خفت و خواری در راهپیمایی ۲۲ بهمن بار دیگر ماهیت پوسیده ایدئولوژی رژیم مفلس اسلامی را نمایان ساخت و صدای ترک خوردن بنای استبداد دینی ولایت فقیه را به گوش همگان رساند. هر چند رسانههای حکومتی مانند هر سال با بافتن مشتی یاوه از «حضور پرشور و بی نظیر مردم در راهپیمایی چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی» سخن گفتند. حکومتی که «حضور پرشور و بی نظیر» را با اجیر کردن حلقه به گوشان ابله و سیاهی لشکری از مزدوران نیابتیاش یکی میگیرد، خودش بهتر از هر کسی میداند، تار مویی که رژیماش را از مرز سقوط جدا میکند تا چه اندازه باریک است.
توهم خیالپردازانه درباره حضور ۲۵ میلیونی مردم در راهپیمایی حکومتی و رجز خواندن برای مردم از سوی دلقکان تلویزیونی و ملیجکان سعید طوسی، هرگز روحیه متزلزل مفتخواران ولایت فقیه را پنهان نمیسازد و خروجیهای مورد انتظار را تولید نمیکند و بیش از هر چیز نشانگر ترس است و بیم.
آیا مردمی که غارتگران و فاسدان رژیم نکبت اسلامی تا چندی پیش، با زاری از آنها برای شرکت در انتخابات طویلهای که مجلساش مینامند، التماس میکردند، به یکباره خواب نما شدهاند و در ابعاد میلیونی در روز فلاکت ملی خویش حضور مییابند؟ اگر کسی به «وظیفه» شرکت در یک «راهپیمایی» آگاه است، مسلماً «تکلیف» حضور در «انتخابات» را هم میداند. پس این همه التماسهای عاجزانه برای حضور مردم در پای صندوقهای رأی برای چیست؟
در سالهای گذشته که متکلمان شیعه برای بازار گرمی «انتصابات»، تجارت آسمانی را رها و به زمین نقل مکان کرده بودند و تصور میکردند که میتوانند با ساز و دهل مردم را به پای «صندوقی که در او جز لعنت نبود» بکشانند، به بیرون رفتن زنان بدون اجازه همسر برای رأی دادن فَتوا داده بودند و «رای سفید» اگر «موجب تضعیف نظام اسلامی شود» را حرام اعلام کرده بودند، امسال نه تنها «رای سفید» حلال و واجب شده، بلکه با حجاب اختیاری هم میتوان در حوزههای انتصاباتی حضور یافت و رأی داد و حتی رأی هم نداد و تنها دور صندوقهای رأی «طواف» کرد.
فرومایهترین نماد ولایت فقیه، رهبر الدنگ، از یک سو، مشغله اساسی زنان را «خانه داری و فرزند آوری» و «مراقبت از خطر جاذبههای جنسی» به شمار میآورد، و از سوی دیگر وظیفه زنان را «وادار کردن همسران و فرزندان برای شرکت در انتخابات» میداند، و در همان حال از انگلانی که بیشتر با نام امامان جمعه شناخته میشوند، میخواهد تا «مردم را به رای دادن ترغیب» کنند.
آیا چنین رأی دهندگانی میتوانند حضور ۲۵ میلیونی در راهپیمایی حکومتی داشته باشند؟
چنین معلق زدنهایی بیش از هر چیز محدودتر شدن کانونهای ایدئولوژیک ولایت فقیه را آشکار میکند و نشان دهنده یک حکومت ورشکسته و به آخر خط رسیده است که اوضاع برایش چنان نامساعد شده که هم منطقه تأثیرگذاریش کمرنگ تر و هم میدان نفوذش کوچکتر گشته است. آسمان ریسمان بافتن نمایندگان ولی فقیه و امامان جمعهاش برای یافتن ترفندی به منظور مشارکت مردم، آن هم با دستور زبان گفتمان شکستخورده انقلاب اسلامی و ساختارهای کلامی پر تناقض، بیهوده تر ار آن هستند که به جایی برسند. حکومتی که تفسیرهای گفتمانی مشروعیت سیاسیاش دیگر در میان مردم خریداری ندارد، و ارزشهای دینیاش در تقابل و تعارض آشکار با هنجارهای اجتماعی قرار دارند و احکام شرع و هویت دین محور نظامش به چالش گرفته شده است، رژیمی است که ماهیت سیاسیاش شکننده تر و هویت وجودیاش در چنبرهای از بحرانهای ریشهای گرفتار شده است.
