حتی یک برنامه یک بندی یعنی توقف قتلهای حکومتی و اتحادی برای تحقق آن نیز خواستاران بسیار دارد. قتلهای حکومتی اخیر، بر خلاف نیات شوم حکومت، نه تنها جامعه را نترساندند، بلکه خشمی همگانی را دامن زده، و به ضد رژیم تبدیل شدهاند. به جان انسان، انسانهای شریفی که مرگ خود را برای رهایی، افتخار خود میدانستند، گزند و تعدی کردهاند. گرفتن جان انسان، که هیچکس به آن مجاز نیست، با ددمنشی، سوداگری و برای مصرف داخلی بدون هیچ موجبی حقوقی، با پرونده سازی جعلی قوه قضائیه خود رژیم، روی دادهاند. جنایت علیه بشریت با پایمال کردن هر معیار اخلاقی و اعتقادی روی میدهد. جان انسان، که مقدس و از هر گزندی مطلقا باید محفوظ بماند، بی هیچ خویشتنداری و احتیاطی گرفته میشود. علیه این آدمکشی، ضرورت اتحاد وسیعا مطرح و دستیابی به آن مطالبه میشود.
اتحاد بیش و پیش از هر چیز برای همراهی با خانوادههای جانباختگان و زندانیان در خطر قتل، حیاتی بنظر رسید. در شبی که خانواده محمد قبادلو و چند شب بعد خانوادههای چهار دلاور دیگر، وفا آریا، محمد فرامرزی، محسن مظلوم و پژمان فاتحی، پشت دیوارهای زندان بودند، آنان به تنهایی، بار جنایت رژیم را بر دوشهای خسته و بی تاب خود میکشیدند. انتظار بسیاری برای پیوستن مردم به آن خانواده صورت عملی بخود نگرفت. اگر بدنبال انبوه جنایات دهه ۶۰، و سپس در فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، بی خبری جامعه، بعنوان عاملی در بی تفاوتی آن نسبت به قتل انسانها میتوانست مورد قبول باشد، این بار در قتلهای حکومتی، جامعه بی خبر نبود. چرا مردم برای دفاع از جان فرزندان این آب و خاک بلا دیده، و همبستگی با بستگان دردمند و ماتم زده و بی پناه آنان، به خیابانها سرازیر نشدند؟ چرا جامعه برای دفاع از ارزش مقدس جان انسان بپا نخاست؟ این پرسشها و پرسش هایی نظیر اینها بر متن خشم برانگیخته از آدمکشی حکومت، اتحاد را از اولویت بیشتری برخوردار ساخته است.
اما، اتحاد، ضرورت و مطالبه آن سابقه طولانی دارد. حرفهای بسیار زده شده ولی نتیجهای چشم گیر نداشتهاند. هیچ تضمینی نیز وجود ندارد که این بار با صحبت در مورد ضرورت اتحاد نتیجهای متفاوت از گذشته حاصل شود. موانع پیشین اتحاد، در این هنگام، که اتحاد مطالبه میشود، نیز وجود دارند. اتحاد، بدون تردید یک هستی است حاصل هماهنگی و همراهی و همسویی افراد، احاد و جمع هایی متفاوت، برای دست یابی به هدفی مشترک. پرواز مشترک احتیاج به پر و بال مشترک دارد. وجودهای پراکنده را، بینش مشترک پروبال پرواز مشترک میدهد. پس آنجا که اتحاد در حرف میماند و به عمل نمیانجامد، آنجا که پرو بال پرواز بریده میمانند، باید به بینش و گیرهای بینشی و واکنشی پرداخت. موانع را شناخت و آنان را رفع کرد.
دراینجا، برای گشایش بحثی تازه و ضروری، برخی از موانع اتحاد، مطالعه و مورد بررسی قرار میدهم.
دموکراسی، «نه به اعدام»، اتحاد
در چنگ گرفتن تمام قدرت و حکومت توسط یک گرایش از گرایشات مختلف میان مردم، ضد زندگی ایرانیان باهم در آزادی و برابری، و بنیاد دگرستیزی، حذف و اعدام است. دشمنی با دموکراسی و اقدام به دگرستیزی و حذف تا اعدام، در عمل استبداد حاکم و در گفتار و رفتار بقایای استبداد سابق، اشکار است که به نفرت پراکنی و تهدید و خشونت کلامی دست میبرند.
