Friday, Mar 8, 2024

صفحه نخست » معین! نرقص به این ساز!

Moein.jpgسایت نقطه ـ جمهوری اسلامی، در بن‌بست‌های فراوانی گرفتار است و همچنان در فکر هر حیله‌ای هست و همواره هیچ نشانی را از تدبیرهای لازم برای برونرفت از مشکلات و تامین رفاه و ارزش انسان ایرانی» نشان نمی‌دهد. یکی از این حیل، دعوت از خواننده‌ی محبوب، معین، به ایران است. در طول این مدت در اینباره زیاد نوشته‌اند، نمی‌دانیم معین چه در دل و فکر دارد و شاید این نوشتار اضافه باشد و او تصمیم مثبت یا منفی خود را گرفته است، ولی نوشتن این یادداشت هم برای اوست و هم سخنی با دیگر هنرمندان که همیشه در وسوسه‌ی مشابه قرار می‌گیرند.

برای هر هنرمندی هیچ چیز بالاتر از این نیست که مردم با هنر او همانندسازی احساسی و فکری داشته باشند؛ آنچه که آنرا «محبوبیت» هنر او می‌نامیم. میزان محبوبیت هنرمندان را همچنان تعداد طرفداران و امتداد زمانی این محبوبیت هنرمند می‌دانیم. لمس این محبوبیت از سوی هنرمند زمانی به اوج خود می‌رسد که تعداد حاضرین و شور آنان در کنسرت‌های زنده او را لمس نماید. معین از این لذت بزرگ سالهاست بهره‌مند است و باید گفت کمتر کسی چون او در حال حاضر طیف سنی وسیع و تعداد زیاد شنوندگان ایرانی و بخشی از مردم کشورهای همسایه ایران را به سالن‌های کنسرت می‌کشاند. او اقبال دریافت شور و ستایش طرفداران صدا و موسیقی‌اش را از سوی غیر فارس‌زبانان هم دارد. در حال حاضر معین در این میدان، جز یکی دو نفر، رقیب چندان بزرگی ندارد.

بی شک، اگر امروز معین موفق به اجرای کنسرت در ایران شود، و وزارت ارشاد محدودیت نگذارد، کنسرت او از لحاظ تعداد شرکت‌کنندگان به بزرگترین کنسرت زنده‌ی موسیقی در تاریخ ایران تا به امروز بدل خواهد شد - در این شکی نباید داشت. و البته وحشت جمهوری اسلامی از گردآمدن تعداد بالای مردم در یک رویداد همیشه می‌تواند روند طبیعی این رویداد را بهم زند، و معین این را خوب می‌داند. با اینحال این کنسرت تاریخی خواهد شد.

چون خود را در جای معین قرار می‌دهیم، درک وسوسه‌ی سرکش او، برای ایستادن در برابر ده‌ها هزار شنونده خندان و گریان در درون ایران و اجرای کنسرت، ابدا کار مشکلی نیست. باید بتوان شوق شعله‌ور و حسرت جانسوز او را فهمید. موسیقی و ترانه‌های معین، برای همسازی با هویت و عاطفه‌ی ایرانی، و بویژه پس از انقلاب، افق گسترده و ملونی دارد. از اینرو کنسرت او در درون ایران، هم برای حاضرین و هم خود خواننده یک انفجار در هم فرورفتن واژه‌ها، نت‌ها و اشک‌ها و لبخند‌ها خواهد بود.

جدا از سبک موسیقی که معین امروز نماینده‌ی اصلی آن است، از سوی دیگر، شخصیت «هنری» معین و مرام شکیبای او در برخورد با بالا و پایین‌های جریانات اجتماعی و سیاسی، سبک زندگی، حضور کم حاشیه‌ی در رسانه‌ها، چینش پیام‌ها و استعاره‌ها در ترانه‌های او برای طرفداران موسیقی و طبعا سادگی و تواضع او در روی صحنه به محبوبیت او کمک فراوانی کرده است و او جایگاهی ویژه‌ای را در جهان موسیقی ایران صاحب است.

بهره رژیم از کنسرت معین

جمهوری اسلامی صدها میلیون دلار را در سالهای گذشته خرج کرده است تا در پشتیبانی از سیاست مسمومی که سید محمد خاتمی نهال آنرا کاشت موفق گردد. این سیاست چیزی جز سردادن این ندا نبود؛ که ایران کشوری «امن» است و ایرانیان مهاجر خارج‌نشین می‌توانند بدون مشکل به کشور خود سفر کنند. جمهوری اسلامی تا اندازه‌‌ای هم موفق شده است که با مسابقات ورزشی، رویدادهای هنری، کنسرت‌های موسیقی، روانه ساختن فیلم‌های ایرانی به فستیوال‌های جهانی و غیره، هم در نگاه ایرانیان و هم در نگاه جهانیان این شبهه را زنده نگاه دارد که سرانجام ایران کشوری «آزاد» هست یا نیست! هدف اصلی از تن دادن به کنسرت خواننده‌ای چون معین، خلق یک رویداد یک‌روزه است تا اسباب تبلیغ و دلیل برای ادعای‌های جمهوری اسلامی در جهت انعطاف و تلاش برای «بازنمودن» فضای اجتماعی و رضایت مردم است. وگرنه ملا و سپاهی و بسیجی را چه به این حرف‌ها و هنر و موسیقی!

