آنچه که هر فرد، هر جریان سیاسی را شاداب، سرزنده و بهروز نگاه میدارد تلاش مستمری است که در جهت نقد خود و راه رفته خود انجام میدهد. نقدی که خود را محور حقیقت نمیداند و بر واقعیتهای اجتماعی نه از دریچه تنگنظریهای گروهی، بل از منظر واقعیتهای موجود اجتماعی و تحولاتی که روزانه در جریان است، بدون پیشداوری برخورد میکند. از خود سوال میکند که جای من و نقش من در این تحولات چیست؟ چگونگی نقد و جواب دادن ما به این مسئله است که نقش و جایگاه ما را در تحولات اجتماعی معین میکند. به ما امکان میدهد که مقراص برداریم بر پوسته سخت تنیده شده بهدور خود که سالها نگاه ایدئولوژیک و نگاه گروهی آن را بدر ما تنیده است بکشیم، طغیان کنیم وبا حجامت خود، خون تیره و دلمهبسته را هر چند دردآور بیرون بریزیم و تن جاری شدن خونی تازه، تغییر و زایشی سازنده بسپاریم.
باشد که از درون چنین نقدی، زایشی بینقص حاصل شود. زایشی که ما را از خودخواهیهای فردی، بازیهای گروهی و پیشداوریها جدا سازد و بهقول نیچه ما را به طغیان و به لحظه پرشکوه نوزائی برساند. ما چگونه میخواهیم به این مهم دست یابیم؟
چگونه میخواهیم در برابر سرکوب سازمانیافته رژیم، یکدست شدن آن و برنامههایی که تلاش میکند بربستر این سرکوب و پراکندگی جریانهای سیاسی اپوزیسیون و حذف چهرههایی که از یک حمایت اجتماعی برخوردارند از دور خارج نماید! مقاومت و عمل نمائیم؟
عمل و سرکوبی که در این مقطع حساس بر گزیدن جانشینی برای خامنهای شتاب بیشتر گرفته است. مقابله با آن چالشی همگانی را طلب میکند. تلاشی که میتواند نقشی تاثیر گذار داشته ومسئله جانشینی شخص خامنهای ودوران پس از اورا بچالشی اجتماعی بدل کند.
برایم باز تیر ملامت خواهد بارید. که هدفت از طرح چنین بحثی بار دیگر پیش کشیدن آقای رضا پهلوی و چگونگی نزدیکی وهم گامی نیروهای اپوزیسیون بیک وفاق ملی است. ملامت کنندگانی که هنوز نمیتوانند از بند باور هائی که بر خورد با دوران پهلوی و سلطنت را ارجح تر ازبرخورد با شخص خامنهای، حکومت استبدادی و خطر جایگزینی مستبدی تازه نفس تر میدانند، رها سازند.
کسانی که هراس از شکل گیری مجدد سلطنت را مهم تر از تداوم حکومت مستبدانه خامنهای وجانشین او میدانند.
کسانی که هزار قسم و آیه میآورند که ثابت قدم در مبارزه با جمهوری اسلامی هستند. اما نتیجه خروجی عمل کردشان چیزی جز باد دادن خرمنهای پودر شده گذشته زیر عنوان گذشته چراغ راه آینده که حاصل آن گرد خاک، تیره کردن فضای جامعه، دادن فرصت بدست کسانی که بخشی آگاهانه وبرخی معذور موظف جهت فصل کردن نیروها از هم دیگرهستند
کسانی که تلاش میکنند. با تفرقه اندازی در بین اپوزیسیون، باعث دلسردی جامعه شوند. از عمل کرد اپوزیسیون وتاریک بودن چشم انداز تحول سخن گویند. بجای جوابگوئی در برابر سحنان ومواضع روشن شخص آقای رضا پهلوی. به ذهن خوانی ایشان بنشیند. عمل کردی که حاصل آن از زیر ضرب خارج کردن خطر دشمن بالفعل که تدوام حکومتش ویرانی یک کشور ویک ملت است. عمده کردن هراس از نیروی بالقوه سلطنت است. نیروئی که از نظر آنها در آینده میتواند بیک دیکتاتوری دیگر منجر شود. برخوردی که عملا هیچگونه پایبندی به سلامت صندوق رای وسکولاریسم و انتخاب مردم ندارد. نمونه کوچک چنین بر خوردی نگاهیست که از ماحصل سه ساعت سخنرانی آقای مهرداد درویش پور در شهر مالمو حاصل میشود.
جلسهای که بجای پرداختن به جنایتهای جمهوری اسلامی و تلاش برای نزدیک کردن جریانهای اپوزیسیون بیک دیگر، چیزی جز نفرت و هراس از عمل کرد راست افراطی که در نهایت شامل تمامی کسانی که بنوعی از آقای رضا پهلوی دفاع میکنند گردید.
وقتی در برابر پرسش خارج از جلسه من که این نوع بر خود شما عملا باعث تضعیف اپوزیسیون ودر خدمت به تفرقه افکنی جمهوری اسلامیست. اظهار کردند برای من خظر احیای سلطنت جدی تر است.
هم از این روست که اینگونه اپوزیسیون که حتی یک شعار، یک خواست جدا از تفکر خود ولو این که بر خاسته از دل معترضان خیابان باشد را تحمل نمیکنند. هرگز قادر نشده وقادر نخواهد بود بیک اپوزیسیون متحد حداقل برای دورهای بدل شود. نقطه ثقلی در معادله سیاسی تحولات اخیر ونقطه امید بخشی درقلب بمیدان آمده گان معترض جمهوری اسلامی باشد. در درون بسیاری از رهبران ونظریه پردازان این اپوزیسیون وافرادی که درون آن سکت گردیدهاند خود خواهی فردی وگروهی تلخی پنهانیست که خود را زیر شعارهای دهان پر کن انقلابی پنهان میسازندو مانع از واقع بینی و نزدیکی بیکدیگر میگردد. نگاه کنیم به بر خورد. همین اپوزیسیون با مواضع آقای "مهدی نصیری" که بجای حمایت وتقویت مواضع ایشان عملا در جهت ایجادشک و مراجعت به دوره تاریکی که در همکاری با جمهوری اسلامی داشتندمعطوف میگردد. چرا که ما این میزان تغیررا در خود سراغ نداریم و با معیارهای ما همخوان نیست..
چگونه است که هنوز وقتی پای صحبت اتحاد عمل با دیگر گروههای اپوزیسیون پیش میآید کمیت اکثر قریب به اتفاق جریانهای اپوزیسیون لنگ میشود.
با ترس از این که مبادا با اتحاد عمل ما جریان سلطنت طلبی نیرو بگیرد و به آلترناتیوی جدی بدل شود. حکومت جبار ولائی از از تیررس خارج میشود ودیکتاتوری فردی با عمل کرد خامنهای بر عمل کرد احیانا فردی با ویژگیهای رضا پهلوی ترجیح داده میشود.
هیچ چیزی خطرناک تر از ذهنیتی نیست که خود را محور حقیقت میداند ونمی تواند اندکی فرا تر از آن چه در ذهن خود میسازد قدم بر دارد. واقعیت را آن گونه که هست ببیند.
از این رو چنین ذهنیتی همیشه محکوم به پراکندگی، انزوا، وگرفتار درخود خواهیهای فردی وگروهی خواهد بود. عدم موفثیت خود در مبارزه را نه نتیجه عمل خود! بلکه در کار شکنی دیگرنیروها وافراد جستجو خواهد کرد و طلبکار از همه خواهد بود.
ابوالفضل محققی