بیواژگاناند که سخن شیخ را تاووسی میبینند
بارانهای دیجیتالی
شیخ را بیرنگ کرده است
*
شیخ در واژگان مومن لم میدهد
و زندگیاش را حیاتِ خلوت خود میکند
*
جوان مومن
واژگاناش را به شیخ میبخشد
و کمربند انتحاریاش را
در غارهای ایمان
آسوده خاطر میپوشد
*
در سامان واژههاست که سرنوشت آدمی رقم میخورد
واژهها پُر از راه و نگاه و فریاد است
شیخ، واژگان مومن را به میل خود میچیند
*
همدینی با شیخ
دروازهای به سوی گورستان
دروازهای به سوی دروغستان
دروازهای به سوی هیچستان است
*
زنان، بستر واژگان تازه شدهاند
و دانایی را
در همه جای ایران پخش میکنند
*
ایران با چراغ خون دختراناش
واژگاناش را برای همیشه
از واژگان شیخ جدا میکند
*
در فردای خردمند ایران
شیخ دیگر نخواهد توانست بهشتی را که نیست بفروشد
و همچنین سنگپارههای عقلاش را
تا به شیطانی که نیست پرت کنند
سایهبازی در فضای مجازی و خورشید ایرانی، امیر طاهری
دکانِ حجاب، مهران رفیعی