علاوه بر آنچه در بالا گفته شد، یک ویژگی در هنر معین هست که مورد توجه حکومتیان دعوت‌کننده‌ی او به ایران قرار دارد. در بین ترانه‌های معین، دلالت‌های معنایی و تعابیر و تشبیه‌های ادبی فراوانی می‌زینند که به مذاق ملا و ارزشی‌ها‌ خوش می‌آید. جملاتی که انسان را در زندگی دعوت به شکیبایی در برابر سرنوشت و باور سترگ به خواست خداوند می‌نمایند.

اکنون می‌رسیم به جان مطلب این نوشتار که در جایگاه شنونده‌ی هنر معین و با احترام برای زندگی هنری او، با او درمیان می‌گذارم.

«باز با هم می‌خندیم
باز با هم می‌رقصیم
اما نه به این ساز! اما نه به این ساز!»

بودن یا نبودن! مسئله اینست!

محصول و بازمانده‌ی زندگی انسان‌هایی که برای سلوک و سبک زیستن خود مبنای آرمانی و ازرشی قائل هستند و مدام خود را در کش و قوس همسویی و همگرایی با این چهارچوب ارزشی می‌سنجند و باز‌می‌یابند، براحتی می‌تواند با «یک حرکت اشتباه»، مخدوش و آوار گردد. این که یک پزشک متبحر هستی، بسیار کم‌اهمیت‌تر از اینست که در سراسر زندگی حرفه‌ای خود پایت نلغزد و بسوی بن‌بست دوری از ارزش‌های انسانی و اخلاقی که بدان سوگند خورده‌ای قدم نگذاری. آنوقت از اینکه مردم تو را هو کنند نباید شکوه نمایی! هرچه بزرگتر و مشهورتر و محبوب‌تر باشی، باید بتوانی قدر جاذبه‌ای را که زمین پاک به تو می‌بخشد بدانی و بفهمی! تو در کالبدی به بزرگی «من» هستی اما جاذبه‌ی هزاران انسان را با خود می‌بری و عظیم می‌نمایی.

معین! اگر به ایران بروی؛ تو هم به ساز چهل و چند ساله‌ی جمهوری اسلامی رقصیده‌ای! حتی اگر دست تو را باز گذارند و از احترام و تمکین کم نگذارند، امکانات یک کنسرت بیاد ماندنی تاریخی را برایت فراهم آورند، بانوان را قدری آزاد گذارند و از نوشتن پس‌تحلیل‌های «حسین شریعتمداری» از کنسرت تو جلوگیری نمایند، با اینکه تو در اوج خود، همچون سلحشوری بر اسب سفید و سفید‌پوش در افق جاودانه شدن با احساسات مردم بدرخشی، اما باز به ساز این رژیم خوانده‌ای! تو هم همچون خیل عظیم هموطنان که «دلتنگی» وطن و عزیزان را توجیه رتق و فتق در سفارت‌های جمهوری اسلامی نمودند، به ساز این حکومت و کد‌های ارزشی آنها تن در‌داده‌ای. کم نیستند ایرانیانی، که مادری رنجور و سالخورده دارند که عاجز از سفر است، و در هراس می‌زیند که مادر را برای آخرین بار پس از چند دهه نبینند و مادر به خاک سپرده شود. اما بخاطر ایران، از در سازش با این رژیم و حامیان آن رو برگردانده‌اند. شاید بیست سال پیش، توجیه‌ در آستین بسیاری از ایرانیان بود؛ که این حکومت آنقدر هم بد نیست و باید زندگی با آنرا آموخت! اما در سالهای اخیر چهره‌ی پلید این حکومت آشکارتر از همیشه است. دیگر، جز دیوانگان و منفعت‌جویان و ایران‌ستیزان، کسی نمی‌تواند در برابر این رژیم، سکوت و رضایت را پیش گیرد.

معین! تو یک فوتبالیست نیستی که تا پا به زمین نگذارد، هویت ورزشی نیابد و چون به زمین مسابقه تیم ملی رود هیچ راهی جز تلاش سخت و عاشقانه برای غلبه بر حریف نداشته باشد. هنر تو هست و می‌زید و خواهد زیست. تو بدون کنسرتی چون طغیان آتش‌فشان، اما در زیر قوانین جمهوری اسلامی و با اعتبارسازی برای جمهوری اسلامی، همچنان هنرمند دلهای میلیون‌ها ایرانی هستی! فردای روزی که در ایران کنسرت داشته باشی، بسیاری و از جمله‌ من، گوش و دل خود را بر تو خواهیم بست.

در پایان، نمی‌دانم جهان ارزش‌ها و آرمان‌های تو چقدر از جهان جمهوری اسلامی و حکومیتان دور است. اما این را می‌فهمیم که امروز در داخل و خارج از ایران، بیش از هفتاد میلیون، از کرده‌های این رژیم دلخون و دردمند هستند. مطمئن باش که مادر «نیکا و مهسا» از کنسرت تو در ایران شاد نخواهند شد چرا که باز هم جمهوری اسلامی قدمی پیش رفته است. اینها همان مردمانی هستند که برایشان خواندی که «چه مردمی دارم!». باید فهمید، و کوشید در کنار آنها ایستاد!

نقطه



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy