ماه پیش در سخنرانی خود در فرانکفورت به زمینههای رشد و تهدید راست افراطی علیه دمکراسی و مولفههای اصلی آن و همچنین شباهتها و تفاوتهای این پدیده در غرب و در ایران پرداختم. (روز یکشنبه ۹ مای در شهر مالمو در سخنرانی دیگری نیز به بسط این مباحث خواهم پرداخت).
در آنجا از جمله تاکید کردم یکی از بختهای اپوزیسیون دمکراتیک ایرانی در این است که راست افراطی در اپوزیسیون گرچه از بدنه و زمینه اجتماعی نیرومندی در جامعه برخوردار است، اما فاقد رهبری مصمم، منسجم و توانمند است. زیرا رضاپهلوی که اصلی ترین سنگر و چهره نمادین راست افراطی در ایران به شمار میرود، فاقد خصوصیات فوق است. هرچند سلطنت طلبان افراطی همچون اصلی ترین بدنه و بستر راست افراطی و پوپولیست به شمار میروند که در میان مشاوران اصلی رضا پهلوی، فرشگردیهای سابق و حزب ایران نوین امروز، یاسمن پهلوی و یک دوجین شبه سیاستمدار یا "نظریه پرداز " مخالف دمکراسی و مبلغ اقتدارگرایی موروثی حلقه زدهاند و تمام تلاش خود را میکنند که از او یک رهبر-شاه تمام عیار تحویل جامعه دهند.
با این همه رضا پهلوی فاقد آن درجه از اراده، شجاعت، پختگی و انسجام سیاسی است که بتواند به رفتار ملون خود پایان بخشیده و تکلیف خود را بین جریانهای مدعی لیبرالیسم طرفدار نظام پادشاهی و راست افراطی اولتراناسیونالیست، مرگ پرست، نوستالژیک و خشونت گرا طرفدار سلطنت مطلقه به صراحت روشن سازد. نزدیکی او و همسرش به گفتمانهای راست افراطی و پوپولیست همچون مبلغان "جاوید شاه" و " مرگ بر سه مفسدین" به حدی است که آنها توانستند او را به خروج ضمنی و عملی از منشور مهسا وادارند. امری که قدم به قدم کاهش محبوبیت اجتماعی نسبی او را در میان نه تنها افکار عمومی در بر داشت، بلکه به فروپاشی توهم بخشی از هواداران خوش بین طرفدار اتحاد با پهلوی طلبان منجر شد. این سقوط نسبی محبوبیت در حالی که سودای رهبری را هنوز وا ننهاده به حدی است که او را واداشت برای خروج از این وضعیت از اهمیت مرزبندی با "چپ و راست افراطی" همچون مانع اصلی اتحاد سخن بگوید! این در حالی است که روشن نیست نماد آن راست افراطی مورد اشاره رضا پهلوی کیست؟ ایا نماد راست افراطی چه کسانی جز یاسمن پهلوی با شعار مرگ بر سه مفسدین هستند؟ آیا جز فرشگردیها یا حلقه نشریه فریدون طرفدار اقتدار موروثی و مخالف دمکراسی - به بهانه تامین ثبات سیاسی در آینده - هستند؟ جز کسانی که همچون خود ایشان از حامیان دولت اولترا راست نتانیاهو و قصاب مردم غزه و هم پیمان نمایندگان راست افراطی پارلمان سوئد و بلژیک هستند؟ جز چماقداران سلطنت طلب که در تظاهرات همچون دستجات لمپن شعبان بی مخها به جان دگر اندیشان افتادهاند؟ جز لمپن/مداحان مجازی و واقعی که تنها با تهدید و تخریب اپوزیسیون و با ارعاب و وحشت در پی تحمیل رهبری رضا پهلوی برجامعه هستند؟
