترش جنگ

اما گسترش جنگ پیامدهای غیر قابل تصوری برای خاورمیانه و جهان دارد. تروریسم دولتی اسرائیل با هدف واکنش مستقیم نشان دادن ایران، و کشاندن آمریکا به جنگ با ایران صورت می گیرد. جنگی که همه درباره پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت آن برای کل منطقه هشدار می دهند.

جو بایدن در دوران ریاست جمهوری ترامپ در توییت ۶ ژانویه ۲۰۲۰ نوشت که ترامپ بدون اجازه کنگره و کسب رضایت مردم، حق ندارد آمریکا را وارد جنگ با ایران کند. اما او بدون اطلاع کنگره و بدون کسب رضایت مردم آمریکا به یمن حمله کرد. بایدن در توئیت ۷ فوریه ۲۰۲۰ وعده داد که در صورت رئیس جمهور شدن، آمریکا را وارد جنگ دیگری در خاورمیانه نخواهد کرد. پس از دخالت های نظامی بایدن در کشورهای گوناگون، دونالد ترامپ گفت: بایدن آمریکا را به سوی جنگ جهانی سوم پیش می برد.

مارجری گرین- نماینده ترامپیست مجلس نمایندگان آمریکا- پس از حمله ۱۲ ژانویه آمریکا به یمن در شبکه ایکس نوشت: «رئیس جمهور باید قبل از رفتن به جنگ برای کسب مجوز به کنگره بیاید. بایدن به تنهایی نمیتواند تصمیم به بمباران یمن بگیرد. و وضعیت لوید آستین، وزیر دفاع چگونه است؟ آیا او هنوز در بیمارستان بستری است؟ دولت بایدن میخواهد جنگ در اوکراین را تامین مالی کند، جنگ در اسرائیل را کنترل کند، تایوان را مسلح کند و برای جنگ با چین آماده شود، و اکنون در حال جنگ در خاورمیانه است؟؟؟ همه اینها با مرزهای باز و میلیون ها مهاجم و فراری؟! این به طرز دیوانه کننده‎ای خارج از کنترل است!».

همه اعضای گروه مترقی و چپگرای حزب دموکرات در مجلس نمایندگان آمریکا در توئیت های جداگانه حمله ۱۲ ژانویه به یمن را نقد و محکوم کرده اند و در ضمن گفته اند که او بدون اطلاع کنگره حق نداشت به یمن حمله کند. اما بایدن که همیشه با افتخار گفته است : «من یک صهیونیست هستم»، زمانی گفته بود؛ «اسرائیل اگر با همین کشور مرافعه راه بیندازد باز از او دفاع خواهیم کرد.» اکنون از همیشه روشن‌تر است. این تیتر فرعی مقاله عالی وبسایت چپگرای مادرجونز در ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳ است که به این موضوع پرداخته که «چگونه جو بایدن تبدیل به سرسخت ترین هوادار اسراییل در امریکا شد؟»

جو بایدن معتقد به «ایدئولوژی صهیونیسم» حاضر است ریاست جمهوری بار دوم اش و آمریکا را فدای اسرائیل کند. کارل پوپر که یک یهودی لیبرال بود، در زندگینامه ی خودنوشتش با نژاد پرستی و صهیونیسم مخالفت کرده است. می گوید: «البته می توان فهميد وقتی قومی که از جهت خاستگاه نژاديش مورد نفرت واقع شده باشد واکنش نشان دهد و نسبت به آن خاستگاه تفاخر کند. تفاخر نژادی اما نه فقط جاهلانه است بلکه خطاست، هر چند که اين حس تفاخر به تحريک نفرت نژادی پديد آمده باشد. قوميت گرايی (ناسيوناليسم) و نژادگرايی به هر شکل باشد قبيح است، و قوميتگرايی يهوی مستثنی نيست[3]

نمی خواهم چنین قلمداد کنم که بایدن یک نفره چنین تصمیم هایی گرفته است. اگر به زندگینامه آنتونی بلینکن بنگرید، او رادیکال تر و صهیونیست تر از بایدن است، اما مثل بایدن مواضع اش را تا این حد رادیکال بیان نمی کند. در یکصدمین روز جنگ غزه در شبکه ایکس نوشت که ۱۰۰ روز اسارت گروگان ها خیلی طولانی است و آمریکا تا آزادی آنها آرام نخواهد گرفت. اما هیچ اشاره ای به بیش از ۲۴ هزار فلسطینی کشته شده، بیش از ۶۱ هزار فلسطینی زخمی ، بیش از ۷ هزار مفقودی زیر آوارها، ۱.۸ میلیون فلسطینی آواره شده، بی آب و غذا و دارویی فلسطینی ها و نابودی غزه نکرد. همین نشان دهنده عمق نگاه او به فلسطینی هاست که ظاهراً آنان را انسان به شمار نمی آورد.