اما موانع اصلی دموکراسی و مخالفت با «نه به اعدام» را نمیتوان تنها به استبدادیون، دشمنان دموکراسی و آزادی و برابری در ایران، محدود کرد. برکنار کردن استبداد برای گذار به دموکراسی لازم است ولی کافی نیست. چپها، لیبرالها، زنان، کارگران، کارمندان، ملیتها، هویتها، فرهنگ و هنروران، جوانان، بازنشستگان و دیگران هر یک مطالبات خاصی دارند. دموکراسی نیز خواست مشترکی است. دموکراسی ظرف حضور همگان است که در هویت و خواست و باوربا هم متفاوتند. در دموکراسی، با اتکا به روشها و نهادها، راه تامین شرایط زندگی همگانی در آزادی و برابری فراهم میشود. بعلاوه، حذف مخالفین پایان یافته و گزند ناپذیری مطلق انسان غالب و حاکم میشود. اگر هر یک از گرایشات میان مردم ایران یا احزاب و تشکلهای مدعی آنان، خواست خود را در این هنگام حکومت استبدادی آدمکش اولویت دهد و اولویت آنها، دموکراسی بعنوان خواست مشترک نباشد، حتی با سرنگونی رژیم، راه دستیابی به خواستهها فراهم نمیشود. تضعیف و یا فقدان وفاق همگانی بر دموکراسی و الویت آن، مانع دموکراسی میشود.
البته، نگرانی هر حزب و تشکل راجع به تحقق خواست ویژهاش فهمیدنی است. میپرسند که چه تضمینی برای تحقق خواستههایشان بعد از دموکراسی وجود دارد؟ هم نگرش به حل اختلافات از طریق برتری قدرت در جهان امروز حاضر است (جنگ و آدم کشی در فلسطین و اسرائیل) و هم نگرش از طریق تقسیم قدرت (تشکیل دولت در ایرلند شمالی با نخست وزیر و معاون نخست وزیر متعلق به دو جریان که جنگ مسلحانه باهم برای حل اختلافات را ترک کرده و به راه حل سیاسی و دموکراتیک روی کرده اند). خالق و ضامنی در فردا، جز آفرینندگان با هم دموکراسی در امروز وجود ندارد. تجربه جهانی شاهد است که با دموکراسی بخشی از نوع بشر توانسته اختلافات میان مردم را با به کنار نهادن جنگ و حذف، با مذاکره و روشهای سیاسی راه جویی کند. دموکراسی امکان میدهد که با همدیگر برای توافق به زندگی مشترک به آفرینشی دست زد که توسط هیچ خالقی جز مردمی باهم امکان ندارد. با مذاکره و مبارزه و آفرینش مشترک است که راه رسیدن به خواستهها هموار میشود. دموکراسی تنها راه رسیدن به آزادی و برابری وخواستههای خاص اقشار مختلف است. تضمین گرفتن و یا تضمین دادن برای این یا آن خواسته، اعتباری برای تحقق آن خواسته ندارد. اولویت دادن خواستههای خود ویژه بر دموکراسی، به هر علتی که باشد، ناقض رویکرد به نظام دموکراتیک برای کشور و مخالفت با «نه به اعدام» است. در یک کلام، برای اتحاد داشتن، نه تنها باید مخالف دگرستیزی، حذف و اعدام بود بلکه بعلاوه، باید دموکراسی را بعنوان خواست مشترک و الویت دانست.
این بینش هنوز همگانی نیست و بخصوص احزاب و کنشگرانی، با تاکید بر خواست و هویت و اندیشه خویش، به الویت در خواست مشترک دموکراسی کاملا بی توجهی میکنند. ابزار گفتگو و مبارزه فکری و بینشی برای رفع این انحراف نیز خود با پرگویی و بی عملی از کار آئی لازم بی بهره میشود.
پر گویی و بی عملی
در این روزگار، گفتهها، و نوشتهها، صوتی و تصوریری، سایت و نشریه، خبرنامه، بولتن، جنگ، مقاله، پیامکها، اتاقهای گفتگوی مجازی، کلوب هاووس، اسپیس، شبکههای مجازی نظیر توئیتر، فیسبوک، ایستاگرام، کانالهای گوناگون تلویزیونی و نظایر اینها، استفاده کنندگان را در خود غرق کردهاند. نویسندگان و گویندگان و برخی چهرههای رسانهای مرتبا در حال جستجو و بدنبال میکروفون و رسانه هستند. احزاب و تشکلها بطور مرتب و بیشتر واکنشی به انتشار اعلامیه و مطالب خود اقدام میکنند. این انبوه از نظرات و اطلاعات، در اشکال مختلف و با کیفیات گوناگون قابل استفاده و مسئولانه تا با محتواهایی غیراخلاقی، هتاکی، جعلی، وقت بسیاری از استفاده کنندگان را میگیرند. مجریان، گویندگان و نویسندگان احساس رضایتمندی از خود میکنند. تو گویی گفتار و گفتار و گفتار و دیگر هیچ تبدیل به هدف شده است. و از این همه، نتیجهای بینشی و تاثیری عملی قابل ارزیابی و جمعبندی نیست.
بدیهی است بدون گفته و نوشته، بدون نقد و نظر، اندیشه و بینشی برای معقول کردن سازمان زندگی فردی و جمعی و حرکت و نهضتی همگانی نمیتواند وجود داشته باشد. خود، در نوشتن این مطلب، در حال انجام فعل گویش و گفتار و اظهار نظر هستم که طبعا عمل مستقیم نیست. انتقاد از گفتهها و نوشتههای بسیار در روزگار کنونی است که به همگانی شدن بینش و حرکت و نهضت نیانجامیده و حتی به عکس آن، به بی عملی منجر شدهاند. از بی عملی هیچ، و بنابراین اتحاد نیز حاصل نمیشود.
تنها در صورتی فعالین و کنشگران سیاسی میتوانند در راه اتحاد پیش روند، که از این زنجیره گفتههای تکراری و بی نتیجه رها شده و بر بحث هایی که بر اهداف مشخص و معلوم کوتاه مدت، میان مدت، و دراز مدت و راههای رسیدن به آنها، تمرکز کنند و اهمیت عمده دهند. بعلاوه، بحثهای دیگر تئوریک سیاسی ضرور برای اندیشه ورزی در باره اهداف مشخص و معلوم نامبرده و روشهای راهبردی و کاربردی، نمیتوانند نادیده بمانند. در تعیین اهداف، تقدم به اهداف مبارزاتی در داخل کشور است. بعنوان مثال، هدفی که میتواند برای بحث و نتیجه گیری عملی تعیین شود، میتواند تعیین تشکلهای مدنی، سیاسی، رسانهای و اشخاص و افراد تاثیرگذار و اشکال ممکن هماهنگی میان آنان باشد. خلاصه بایست از بحث هایی استقبال کرد و وقت خود را به آنها اختصاص داد، که نتیجه گیریهای لازم برای عمل در راه دموکراسی و مبارزه برای «نه به اعدام» از آنها حاصل شود.
احزاب، تشکلهای سیاسی و جامعه مدنی
بسیاری خواستار ائتلاف هستند. ولی ائتلافی که همه گیر باشد صورت نمیگیرد. صدای دعوت به اعتراض علیه قتل حکومتی در کردستان شنیده شد، اما در سراسر ایران، در اعتراض به آدمکشی حکومتی، دعوتی هماهنگ مشاهده نشد. اعتراض و دعوت هایی پراکنده و از سوی تشکل هایی متعدد در داخل و خارج از کشور بود ولی از تشکلهای دانشجویان، معلمان، کارگران، کارمندان و اقشار دیگر، از سوی احزاب نظیر حزب چپ ایران، حزب دموکرات کردستان ایران و دیگران، از سوی رسانههای پر مخاطب با گرایشات مختلف و از سوی اشخاص با نفوذ و نظایر اینها دعوتی هماهنگ به عملی مشترک فرا خوانده نشد. اتحادی که میتوانست روی دهد، روی داده نشد. علت را باید پرسید و پرسش و پاسخ در این زمینه را به ژرفا برد.