به راستی نمیدانم امروز چپ افراطی در کجای صحنه سیاسی ایران موضوعیت دارد که آن را اصلا خطری برای اتحاد و همبستگی بخوانیم!؟ اما مردم به خوبی تجربه کردهاند که چوبههای دار را کدام گرایش سیاسی متعلق به سر سپرده ترین هواداران ایشان در تظاهرات علم کردهاند. یا چگونه یاسمن پهلوی حتی دادخواهی قربانیان دهه شصت یا بخشی از آنها را تنها از آنجا که آن زمان عضو سازمان مجاهدین بودند فاقد موضوعیت دانست. به راستی بستر اصلی حملات زهراگین علیه برنده جایزه صلح نوبل نرگس محمدی چه کسانی بودند؟ چه کسانی جز مداحان پهلوی به کمیته صلح نوبل نامه نوشتند تا از اعطای جایزه به نرگس محمدی که در زندانهای رژیم به سر میبرد خودداری کند؟ به راستی چه کسانی جز گروه راست افراطی در اپوزیسیون همراه و همصدا با جمهوری اسلامی فعالان گروههای اتنیکی را تنها به جرم مخالفت با تبعیض اتنیکی دشمن مردم ایران و تروریست میخوانند؟ به راستی جز راست افراطی پهلوی پرست همصدا با جمهوری اسلامی کدام گروه اجتماعی را میتوان سراغ گرفت که به نفرت پراکنی علیه بزرگترین شخصیت تاریخی ایران دکتر مصدق دست زند و از کودتای سیاه سال سی و دو همچون رستاخیز ملی نام برد و هنوز هم نسبت به طرفداران مصدق کینه نشان دهد؟ چه کسانی جز راست افراطی، مخالفان استبداد پهلوی و استبداد دینی کنونی را تحت عنوان پنجاه و هفتی تهدید به انتقام گیری میکند؟ کدام گروه به همه گرایشات سیاسی دیگر در جامعه ایران اعلان جنگ کرده و تنها شکنجه گران ساواک همچون ثابتی را میستاید؟
تنها انتقاد راست افراطی ایران در اپوزیسیون به نظام پهلوی آن است که چرا حکومت شاه در سرکوب مخالفان تزلزل و تساهل به خرج داد! پیامی روشن که گواه آن است آنها در صورت به قدرت رسیدن دیگر هرگز چنین کوتاهی و تساهلی صورت از خود نشان نخواهند داد!
سخنان رضا پهلوی که شاید تلاشی برای چهره نمایی تازه در فضای رسانهای و افکار عمومی برای تحکیم ادعای رهبری خود باشد، بیش از آن که حاوی پیامی جدی در نقد راست افراطی باشد که در خانه خود او لانه کرده است، ابتکار پوپولیستی تازهای است به قصد ارائه چهره ملایم تری از خود به قصد جلب مخالفان به پذیرش رهبری او و سایه انداختن بر این واقعیت که او همچنان اصلی ترین نماد راست افراطی و پوپولیست ایران به شمار میرود. آیا او میخواهد بگوید که رهبر مناسبی برای راست افراطی ایران نیست؟ یا آن که در پی ارائه چهره ملایم تری از خود به قصد جلب دوباره افکار عمومی سرخورده از او به سوی خود همچون "رهبر تمام ملت" است؟ رضا پهلوی ظاهرا افسون شعار پوپولیستی" از تاج زاده تا شاهزاده " شده و میکوشد گنگ و پوشیده بگوید راست افراطی حلقه پیرامونی او است که دایره را بر خود او نیز تنگ کرده است. حتی اگر این حقیقت داشته باشد، او نمیتواند با عبارت پردازی خود را از مخمصه انزوای هرچه بیشتری که با آن روبرو شده بیرون کشد. هرچه هست سخنان اخیر او تداعی گر این ضرب المثل عامیانه است که آش آنقدر شور شد که صدای آشپز را نیز درآورد؟
امیدوارم جامعه با واکنش محکم و سنجیده خود به جای زنده باد و مرده بادهای همیشگی او را وادار سازد به جای ادعای مکرر رهبری و عبارت پردازیهای بی محتوا، دستکم هواداران راست افراطی خود را مهار کند که بیش از این موجب تنش در اپوزیسیون ایران نشوند. کمترین سود چنین گامی یاری رساندن به امر مدیریت اختلاف و تضاد در اپوزیسیون است!
به نقل از فیسبوک مهرداد درویشپور:
https://www.facebook.com/photo?fbid=8338871729461161&set=a.174393962575686
ما ناتمام زاده شدهایم، اکبر کرمی
زمینهها را باید درست شناخت، کوروش گلنام