منافع چین

از دوره اوباما سیاست آمریکا معطوف به چین شد تا آن کشور به اقتصاد اول جهان تبدیل نشود. بخش مهمی از نظام سیاسی و بخش نظامی آمریکا به این موضوع اختصاص پیدا کرد. منافع چین در آن است که خاورمیانه با ثبات باشد تا آنها با جاده ابریشم شان سود بیشتری برده و زودتر به اقتصاد اول جهان تبدیل شوند. اما جنگ اوکراین و جنگ اسرائیل با مردم غزه به سود چین هم شد و آمریکا نمی تواند چین را به هدف اول خود تبدیل سازد. اگر آمریکا علاوه بر جنگ اوکراین، درگیر جنگی در خاورمیانه شود، اگر آن جنگ برخلاف نظر دونالد ترامپ به جنگ جهانی سوم منتهی نشود، به سود چین خواهد بود. شاید چین هم راحت تر به تایوان دست پیدا کند. اگر کاربرد زور نظامی از طریق تجاوز و جنایات جنگی و نسل کشی برای اسرائیل مجاز است، چرا برای فتح تایوان از سوی چین مجاز نباشد؟

عدم تحقق اهداف اسرائیل

پس از گذشت سه ماه و نیم از جنگ، تنها موفقیت اسرائیل نسل کشی و نابودی غزه بوده است. اما اسرائیل نه تنها به اهداف و وعده های آزادی اسراء، نابودی حماس و اخراج فلسطینی ها از طریق جنایات جنگی و گرسنگی دادن آنان دست نیافت، بلکه چند دهه کوشش جهت به فراموشی سپردن مسئله فلسطین، نیز شکست خورد و «مسئله حماس» به «مسئله فلسطین» تبدیل شد. دیگر کسی از حماس سخن نمی گوید، همه از فلسطین سخن می گویند. دولتهای غربی ریاکارانه دوباره طرح دو دولتی- تشکیل دولت فلسطینی در کنار دولت اسرائیل- را مطرح می سازند. اما اسرائیل زیر بار دولت واقعاً مستقل فلسطینی نمی رود و نتانیاهو هم عمر سیاسی اش را با تداوم جنگ گره خورده می بیند. شکست اخلاقی اسرائیل در افکار عمومی جهان تا حدی است که فقط در ۹۰ روز اول جنگ در کشورهای اروپایی بیش از شش هزار تظاهرات به دفاع از فلسطین و علیه اسرائیل برگزار شده است. اسرائیل دیگر قادر نیست با اتهام «یهودستیزی» ناقدان خود را بترساند و در آمریکا بیش از اروپا تظاهرات برگزار شده و نظرسنجی هاروارد-هریس نشان داد که ۵۱ درصد از آمریکایی‌های ۱۸ تا ۲۴ ساله از راه‌حل رادیکال برای مناقشه اسرائیل-فلسطین حمایت می‌کنند که منجر به پایان دولت اسرائیل و جایگزینی آن با یک نهاد فلسطینی تحت حاکمیت حماس می‌شود. این نظرسنجی همچنین نشان می‌دهد که بیش از ۶۰ درصد جوانان ۱۸-۲۴ ساله آمریکا حمله ۷ اکتبر حماس را اقدامی در پاسخ به نارضایتی فلسطینیان خوانده‌اند. شصت درصد از جوانان آمریکایی معتقدند که اسرائیل در غزه مرتکب نسل کشی شده است. شصت و هفت درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله گفتند که معتقدند با یهودیان «باید به عنوان ستمگر رفتار شود». شکست اخلاقی اسرائیل به شکست اخلاقی اروپا و آمریکا و کانادا هم منتهی شده است. فلسطین هیچ گاه چون امروز در سطح جهانی دارای مشروعیت اخلاقی نبوده است. اسرائیل از نظر اقتصادی هم هزینه زیادی بابت این جنگ پرداخت کرده است. به نوشته واشنگتن پست ۳۱ دسامبر، هزینه سه ماه اول جنگ اسرائیل در غزه ۱۸ میلیارد دلار بوده و رشد اقتصادی اسرائیل در سال ۲۰۲۴ در اثر جنگ غزه به یک درصد کاهش می یابد. از نظر امنیتی هم اسرائیل شکست سختی خورد و ابهت شکست ناپذیری دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسی اسرائیل، فرو پاشید. رئیس شین بت اعلام کرد پس از جنگ استعفا خواهد داد. فقط او نیست، افراد دیگری هم باید کنار روند و پاسخگو باشند. اسرائیل به جز نسل کشی، موتور تروریسم دولتی اش را روشن کرده و به شدت در غزه، کرانه باختری، سوریه و لبنان دست به ترور می زند.