بلوکها و اتحاد هایی سیاسی در خارج از کشور میان برخی مجامع، محافل و تشکلها، شکل گرفته که در حد خود تلاشی را نشان میدهند. لیکن این بلوکها، به تنهایی، نه میتوانند منشا اثری باشند و نه تلاشی میکنند تا از این وضعیت خارج شوند. سال هاست دارند با هم مذاکره میکنند و نتیجه نمیدهد. بمردم و جامعه مدنی نیز، از مشکل اطلاع رسانی نمیشود تا از آن سر در آورند و افکار عمومی بتواند تاثیری بگذارد. در میان این بلوکها، احزاب و تشکلهای تاریخمند و مجرب و پر تجربه یافت میشود که برای یک نهضت همگانی، اهمیت بسیار دارند. قبل از هر نقدی، لازم است گفت و پای فشرد که بدلیل ناتوانی این احزاب در ائتلاف و یا زمینهای دیگر، از آنها نمیتوان قطع نظر کرد. اپوزیسیون ایران با تمامی ضعفها و قوتهایش همین است که هست. تاریخی دارد و در همین هستی موجود تجسم. ولی روشهای سنتی و نخبه گرایانه این احزاب، مانع از رابطه آنها با مردم است. ائتلاف نکردن و بی پاسخ گذاشتن نیازهای زمان، بدون تردید از ناروشنی در و نا استوری بردموکراسی و اولویت آن و از محاسبات و منافع و مصلحت بینیهای گروهی ناشی میشود. این موانع را تا کنون خود این احزاب و تشکلها نتوانستهاند بشناسند و از پیش پا بردارند. اگر آسیب شناسی مختصر و موجز ذکر شده در اینجا، و اثرش در سد کردن راه اتحاد، مورد قبول افتد، برای رفع آن، میتوان و بایست انتظار اقدام داشت. جامعه مدنی، فعالین و کنشگران جوان، رسانههای همه گیر میتوانند نقش خود را بازی کنند، و بعنوان پایه اجتماعی احزاب و تشکلها، دخالت کنند و پوستهای را که دور خود کشیده و با آن، رابطه میان خود و مردم را بریدهاند، شکافته و آنان را از درخود بودن نجات دهند. بدین ترتیب مواضع آنان به میان مردم کشیده شده و با تعیین تکلیف با بینشهای انحرافی و گرایشات منفعت طلبانه و فرقه گرایانه، راه به سوی اتحاد را هموار سازند.
تنشهای قوم گرایی و مرکز گرایی
یکی از نگرانیهایهای مهم در میان احزاب و تشکلها و در افکار عمومی ایرانیان بطور کلی، موضوع تبعیضات میان ملیتها و راهکار آن است. تبعیضاتی که سراسر زندگی ملیتهای ایرانی را تحت ستمی مضاعف قرار داده است که در گرفتن بی محابای جان جوانان و فرزندان آنان تجلی آشکار مییابد. مرکز گرایان با نادیده گرفتن تبعیضات تا حد انکار، از یکسو و قوم گراهای درون ملیتها، با نادیده گرفتن اولویت رهایی ایران از استبداد از سوی دیگر، مواضع و ارزیابیهای خود و مخالفین خود را، موضع همگانی معرفی و رابطه ملت ایران و ملیتهای تشکیل دهنده آن را تنش آمیز میکنند. پیامد این تنش، دامن زدن به بدبینی میان مردم است که به تضعیف همبستگی و اتحاد، منجر میشود. انعکاسی از این تنش، نا توانی به ائتلاف کردن میان احزاب و تشکلها در خارج از کشور، و تداوم شکاف میان بلوک تشکلهای ملیتها و بلوک تشکلها و شخصیتهای سراسری است. سال هاست که این شکاف وجود دارد. با این یا آن دلیل توجیه میشود و راه حل برایش پیدا نمیشود. دو تشکل شناخته شده، حزب دموکرات کردستان ایران و حزب چپ ایران هر یک متعلق به یکی از این دو بلوک، علیرغم روابط دوستانه، نتوانستهاند راه حلی برای پیوند این دو بلوک و اتحاد در عمل بیابند. خیلیها، از توجیهات در باره ناتوانی اشان بی اطلاعند. آنانی که مطلعند نیز توجیهات را کافی نمیبینند.
ابهام در سیمای احزاب سیاسی در مبارزه برای دموکراسی در کشور و اولویت آن بعنوان تنها راه ممکن رفع تبعیضات مختلف از جمله تبعیضات ملی و هویتی، به تشدید فعالیت قوم گرایی و مرکز گرایی و تعمیم ساده لوحانه اینها میانجامد. تشدید فعالیت افراطیون، به ابهام درسیمای احزاب و نا استواری دامن میزند. کنترل افراط دو سویه و منزوی کردن آن، با پذیرش اولویت و اشتراک دموکراسی در ایران و وفاق همگانی برای برنامهای دموکراتیک و رفع تبعیضات، ممکن است. چنین است اقدام ممکن و مفید احزاب برای هموار ساختن هماهنگی مبارزاتی در راه دموکراسی و برای «نه به اعدام» و در راه اتحاد.
