دکتر اسماعیل نوری علا همیشه برای من عزیز و محترم بوده است. میدانم که او نیز در گذشته به اینجاب التفات داشته است. اما خوب، آموختهایم که نقد منطقی به معنای نفی نیست و ما در نقد سالم از یکدیگر، میآموزیم. من فکر میکنم که جناب نوری علا این بار در تحلیل از ماجرای سالگرد کومله در تورنتو، که در آن من نیز سخن گفتهام، ره به خطا برده است.
۱- ایشان نوشتهاند:
"نکتهء اول به سخنان آقای عبدالله مهتدی، دبیرکل کومله، مربوط میشود، که در آن مجلس فرمودهاند: «ایران کشوری "چند ملیتی" است و پروژهء "یک کشور، یک ملت" در ایران شکست خورده است" رفرانس
دکتر نوری علای عزیز از کجا مطمئن است که جناب مهتدی آن سخنان را "در آن مجلس" گفته است؟ نویسنده لینک آن سخنان را در مقاله نگذاشته. حال اگرمن مدعی شوم که جناب مهتدی این سخن را در آن مجلس نگفته، چه؟ نویسنده کل استدلالات خود و حمله به اینجانب را برپایه سخنی چیده است که، از تعابیر و تفاسیر گذشته، منبع معتبر و قابل وارسی ندارد!
من در مجلس سالگرد کومله (مورخ ۱۱ فوریه ۲۰۲۴) آن سخنان را از جناب مهتدی نشنیدم. در ان مجلس وی نه از "ملیت ها"، نه از "ملت کرد" و نه از "شکست پروژه یک کشور، یک ملت" سخن نگفت (جلوتر به سخنان وی در آن مجلس اشاره خواهم کرد).
اگر در ادعای من تردیدی باشد، شاهدان، حاضران در آن شب، شخصیتهای آکادمیک کانادا، شخصیتهای شناخته شده کمیونیتی ایرانی، نمایندگان ایرانی/کانادایی مجلس کانادا و وکلای ایرانی بسیارند. همچنین خبرنگاران. مثلا سخنان خبرنگار تلوزیون "صدای آمریکا" درباره آن شب را در اینجا میآورم. برای اشنایی با حقیقت کمک میکند. جان کلام سخنان وی، با رفرانس:
حرف هایی نظیر پروژه یک کشور و یک ملت شکست خورده در نشست سالگرد کومله گفته نشده بود. ما در جلسه شنیدیم که آقای مهتدی گفتند جدایی طلبی اتهام رژیم است و ما رد میکنیم. فضا اینگونه بود و صحبتهای آقای هودشتیان هم متعلق به آن نشست خاص است..... اتفاقا در آن شب سالگرد کومله مناقشهای شد درباره واژه "ملت کرد" و هم آقای هودشتیان و هم دکتر مریدی با این اندیشه مقابله کردند و رد کردند. این خبرنگار اضافه میکند: به هیچ عنوان "در آن مراسم موضوعی با عنوان تیتر اتاق شما در آنجا مطرح نشد" (منظورتیتر اتاق کلاب هاوس "ایران یک پروژه است"). خبرنگار صدای آمریکا سپس تاکید میکند: اگر چنین صحبتی عنوان میشد "قطعا آن سخنان را از جانب آقای هودشتیان و یا دکتر مریدی نمیداشتیم. ". "اگر کسی در آن جلسه نبوده باشه فکر میکنه که این حرفها (ی آقای مهتدی درباره شکست پروژه ملت-کشور) در آن شب زده شده و آقای هودشتیان هم برمبنای اینها آن حرفها را (در باره جناب مهتدی) زدند، درصورتی که این اشتباه است" (رفرانس کوتاه ۴ دقیقه یا کلاب هاوس - دقیقه ۳۷:۳۳).
البته برخی تعابیراین خبرنگار محترم قضاوتهای شخصی اوست، اما سخنانش درباره جریان آن شب و آنچه شنیده شد گواهی مسلم است، واقعیتی که دکتر نوری علا کاملا از آن بی خبر بوده، ولی قضاوت کرده است و از عناوینی میگوید که اساسا در آن شب بیان نشد. از این گذشته فکر نمیکنم که دکتر نوری علا که سالهاست کم و بیش با افکار هودشتیان آشنا هست، تردیدی در افکار من نسبت به اعتبار "یک کشور - یک ملت" (دولت - ملت) برای ایران داشته باشند. از نگاه من ایران یک سرزمین یک پارچه، متشکل از اقوام/گروههای اتنیکی متعدد است، که همه آنها دارای حقوق مساوی هستند و آن حقوق را بر اساس "حقوق شهروندی"، نه برتری یک قوم/گروه اتنیکی، میدانم.