جنگ غزه و لیبرال دموکراسی

ناقدان وقتی به رفتارهای گروه هایی چون داعش، القاعده، الشباب، وهابیسم، و.....می نگرند، می پرسند: اعمال این گروه ها برخلاف اسلام است یا ناشی از اسلام است؟ علیرغم اسلام است یا به علت اسلام است؟ همین پرسش را می توان درباره یهودیت، مسیحیت، بودیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم، صهیونیسم و لیبرال دموکراسی پرسید.‌ مدافعان این ایدئولوژی ها نمی توانند یک بام و دو هوایی عمل کنند. اگر خشونت ها و جنایاتی که گروه هایی از مسلمانان کرده اند ناشی از اسلام قلمداد شود، خشونت ها و جنایات پیروان همه ادیان و ایدئولوژی ها باید این چنین به شمار روند. ضمن اینکه تلفات انسانی خشونت های دوران مدرن (جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، هولوکاست، جنگ های خاورمیانه ای آمریکا و انگلیس در قرن بیست و یکم، حمله اسرائیل به غزه، و....) ، چندین برابر کل تاریخ ماقبل مدرن است که این تسلیحات وجود نداشت و افراد حداکثر با شمشیر با یکدیگر می جنگیدند.

یک راه حل آن است که چپ ها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی ارائه کردند و گفتند بلوک شرق سابق، نماد «سوسیالیسم واقعاً موجود» بود، نه سوسیالیسم حقیقی.[4] در این صورت نیز این حکم را باید به همه ادیان و ایدئولوژی ها تعمیم داد. لیبرال دموکراسی اینک به شدت درگیر این پرسش است: خشونت های و تجاوزها و جنایات گسترده ای که دولت های لیبرال دموکراسی در دیگر کشورها انجام داده اند، علی رغم لیبرال دموکراسی بوده یا به علت لیبرال دموکراسی؟ «لیبرال دموکراسی های واقعاً موجود» یک خوانش از لیبرال دموکراسی هستند یا عین لیبرال دموکراسی هستند؟ استعمار نژادپرستانه ی دولت های لیبرال چه؟

جان استورات میل ۳۵ سال برای شرکت هند شرقی کار کرد و بیش از ۳۰ گزارش رسمی درباره ی سیاست استعماری بریتانیا نوشت. او می گفت که اصل آزادی فقط در جوامعی مصداق دارد که در آن ها «نوع بشر قادر شده باشد با بحث آزاد و برابر پیشرفت کرده باشد.» میل مستعمرات بریتانیا را به دو نوع تقسیم می کرد. الف- مستعمراتی که دارای «تمدنی همانند کشور حاکم باشند»- یعنی مستملکات بریتانیا در آمریکای شمالی و استرالیا- حق دارند از حکومت انتخابی برخوردار باشند. ب- مستعمراتی مانند هندوستان که مردمانش بربر گونه هستند، برای آنها فقط «گزینه ی استبداد» وجود دارد. میل می نویسد که حکومت استعماری اگر به بهترین وجه گذار بربرها را به «سطوح بالاتر تعالی» تسهیل می کرد، «به اندازه ی هر حکومت دیگری مشروع می بود.»[5]

جان راولز که با کتاب نظریه عدالت فلسفه سیاسی را دگرگون کرد و با کتاب لیبرالیسم سیاسی ضمن بازسازی نظریه اش در باب عدالت، به همه ناقدان پاسخ گفت، در کتاب قانون مردمان به مسئله دخالت بشردوستانه و پروژه ی «تغییر رژیم» دولت لیبرال دموکراسی آمریکا در کشورهای مختلف هم پرداخته است. می نویسد: «ایالات متحده دموکراسی های آلنده در شیلی، آربنز در گواتمالا، مصدق در ایران و، به نظر برخی، ساندنیست ها در نیکاراگوئه را سرنگون کرد. محاسن این رژیم ها هر چه که بوده باشد، عملیات مخفیانه علیه آن ها به دست حکومتی اجرا شد که منافع انحصارطلبانه و الیگارشیک بدون هرگونه اطلاع یا انتقاد عمومی انگیزه ی آن بود.»[6] راولز توضیح می دهد که آمریکا به نام امنیت ملی و در واقع به خاطر «منافع اقتصادی» دست به این «تغییر رژیم» ها زد.