جمهوریخواهی و سلطنت طلبی
واقعیت این است که دو گرایش سیاسی سلطنت طلبی و جمهوریخواهی، از نفوذ و وزن با اهمیتی برخوردارند. ولی حتی مستقل از وزن، هر نیروی سیاسی و اجتماعی، بعنوان بخشی از مردمان ایران یا تشکل گرایشی از میان آنان، از حق حضور فعال در ایران دموکراتیک فردا برخوردار است. همزیستی در آزادی و عدالت مورد نظر برای ایران دموکراتیک غیر از این نیست و با حذف این یا آن نیرو توافقی ندارد.
شکافی عمیق و تنش هایی شدید میان برخی از جمهوریخواهان و دسته هایی از سلطنت طلبان، بخصوص در شبکههای اجتماعی مشهود است و شرایط را برای بهره برداری رژیم حاکم فراهم میسازد. از یکسو با شعار نه شاه و نه شیخ، و از سوی دیگر با تعرض کلامی به هر فرد و جمع دموکراتیک که قد بر میافرازد، تک گرایی مخل تکثر گرایی بعلاوه کنشهای دگر ستیزی و حذفی روی میدهد. حتی، گرایش ضد دموکراسی و طرفداری از قتل انسان، با تکرار تهدیدها و شمارش تیرهای برق برای دار زدن آشکارا اعلام موضع میکند. زیاده روی و دگر ستیزی سلطنت طلبان افراطی تا حدی است که مبارزه علیه رژیم را در سایه قرار میدهند. بعنوان مثال، در جریان مبارزه اعتراضی علیه قتلهای حکومتی و مشخصا در جریان اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بخصوص در بند زنان، حمله اوباشانهای منتسب به هواداران سلطنت طلبان، در ستونهای توئیتر چنان برجسته شد که حاشیه بر متن غالب شد. حاشیه سازی هایی از این نوع، توسط بسیاری به فعالیتهای مامورینی از رژیم نسبت داده میشود، که آنها را نمیتوان پر بی مایه خواند.
دموکراسی، بعنوان ظرف حضور همگان با اندیشهها، هویتها و برنامههای مختلف، از راه رسیدن به آن جدا نیست. در جریان مبارزه به دموکراسی، هر گونه بینش و روش ضد دموکراتیک، حذفی و دگر ستیزانه نا مطلوب و مختل کننده مبارزه همگانی میباشد. تقویت همبستگی و مبارزه متحدانه، بدون از بین رفتن تنش نامبرده امکان ندارد. منزوی کردن بینش و روشهای استبدادی، افراطی و دگر ستیز در هر دوسوو بخصوص در سویه تندتر سلطنت طلبی لازم است. بعلاوه، تقویت همپذیری و دعوت به همزیستی بایست از طرف دموکراسی خواهان عملی و شکاف ضد اتحاد دموکراسی خواهان برطرف گردد.
واکنش انحرافی: مبارزه مسلحانه
در اثر آدمکشی حکومت، با قتلهای انتقامی و احتمالا برای مصرف داخلی و پنهان ساختن شکستهای خود در مقابل حریفان، بعلاوه ستمگری با تعرض به زنان توسط مامورین حجاب اجباری و شلاق زدن بخاطر پوشش، با کشتن جوانان، اخیرا در اهواز و در زاهدان، بعلاوه فقر و فلاکت اقتصادی خشم عمومی برانگیخته شده است. با زبانه کشیدن خشم، با ادعای این که اقدامات تا کنونی، نتوانسته مانع اعدام آزادیخواهان شود، "راهکار مشت در مقابل مشت"و "خنثی سازی مزدوران" به میان کشیده میشود. فراخوان دیگر، دعوت به تسخیر مکانهای مهم سیاسی و یا خنثی سازی مزدوران، فرستادن مردم بدون آمادگی به مبارزهای نظامی و رویاروئی با سپاه آماده و مجهز و بیرحم، به خطر انداختن مردم است اگر عمل کنند. بدیهی است این شیوههای واکنشی و از خشم و احساس سرزده، تنها میتوانند به شکاف در درون صفوف مبارزاتی مردم منجر شوند والا نتیجه مفیدی را در پی ندارند. در مقابل این دعوتهای نسنجیده، بایست دعوت به کنترل خشم کرد تا خویشتنداری شود. چنین دعوتهای ناسنجیده، هر یک در حد نفوذ دعوت کننده، مانعی است در راه اتحاد که با نقد و نفی فعالانه باید روبرو شوند.