۲- در ادامه سخن، دکتر نوری علا اشتباه دیگری را مرتکب میشود: "خبر دوم، برآمده از همان جشن سالگشت تأسیس کومله، به سخنان دکترهودشتیان مربوط میشود که (حتماً پس از استماع سخنان دبیر کل کومله)... ".
این چرخش انحرافی قلم باز میخواهد بگوید که من گفتههای جناب مهتدی مبنی بر اینکه پروژه "یک کشور، یک ملت" در ایران شکست خورده است" در مراسم سالگرد کومله را شنیدهام و یا از آن خبر داشتهام و بعد با کمال رضایت و در تمجید از آن نظرات، سخن گفتهام و بعلاوه وی را " نامزد رهبری اپوزیسیون حکومت اسلامی" اعلام کردهام (همان).
در این ادعاها دو اشتباه فاحش وجود دارند: ۱- اگر نوری علا مینویسد: "حتما پس از استماع سخنان دبیرکل کومله" یعنی مطمئن نیست، بلکه حدس میزند و براین پایه قضاوت میکند. جای شگفتی بسیار است که این سنجیده گوی علم پژوه، نادانسته و برپایه یک گمان، شخصی را متهم میکند و برپایه آنچه از آن اطمینان ندارد، وی را " ضد ایران و ملتاش" میخواند. من بر پایه آنچه نشنیدهام متهم میشوم و نوری علا بر پایه آنچه نمیداند متهم میکند.
چگونه در حالیکه من در همین سخنرانی به وضوح گفتهام "ملی بر جهانی توفق دارد و همه انقلابیون نخست کشور خودشان را آزاد کرده اند" رفرانس، نوری علا تهمت ضد ملی به این قلم میزند. ایا وی براستی به سخنان من گوش داده است؟
اصل حقیقت چنین است: جناب مهتدی در سخنانی که من و همه شرکت کنندگان در گردهماییِ قبل از مراسم سالگرد کومله و همچنین در خود مراسم سالگرد ارائه داد، از ضرورت یک پارچگی و تمامیت ارضی ایران گفت. از جمله اینکه کومله دیگر یک حزب کمونیستی نیست بلکه سوسیال دمکرات شده است. و اینکه در اندیشه تجزیه طلبی نیست. وی بر ضرورت همگرایی نیروهای سیاسی، و حقوق شهروندی تاکید کرد. اینها همه ان چیزی ست که در طول دو روز ما شنیدیم. باز هم شاهدان بسیارند اگر لازم باشد. دریافتم که براساس آنچه گفته و شنیده شد (در هردو جلسه در۹ فوریه و در مجلس سالگرد ۱۱ فوریه ۲۰۲۴ سالگرد)، نظرات ایشان پیشرفته است. به این ترتیب بود که من در سخنانم گفتم: "مهتدی همه آنچیزی را میگوید که من در ذهن داشتم".
بی تردید استراتژی انقلاب نه حذف نیروها، بلکه جذب نیروها بوده و هست. از این رو و برای تشویق وی به ماندن در صفوف معتقدین به تمامیت ارضی ایران، من هم او را تشویق کردم و سخنانی در تمجید وی گفتم.
اما نوری علا اشتباه بزرگ دیگری میکند زمانیکه مدعی میشود: هودشتیان مهتدی را " نامزد رهبری اپوزیسیون حکومت اسلامی" انقلاب خوانده. نوری اعلا را در قضاوت تاکنون تا به این میزان عجول ندیدهام. شایعات پس از سخنان من بسیار شنیده شد. طبق روال این روزها حقیقت و ضد حقیقت در هم آمیخت، و ناگفتهها گفته تلقی شدند. برخی حتی مدعی شدند که هودشتیان درصدد جا انداختن مهتدی "بجای شاهزاده است" (!) واینکه گویا "پروژهای در پشت پرده" در کار است. این گمانه زنیها نشانهای از تعجیل و هول زدگی در قضاوت است. ساده اندیشی ست که تصور شود هرسخنی که برای برخی غریب بنماید از یک پروژه ضد ملی سرچشمه میگیرد.
سخنان من را در آن مجلس بار دیگر گوش دهید. در آن شب کلمهای از رهبری، رهبری ملی انقلاب و اینکه مهتدی باید رهبر ملی انقلاب باشد، شنیده نمیشود. در بخشی از پرسش و پاسخها به کلمه رهبری اشاره کردم، که منظور رهبری ملی یا فردی انقلاب نبوده و نیست. خود نوری علا اینجانب را برای توضیح کتابم در مهستان دعوت کرد و رفتم که بگویم که تاریخ ما از ظرفیت تولید یک رهبر یگانه و فردی در این دوره ویژه ناتوان است (اگر کتاب من را خوانده خود قاعدتا براین امر واقف است.) من درک میکنم که شاید برخی با این نگاه همگام نباشند. ولی من مهتدی را نه رهبر ملی، فردی، یا رهبر اپوزیسیون، بلکه رهبری میان رهبران دیگر، که در میان صفوف مخالفین نادر نیستند، خواندهام.