نکته مهمتر، «خطاهای بسیار عظیم» لیبرال دموکراسی آمریکا در بمباران شهرهای مختلف ژاپن و بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناگازاکی بود.[7] لیبرال دموکراسی آمریکا برای آن بمباران ها و کشتار وسیع غیر نظامیان هیچ «توجیهی» نداشت.[8] راولز دلایل ذکر شده را یکی یکی طرح و نقد و رد می کند و سپس به نکته اصلی اشاره می کند و می نویسد: «ترومن[رئیس جمهور وقت آمریکا] زمانی ژاپنی ها را وحشی خواند و گفت که باید با آن ها به منزله ی موجوداتی وحشی برخورد کرد؛ با وجود این، اکنون چقدر احمقانه به نظر می رسد که آلمانی ها و ژاپنی ها را کلاً بربر و وحشی بدانیم.»[9]

دونالد ترامپ بارها گفته است که مهاجران خون آمریکایی ها را آلوده می سازند و وقتی دوباره رئیس جمهور شود، الف- نزدیک ۲۰ میلیون مهاجر غیر قانونی را اخراج می کند. ب- ورود مهاجر به آمریکا از کشورهای زیادی را در همان روز اول ممنوع می کند. پ- مهاجرین قانونی، اگر ارزش های آمریکا را قبول نداشته باشند- یعنی اگر ناقد اسرائیل باشند، پس یهودستیز هستند- را هم از آمریکا اخراج می کند. کملا هریس گفت سخنان ترامپ در مورد «مسموم کردن خون» آمریکایی ها از سوی مهاجران، همان سخنان هیتلر است. جو بایدن گفت ترامپ با این سخنان، از ادبیات نازی ها استفاده می کند. هیلاری کلینتون گفت که ترامپ قصد دارد مانند هیتلر از طریق انتخابات به قدرت برسد و کارهای هیتلر را تکرار کند. نظرسنجی «سی بی اس نیوز» که در روز ۱۴ ژانویه ۲۰۲۴ منتشر شد نشان می دهد که نیمی از رای‌دهندگان آمریکا با دیدگاه ترامپ مبنی بر اینکه مهاجران خون مردم این کشور را مسموم می‌کنند، موافق بوده و از این مواضع نژادپرستانه حمایت می کنند. اینها مردمی هستند که بیش از دو قرن تحت تعلیم و تربیت دولت لیبرال دموکراسی بوده اند.

فهرست کشتارها و قتل عام های وسیع دولت های لیبرال دموکراسی بسیار زیاد است. یک راه هم این است که بگوئیم این جنایات معلول یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودیسم و مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم و لیبرالیسم و نئولیبرالیسم نیستند، چون در جهان واقع ما یهودیت ها، مسیحیت ها، اسلام ها، بودیسم ها، مارکسیسم ها، کمونیسم ها، سوسیالیسم ها و لیبرالیسم ها داریم. به هر حال، واقعیت این است که اسرائیل در حال نسل کشی و جنایات جنگی در غزه با حمایت مالی و تسلیحاتی و سیاسی و امنیتی دولت های لیبرال دموکراسی غرب است.[10] حتی کار تا آنجا پیش رفته که دولت آلمان که وارث خالقان هولوکاست است، رسماً از دادگاه لاهه درخواست کرده تا در دادگاه به عنوان «طرف سوم» سخن بگوید و شهادت دهد که اسرائیل مرتکب نسل کشی در غزه نشده است. آلمان همچنان و به درستی به دنبال «تسویه حساب-با-گذشته» (Working-off-the-Past) تبهکارانه ی خویش برای خلق شرّ هولوکاست است. فرزندان باید گناهان پدرانشان را جبران کنند. اما دفاع از نسل کشی اسرائیل در غزه، نشانه ی عبرت ناآموزی از تاریخ است. درس هولوکاست این است که نه نسل کشی کنیم، و نه از نسل کشی دفاع کنیم.آلمان برای گناه و شرّ هولوکاست مقصر بود و باید جبران می کرد، اما جبران این نیست که از نسل کشی اسرائیل در غزه دفاع کند.

