این خود توهم از یک شیوه کشور داری است که امید دارد با این شیوه، سعادت و رفاه یک جامعه هشتاد و پنج شش میلیونی را تامین کند.
از نیمه شب دیشب* که خبر سانحه برای هلیکوپتر رییس جمهور ایران اعلام شد، این خبر کم و بیش تحت همین عنوان (سانحه برایهای کوپتر رییس جمهور ایران) تیتر یک بسیار از خبرگزاریهای بزرگ و شناخته شده جهان قرار گرفت.
چندین ساعت بعد بی بی سی فارسی، سی اِن اِن و چندین خبرگزاری مشهور دیگر نیز خبر تایید سقوط و کشته شدن سرنشینان از جمله رییس جمهور ایران را منتشر کردند.
در تمام این مدت وب سایت ریاست جمهوری اسلامی ایران تنها دو خبر دیدار و افتتاح سد در آذربایجان با حضور روسای جمهور ایران و آذربایجان را به عنوان تیتر یک داشت و پس از گذشتن ساعتها از انتشار خبر سانحه و قبل تایید نهایی سقوط، در سو تیتر تنها دعای رهبری برای سلامتی رییس جمهور ایران قابل دیدن بود، که البته خیلی زود مشخص شد چه تاثیر شگرف و مهمی دعاهای معظم له نزد خداوند داشته است.
این وضعیت در مورد خود سایت رهبر جمهوری اسلامی ایت الله خامنهای هم بر همین منوال بود و به جز دعای خیر برای سلامتی ایشان نه خبر از ماوقع میدهد و نه اقدامات بعدی.
در این میان خبر دادستان از همه جالب تر است اعلام کرده با دقت در حال رصد فضای مجازی است و با شدت با کسانی که با خبرهای کذب موجب تشویش اذهان عمومی شوند برخورد جدی صورت خواهد گرفت.
به نظرم این حادثه به خوبی نشان میدهد فهم رایج و مورد اتفاق از مفاهیم کلمات و جملات که در دیگر نقاط جهان رایج است در ذهن و فکر حکام ایران از استاندارد متفاوتی پیروی میکند.
برای مثال نزدیک به ده ساعت از خبر سانحه برایهای کوپتر رییس جمهور که تیتر یک اکثر خبرگزاریهای دنیا شده و هزاران نفر را نگران و وحشت زده به پمپ بنزینها کشانده میگذرد، اصلا معنی تشویش اذهان عمومی نمیدهد، ولی عدم اطلاع رسانی در وب سایت ریاست جمهوری یا رهبر و یا مجلس تا صبح روز بعد در تیتر یک روزنامه کیهان که خبر شهادت!! همه سرنشینان هلیکوپتر از جمله رییس جمهور را منتشر میکند، اصلا مصداق تشویش اذهان عمومی تلقی نمیشود، اما اگر کسی احتمال بدهد و بنویسد، با نرسیدن هلیکوپتر ریاست جمهوری به مبداء پس از ساعتها، احتمال سقوط و مرگ سرنشینان بالگرد جدی است، موجب تشویش اذهان عمومی شده و باید بازداشت شود. حال تصور کنید دهها سوال و احتمال پیرامونی که باید در یک فضای آزاد مورد بحث گفتگو قرار گیرد تا ابعاد پنهان آن روشن شود در کجا و چگونه امکان طرح خواهد داشت. برای مثال چگونه سه بالگرد که طبیعتاً میتوانند در دید یکدیگر حرکت کنند و دست کم در برد رادیویی همدیگر باشند، چگونه دو فروند تا مقصد پرواز کرده و اصولاً نه بالگرد رییس جمهور را دیدهاند و نه چیزی شنیدهاند و در نتیجه حتی نمیدانند این بالگرد در کجا سقوط کرده.
آیا بالگرد سوم نیز حامل انبوهی از مسافران بوده و مثلاً مقداری چسب زخم و دارو و اقلام اضطراری با خود حمل نمیکرده؟ اگر پاسخ منفی است چرا؟ و اگر این مثبت است نیز چرا کور و کر به راه خود تا مقصد ادامه داده؟!
مطمئنا طرح این سوالات در فضای داخل مصداق تشویش اذهان عمومی است و این همان فهم متفاوت و روبه عقب حکمرانان فعلی ایران است. زیرا طرح و بررسی و پاسخ به این سوالات باعث که آرامش فکری جامعه است، تشویش و جلوگیری از طرح این گونه مباحث که موجب بی اعتمادی و تشویش اذهان مردم است آرامش اذهان عمومی تلقی میشود.
تصور سختی نیست بفهمیم در ۴۵ سال گذشته تمام امور کشور از آب و نان مردم تا وضعیت صنعت وکشاورزی و صادرات و واردات و خودرو و آموزش عالی و سیاست خارجی حجاب و هزاران معضل ریز و درشت گریبانگیر جامعه با همین وضع فاجعه بار فهم و اداره شده است و طنز تلخ این تراژدی اینجاست که رهبر عالی این سیستم فشل در فکر ایجاد تمدنی بر پایه این نظام فکری وعملی نیز است که بعد از ۴۵ سال افتخارش این است ۳۰۰ موشک و پهپاد به اسراییل شلیک کرده که پنج شش تا از آنها به هدف اثبات کرده، به کدام هدف، به چه منظور، با چه هزینهای؟ همه و همه مسئله دست دوم است، مهم این است که اصابت کرده.
بابک صفاری
چای خانه عظما، مهران رفیعی
نقد پیشنهاد مهدی نصیری، مراد حقیقی