۳- تجربه زندگی، دانش سیاسی و آموختههایم به من نشان داده است که یک رژیم استبدادی تنها زمانی میتواند به بقای خود ادامه دهد که قادر شود با نقشه و مهارت میان مخالفین خود جدایی بیاندازد.
به اینجانب انتقاد کردهاند که چرا به پیشینه و سخنان قبلی جناب مهتدی توجه لازم را نکردهام. اسیر هوچی گریهای دنیای مجازی نشویم که غالبا شامل یک فضای مملو از آشفتگی، تلفیق کِدِری از دانش و بی دانشی، و گاه برآمد نوعی عوام گرایی و پوپولیسم سرکش است. خاطرمان باشد که در طول جنبش مهسا/ژینا بنای کار چنین بود که افراد را براساس پیشینهشان کمتر قضاوت کنیم تا فضا برای جلوگیری از تفرقه نیروها باز باشد. این یعنی "همبستگی ملی" که استراتژی سنجیدهای برای گسترش صفوف دمکراسی خواهی ست.
همه انقلابات اینگونه بودهاند. در این امر هیچ استثنایی در هیچ انقلابی وجود ندارد. هیچ انقلاب "یکدستی" وجود نداشته است. هم اکنون نیز تلاش برای نزدیکی گرایشات نامتجانس اما هم قدم، را میتوان دید. نگاه کنید به گفتگوی اخیر فواد پاشایی از حزب مشروطه، یزدان شهدایی جمهوری خواه با نازنین انصاری از سوی کیهان لندن درباره همبستگی ملی. این مشتاقان باهم همکاری میکنند با حفظ عقاید فردی یا حزبیشان، و با اعتقاد به اصول همبستگی ملی. از نگاه من این اصول چنیناند: تمامیت ارضی، اصول مندرج در منشور حقوق بشر، سکولاریسم دمکراتیک و انتخابات آزاد و دمکراتیک.
تصور من همیشه این بوده است که بر همین اساس "شورای همبستگی" (که با ساختاری متفاوت شکل گرفت)، متشکل از خانمها شیرین عبادی، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی، آقای حامد اسماعیلیون و شاهزاده رضا پهلوی، عبدالله مهتدی را در میان خود پذیرا شدند. اگر آنها هم میخواستند به گذشته مهتدی (ویا هرعضو دیگر) بچسبند، نمیتوانستند هیچ جمعی را تشکیل دهند. زیرا همواره از نگاه کسی، گذشته دیگری شاید پرمسئله باشد. علت شکست بعدی شورای همبستگی "رو شدن گذشته مهتدی" (یا هر عضو دیگری) نبود.
۴- موضوع ایران دوستی، ملی گرایی وتمامیت ارضی نکات جدیدی برای این قلم نیستند. از آنرو که نظرات من مورد خطاب قرار گرفتهاند، تنها برای یادآوری اشاره میکنم که نه فقط از نگاه من مقوله "یک کشور- یک ملت" (دولت-ملت Nation - State) در ایران معتبر است، بلکه من ازجمله نخستین کسانی بودم که سالها پیش ایده "ناسیونالیسم آزادیخواه" (بخوان پاتریوتیسم/ملی گرایی) را در طی مقالهای فرموله کردم و اتفاقا درباره آن در مجمع مهستان، در پیوند با خود دکتر نوری علا سخن گفتم، و سپس آن ایده را با نظریه "ملی گرایی دمکراتیک" گسترش دادم. همواره با ایده ستیز مسلحانه برای مقابله با رژیم اسلامی مخالفت کردهام و همچنین ایده فدرالیسم برای ایران مورد حمایت من نبوده است. از سوی دیگر اشاره کردهام که تجزیه طلبی و جدایی طلبی سرزمینی غیر قابل پذیرش است. معتقد هستم که اقدام برای تجزیه ایران باید در قانون اساسی دمکراتیک، یک "جرم سیاسی" تلقی شود. این سخنان تازه نیستند: تجزیه طلبی جرم سیاسی (دو دقیقه) - فایل گفتگو با خالد عزیزی (چهار دقیقه). مواضعم در این سطوح هرگز تغییر نکرده و نخواهد کرد است.
من در این نوشته با احترام به نظرات طرف مقابل، افکار وی را نقد کردم، جدا از هرگونه تهمت و تخریب شخصیت. این اخلاق مداری در نقد لازمه هرگونه گفتگوی سودمند است. اگر انگیزهای برای پاسخ به این نوشته وجود دارد، از روش تعبیر، تفسیر، گمانه زنی، انگ زدن و پلمیک شخصی بپرهیزیم و تنها بر پایه منابع معتبر، مستقل و قابل وارسی نظر دهیم.
عطا هودشتیان