نگرش مردم، بویژه نسل جوان و تعیین کننده، هر چه بیشتر از دنیای دینی که هنوز بر پایه ممنوعیتهای بی شمار و مجازاتهای بی پایان استوار است، فاصله میگیرد و با شخصی شدن منطقه ایمان، خصلت ایدئولوژیک رژیم اسلامی رنگ باخته و عرصه چنان بر کاسبکاران جهنم و بهشت تنگ آمده که مبانی کلامی سوداگران شیعه را در دست انداز انداخته است که به واپس نشستن جبر الهی در برابر اراده آزاد و مستقل انسان خواهد رسید.
جمهوری اسلامی در میان پیروان و مدافعانش همچنان حقانیت حکومتاش را از نیروهای ماورا الطبیعه اخذ میکند و رأی مردم هیچگاه معیاری برای مشروعیت حکومت نبوده، بلکه تفسیرهای دینی ملاک مقبولیت حاکمیت را فراهم میکرده است. اما چنین یاوه هایی در نظام بینالمللی منشاء اعتبار و مشروعیت به حساب نمیآیند، بدین سبب رژیم آخوندی برای قانونی جلوه دادن حکومت نکبتاش در محافل جهانی، نیاز به «مشروعیت زمینی» از طریق انتخابات نمایشی و حضور مردم در پای صندوقهای رأی دارد.
انتخابات در نظام هایی مانند جمهوری اسلامی، تنها جنبهاى ابزارى و ویترینی دارد و بیشتر در داخل کشور کاربردی برای اعمال قدرت و تثبیت حکومت و دلگرمی دادن به سرکوبگران و مدافعانش دارد، و در مراجع بینالمللی، پروژه و ترفندی است برای موجه سازی حکومت. روند تحکیم حکومت پس از پایان خیمه شب بازی انتخابات تنها با تداوم سرکوب مردم و اقتدار سرنیزهای ممکن شدنی است، و در محافل جهانی، تنها با باج دادن و آشوب سازی منطقهای و ناامن سازی نیابتی مقدور است.
در ساختارهای سیاسیای مانند جمهوری اسلامی، که در حوزه قدرت سیاسی هیچ مخالفتی را تحمل نمیکند، طبیعی است که اجازه نمیدهد پایههای قدرت و حکومتاش با شعبده بازی انتخاباتی زیر سؤال برود و فرو ریزد. از این رو، در نمایش یازده اسفند «باجناق» هایی که قرار است انتصاب شوند از پیش تعیین شدهاند و تنها باید غسل داده شوند. با این همه، در زمانی نه چندان دور، استمرار طلبان و ماله کشان برون مرزی فرومایهشان، با گشت و گذار در عالم شیعی ـ مارکسیسم، گم گشته خود را یافتند و با تلفیق امت اسلامی با جهان وطنی و نیز با پس و پیش کردن همه مفاهیم سیاست، با یکی فرض کردن دموکراسی با انتخابات، آن هم مبتنی بر قانون اساسی شتر گاو پلنگ جمهوری اسلامی، سه دهه بر عمر نحس «حجره داران ولایت» افزودند.
نسل معروفی که با «هیچ» درآمیخت و بر آن ساخت و در او زیست، و همچنان در جست و جوی جهنم گمشده خویش سرگردان است، روزگاری، و تنها برای دشمنی با یک جبهه سیاسی، در استمرار طلبان بازتولید شد تا بتواند برای نجات «جمهوری» (اسلامی)، دموکراسی را به انتخابات و انتخابات را به انتصابات حکومت خواجه سرایان و باجناقها تقلیل دهد، این روزها چنان سرگرم هم زدن دست پخت سال شوم پنجاه و هفت خویش هست که بوی گلاباش حتی فضای تنفسی محافل خودشان را مسموم ساخته است.
با چنین درکی از مبانی سیاسی و چنان رهیافتی از سیاست ورزی، آن هم پس از چهاردهه زندگی در پیشرفتهترین کشورهای جهان، میتوان تصور کرد که حضرات در سال «انقلاب شکوهمند» چه نوبرهای سیاسیای بودند.
حکومت منحوسی که در تمام ابعاد و زوایا مظهری از وادادگی و درماندگی است و دیگر نه مقبولیت و مشروعیت زمینی دارد و نه میتواند حقانیت آسمانی برای ادامه حکومتاش دست و پا کند؛ ظالمان و فاسدان ستمگری که مرکز اقتدارشان زندانها و جوخههای اعدام است و کانون قدرتشان جوان کشی و سرنیزه سرکوبگران، بدانند و یقین داشته باشند که شوک ناشی از خلوتی خیابانها در یازده اسفند ماه همانند آواری بر سرتان فرود خواهد آمد و طعم شکست را همچون کابوسی سنگین مزه مزه خواهید کرد.
امیر امیری