واکنش انحرافی: نفرت از الله اکبر و اذان
بسیاری میدانند که مبارزه همگانی زن، زندگی، آزادی، علیه این یا آن مکتب و مذهب و یا در حمایت از آنها نبوده، بلکه علیه آدمکشان حاکم و استبداد ضد زن، ضد زندگی و ضد آزادی است. جدایی دین از دولت نیز مبتنی بر آزادی وجدان برای همگان است و حق آزادی مذهب و عبادت شهروندان مذهبی، توسط دولت بی طرف نسبت به مذهب و مکتب، شناخته شده و رعایت میشود. قتلهای حکومتی و جنایات و شلاق و شکنجهها در گزند به انسان و زیر پا گذاشتن ارج و ارزش انسانی، با نفرت از اله اکبر و اذان صبح برخی فعالین روبرو شده است زیرا به قتلهای حکومتی با اله اکبر و در هنگام اذان دست زدهاند. یکسان کردن اعتقادات مسلمانان با جنایات رژیم اسلام گرا، ابراز خشمی است واکنشی، احساسی و نا بخردانه. مردم ایران با اعتقادات مختلف خود، مسلمان و غیر مسلمان، در اعتراض و مبارزه علیه رژیم ویرانگر و جنایتکار اشتراک دارند. اتحاد و وفاق شرط رهایی است. از دعوای مخالفت با اله اکبر و اذان، رژیم جمهوری اسلامی سود میبرد.، بخشی از باورمندان که خود در مخالفت و مبارزه با جمهوری اسلامی قرار دارند، از این دعوای انحرافی، با تناقض روبرو شده و صفوف مردم دچار انشقاق میگردند. همه میدانند که این حیله رژیم است که جنبش را ضد اسلامی نشان دهد. در چنین شرایطی استفاده بهینه از امکانات تاثیر گذاری، دعوت همگانی به مبارزه و منزوی کردن عوامفریبی استبداد دینی است. بایست بر خشم و نا شکیبایی غلبه شود و از تصمیمات واکنشی و اظهارات نسنجیده خویشتنداری تا مانع اتحاد میان صفوف مردم نشد.
* * *
موانعی بینشی یا واکنشهای ناسنجیده و نابخردانه، در راه اتحاد سد ایجاد میکنند. اتحاد و وفاق همگانی بر دموکراسی و رفع تبعیضات، تنها با ذکر ضرورت روی نمیدهد. بینشی خردمندانه مشترک به اتحاد میتواند هستی دهد. دقیقا همانطوری که تنها با شعار و خواست آزادی به آزادی نمیتوان دست یافت و به بینش و روش همگانی نیاز است.
تجربه سرنگونی استبداد فردی شاه نشان داد که بدون برخورداری از بینشی خردمندانه و سنجیده از آزادی برای جایگزینی استبداد، مردم ایران، با خلاص شدن از قفس آن استبداد، توسط استبداد دیگری به دام افتادند. به اتحاد نیزمانند آزادی، بدون برخورداری از بینش لازم، نمیتوان دست یافت. بنابراین راه اتحاد و وفاق همگانی، با مبارزه با موانع و منزوی کردن نارساییها هموار میشود.
وضعیت وخیم و بحرانی، هنگامهای را ایجاد کرده است. این هنگام، رویداد اتحاد را میجوید. هر رویدادی خود هنگامی پدیدار میشود که شرایطش مهیا باشد. اتحاد و وفاق همگانی را نمیتوان خیره سرانه هر زمان دست یافتنی دانست. اتحاد نیاز به اندیشیدن در باره ضروریات آن و فراهم ساختن آن ضروریات است. با این اندیشیدن و با خرد است که اتحاد در هنگامش روی میدهد.
نادر عصاره