عملکرد اسرائیل و دولتهای لیبرال دموکراسی غربی در این مدت به سود روسیه و چین و نظام های اقتدارگرا تمام شده و خواهد شد. وقتی آمریکا و اروپا فشار می آورند تا اسرائیل به نسل کشی محکوم نشود و آنتونی بلینکن دادگاه نسل کشی اسرائیل را پیشاپیش «بی ارزش» می خواند، دیگر نمی توان گریبان هیچ خودکامه و سرکوبگری را گرفت. در لیست دولتهایی که در دادگاه لاهه از شکایت آفریقای جنوبی حمایت کرده اند، نام چین و روسیه وجود ندارد. ژنرال سیسی که با کودتا و «بزرگترین کشتار تاریخ مدرن مصر»- به گزارش عفو بین الملل- به قدرت رسید و «دیکتاتور مورد علاقه» دونالد ترامپ است، دیگر نگران هیچ چیز نیست. پس از حمایت دولت های لیبرال دموکراسی از آپارتاید، جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و نسل کشی اسرائیل، همه رژیم های سرکوبگر آسوده خاطر شده اند. مادر ترزایی وجود ندارد که با دستان پاک از دیکتاتورها انتقاد کند. دستهای همه- کمابیش- آلوده است. در تظاهراتی که در شهرهای مختلف آمریکا برگزار می شود، و حتی در مقابل منزل جو بایدن و در حضور او، یکی از شعارهای تظاهر کنندگان این است: «جو نسل کُش».

منبع: رادیو زمانه، ۴ بهمن ۱۴۰۲



[1] - درباره خشونت های موجود در عهد عتیق، در مقاله «خشونت در ادیان و راه های گذار از آن» که در دو بخش در رادیو زمانه منتشر شد، توضیح داده ام. رجوع شود به:

الف- «خشونت در کتاب مقدس»

ب- «یهودیان و مسیحیان چگونه از خشونت های کتاب مقدس گذر کردند؟ ».

[2] - هیلاری کلینتون، انتخاب های سخت، ترجمه امیر قادری، انتشارات ملکیان، ۱۳۹۴، ص ۳۲۳.

[3] - Karl R. Popper, Unended Quest, p. 105

[4] - در طول دهۀ ۱۹۶۰، مارکسیسم همچنان به‌عنوان نظریه‌ای اخلاقی و نوعی فلسفۀ تاریخ مکینتایر را به خود جذب می‌کرد. نزد او هرچند استالینیسم وحشتناک بود، اما مایۀ بی‌اعتباری مارکسیسم نمی‌شد؛ او می‌گفت «دیکتاتوری بربری تزارستانِ کُلکتیو را، که اکنون در مسکو حکم‌فرماست، می‌توان همان‌قدر بی‌ربط به جوهرۀ اخلاقی مارکسیسم دانست که زندگی پاپ الکساندر ششم به جوهرۀ اخلاقی مسیحیت بی‌ربط بود.»

رجوع شود به مقاله جوج سایلابا در نیشن:

https://www.thenation.com/article/society/alasdair-macintyre-richard-rorty-liberalism/

[5]- پل استار، قدرت آزادی، نیروی راستین لیبرالیسم، ترجمه فریدون مجلسی، نشر ثالث، ۱۳۸۸، ص ۱۲۸.

[6] - جان راولز، قانون مردمان، ترجمه جعفر محسنی، ققنوس، ۱۳۹۰، ص ۷۱.

[7] - قانون مردمان، ص ۱۴۲.

[8] - قانون مردمان، ص ۱۴۷.

[9] - قانون مردمان، ص ۱۴۸.

[10] - سائول جی.تاکاهاشی، استاد حقوق بشر و مطالعات صلح در دانشگاه اوزاکای ژاپن در ۱۷ ژانویه ۲۰۲۴ در الجزیره به همین مدعا اشاره کرد و نوشت: «غزه به گور نظم جهانی تحت رهبری غرب تبدیل خواهد شد: غرب با حمایت از جنایات بی‌رحمانه اسرائیل در غزه، تتمه اعتبارش را از بین برد و نظم جهانی قانون‌محور را که همواره مدعی آن بوده، به نقطه‌ای بی‌بازگشت سوق داد.»



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy