Sunday, Jun 9, 2024

صفحه نخست » گشت‌آور بازگشت، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpgگذار دمکراتیک؛ هم گذار و هم دمکراسی
چهره ی چیره‌ای از گذار دمکراتیک بازاندیشی در نام‌هایی است که در پهنه ی سیاسی ایران رواج دارد؛ راه‌ها و راه‌بردهایی که پرهیاهو و احتمالن پرهوادار، اما بی‌معنا هستند! پیوستاری که از راست‌ها ی محافظه‌کار در یک سو شروع می‌شود و با چپ‌ها ی گنده‌انقلابی در دیگر سو پایان می‌گیرد؛ در همه فقر فلسفه و فلسفیدن بی‌داد می‌کند و عجیب نیست اگر در ایران (مثلن) مشروطه‌خواهان و حتا سلطنت‌طلب‌ها که باید محافظه‌کار باشند و پاسدار حکومت قانون و نظم، براندازند، و برخی از چپ‌ها همانند جن‌زده‌ها از گذار و تغییر می‌هراسند! در میانه هم شرایط به‌تر نیست؛ دمکرات‌ها که باید اصلاح‌طلب باشند، براندازند و اصلاح‌طلب‌ها که باید چشمی هم به انقلاب و تغییرات بنیادین داشته باشند، محافظه‌کار؛ و با ترس و لرز از تغییر و کاربرد زور برای تغییر حرف می‌زنند. چهره ی چیره ی سیاست توسعه‌نایافته همین درهم‌ریخته‌گی و بی‌بنیادی فلسفی و زبانی است. همین بی‌بنیادی است که وقتی در زمان‌پریشی رخ‌داد جمهوری اسلامی ضرب می‌شود، سیاست و آینده را در ایران بی‌بنیاد و بی‌آینده می‌کند.
امیر طاهری؛ محافظه‌کاری سرگردان
امیر طاهری از دل یکی از پرهیاهوترین گروه‌ها ی برانداز می‌گوید؛ «... خلا ایجاد نکنیم؛ بین مشروطه و مشروعه ... یکی را انتخاب کنیم؛ ما دنبال فروپاشی و برانداز ی نیستیم! ما می‌خواهیم دولت‌سازی کنیم! ما می‌خواهیم کاری را که خمینی و خامنه‌ای در آن شکست خورده‌اند به سرانجام برسانیم!» (۱) برای این حرف‌ها هرچند نه در میان سلطنت‌طلب‌ها و نه در میان منتقدان سلطنت مشتری چندانی وجود ندارد، اما بخشی از ادعا و داو او درست است. او می‌خواد بگوید: سلطنت‌طلب‌ها باید به بنیادها ی محافظه‌کار خود بازگردند. نکته ی کلیدی این ادعا و انگاره‌ بازگشت به ساختار حکومتی پیش از جمهوری اسلامی یعنی «نظام مشروطیت» است! طاهری برای پرهیز از انقلاب و فروپاشی می‌گوید باید بازگشت!
اما چه‌گونه؟ و با کدام نیرو؟ و تا کجا؟ و اگر از فروپاشی باید پرهیخت، چرا به ادعاها و داوها ی اصلاح‌طلبان نباید پرداخت؟
امیر طاهری چند سالی است که این ساز را کوک کرده است! او می‌گوید: «باید در چهارچوب قانون اساسی ایران کار کرد. و‌ منظورش احتمالن این است که به جایی برگردیم که من و حکومت دل‌خواه من چیره می‌شود! (۲) او استدلال می‌کند نباید ساختارها را به‌هم زد؛ نباید قانون را تعطیل کرد یا دور زد! خلا قانونی را نباید تجویز کرد! و هزینه‌ها ی گزاف آن را نباید گشاده‌دستانه به مردم تحمیل کرد. این ادعاها بسیار عمیق و دقیق هستند و از ترکیب خوانشی محافظه‌کار و اصلاح‌طلبانه از فلسفه‌ ی سیاسی ی شسته‌رفته‌ای می‌آیند؛ اما مشکلی که هست سلطنت‌طلب‌ها به طور چیره با گذار از این دست استدلال‌ها و چشم بستن بر این صغراکبراها، اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان را در ایران از چشم مردم انداخته‌اند! (در هم‌دستی با نادانی‌ها و ناتوانی‌ها ی خود اصلاح‌طلبان)
در نتیجه حالا بازگشت به اصلاح‌طلبی چندان آسان به نظر نمی‌رسد، که طاهری جویده‌جویده حرف آن را به میان می‌آورد. (۳) تاکنون این دست استدلال‌ها ی عقلانی و سیاسی از طرف پیوستار اصلاح‌طلبان در ایران شنیده می‌شد؛ و تنها آن‌ها بودند که ادعاهایی همانند اصلاح و حتا گذار دمکراتیک و قانون‌مند از جمهوری اسلامی را پیش می‌گذاشتند. بنیاد این شکل از سیاست‌ورزی پرهیز از خلا سیاسی و آوارها ی گسترده و ناخواسته ی آن است. این حد از محافظه‌کاری که هم معقول و هم عقلانی (۴) است، انقلابی‌ها ی نامعقول دی‌روز را اصلاح‌طلب کرده است؛ و می‌کند.

آیا امیر طاهری به عنوان یک مشروطه‌خواه یا پادشاهی‌خواه دگرگون شده است؟ و به اصلاح‌طلبان نزدیک شده است؟ یا فضا ی سیاسی و برآورد توازن قوا تغییر کرده است؟ و در پی آن ارزیابی‌ها و ادعاها ی تازه در قطب مشروطه‌خواه برجسته شده است؟

مشروطه‌خواهی (اگر مشروطه‌خواهی باشد.) در هر معنایی جریانی است محافظه‌کار؛ و با راست وحشی که در حبابی از سلطنت‌طلبی و حتا مشروطه‌خواهی ی نمایشی، برای فرآیندی دیگر از غارت و نابرابری آماده می‌شود، متفاوت است. (۵)
بنیاد مشروطه‌خواهی قانون‌گرایی (Rule of low) و تاکید بر نظم و قانون (Law and order) مستقر برای گذار از دش‌واری‌ها ی موجود است. در این آستانه مشروطه‌خواه برانداز همانند اصلاح‌طلب انقلابی است که در یک سبد از رویا‌ها ی رنگین و هماهنگ نمی‌نشینند! (برای مدتی بددانی اصقلاب را فراموش کنید؛ از این نادانی است که این روزها روزنه‌گشایی و راه‌گشایی بیرون زده است.)
از مشروطه ی برانداز جریان‌هایی همانند فرشگرد و حزب ایران نوین بیرون خواهد آمد! نه احزاب لیبرال‌دمکرات.
امیر طاهری همانند برخی از مشروطه‌خواهان دست‌کم در کلام و روی کاغذ از شکلی از لیبرال دمکراسی حرف می‌زند و رویا می‌سازد! این دست گفتارها و رویاپردازی‌ها با براندازی و فروپاشی رخ نخواهد داد. (پیش‌تر داریوش همایون در این‌جای‌گاه بسیار برجسته بود.) بازگشت به محافظه‌کاری و پوششی از اصلاح‌طلبی برای جریان‌ها ی مشروطه‌خواه هم معقول و هم عقلانی است، اما با رویاها ی نامعقولی که تاکنون این گروه داشته است چه باید کرد؟ یعنی یک مشکل بزرگ وجود دارد؛ اگر این ادعاها صادقانه و از سر ضرورت استدلال و پی‌آمدها ی دیرآیند سیاست‌ورزی خردمندانه باشد، باید به حکومت و دولت مستقر بازگردد و مشروط کردن آن را آماج سیاسی جریان مشروطه‌خواه کند؛ و نه حکومتی که در اساس ۴۵ سال پیش به تاریخ پیوسته است.
انگار مشروطه‌خواه‌هان گرفتار پارادخش (Paradox) شده‌اند و چیزی که این ناهم‌سویی با تاریخ را برای آنان آسان کرده است، روند تند رخ‌دادها در ایران و در حوالی انقلاب زن، زنده‌گی، آزادی بود. به زبان دیگر مشروطه‌خواه‌هان که در فرآیند گذار تند، انقلابی و برانداز بوده‌اند، زمانی که بو ی رفتن جمهوری اسلامی به مشام‌شان رسید، برای کنار زدن رقبا و هم‌آوردان، محافظه‌کار و اصلاح‌طلب شدند. نقدها به امیر طاهری بسیار است، هرچند منتقدان به‌طور چیره چنان از نکبت جمهوری اسلامی پر هستند، که نیمه خالی لیوان فروپاشی جمهوری اسلامی را نمی‌بینند! نیمه ی خالی این لیوان است که امیر طاهری را به بازگشت و گذشته‌گرایی فرمان می‌دهد. مشروطه‌خواهی اگر مشروطه‌خواهی باشد باید حکومت و حکومت‌گران را پاسخ‌گو بخواهد و بکند.
آسان‌ترین کار در مشروطه‌خواهی نقد قانونی و حقوقی قدرت‌ها ی سپری شده است. اگر مشروطه‌خواهی در نقد نظام سلطنتی محمدرضاشاه حتا ۴۵ سال پس از آن زبانی الکن دارد، از مشروطه‌خواهی باید بسیار فاصله داشته باشد. امیر طاهری در گفت‌وگویی که در برنامه ی «پشت عینک دیگران» با من داشت از شجاعت نقد محمدرضاشاه که نه تنها مشروطیت که سیاست را در ایران تعطیل کرده‌ بود، بی‌بهره می‌نمود. (۶) او آشکارا پهلوی‌طلب است. تا جایی که به او بازمی‌گردد، پهلوی‌طلبی حق اوست! اما پهلوی‌‌خواهی را به جا ی مشروطه‌خواهی نباید و نمی‌توان به سیاهی‌‌لشگر سرگردان و وامانده قالب و غالب کرد. میان راه‌بردها ی مشروطه‌خواهانه، و لیبرال‌دمکرات و سیاهی‌لشگر پرداختن از مردمان وامانده (مستاصل) فاصله بسیار است. در این چشم‌انداز به باور من همه ی کسانی که دم از لیبرال دمکراسی یا سوسیال دمکراسی می‌زنند اما به چیزی کم‌تر از فروپاشی جمهوری اسلامی تن نمی‌دهند، درک مناسبی از این مفاهیم و فرآیندها ی رسیدن به آن‌ها ندارند. نه این که خواست فروپاشی جمهوری اسلامی نامعقول است؛ که نیست! حتا اگر باشد هم، چندان اهمیت ندارد. زیرا همیشه حق با مردم است؛ و مردم می‌توانند (حق دارند) به دلایل و شوندها ی نامعقول حکومت‌ها را عوض کنند. دش‌واری خواست برپایی دمکراسی است. دش‌واری آن‌جا است که از فروپاشی و انقلاب، دمکراسی و حقوق بشر بیرون نخواهد آمد. یعنی دوگانه ی فروپاشی و دمکراسی با هیچ چسبی به هم نمی‌چسبند! یعنی چنین خواستی عقلانی نیست و به خانه نمی‌رسد. کسانی که رویاها ی اصلاح‌طلبانه دارند (و دمکراسی می‌خواهند) اما رفتار براندازانه (و فروپاشی جمهوری اسلامی را انتظار می‌کشند)، به فرآیند گذار دمکراتیک کمک نمی‌کنند. (۷)
اگر دمکراسی و حقوق‌بشر می‌خواهیم باید از پیشاسیاست و مزیت‌ها ی نسبی خود در آن کنده شویم. هیچ راه کوتاهی وجود ندارد؛ گشت‌آور بازگشت را باید ایستاند. اگر این گشتاور کار کند، در پیشاسیاست همیشه کسانی هستند که مزیت نسبی با آنان است؛ و به بازگشت و‌ زور گشتاور (۸) امید خواهند بست.
پانویس‌ها
۱) آن‌چه امیر طاهری در گفت‌وگو ی (سوم اردیبهشت) خود با برنامه ۶۰ دقیقه‌ ی بی‌بی‌سی بر زبان راند، هرچند تازه نبود، اما بسیار مهم و راه‌بردی است.
۲) از این گوشه اگر به پهنه ی سیاست نگاه کنیم، فاصله ی جریان‌ها ی سیاسی از مرکز قدرت در حکومت دل‌خواه آنان می‌تواند برگفت و توضیح اختلاف‌ها و‌ گوناگونی‌ها هم باشد. به زبان دیگر هر کس پهنه ی سیاست را چنان می‌بیند و می‌خواهد که به سرکرده‌گی او برسد. همانند همه ی دعواها ی حقوقی (در همه ی نظام‌ها ی حقوقی) خواهان و خوانده از آن‌جا که منافع و‌ نگرانی‌ها ی گوناگون دارند، داستان گوناگونی از دعوا هم خواهند داشت؛ هر روایتی به روای و جای‌گاه او بیرون از روایت می‌رسد.
۳) دش‌واری بنیادین این اداها آن‌جاست که فلسفه‌ها ی سیاسی از قانون همه یا هیچ پی‌روی می‌کنند. نمی‌شود گاهی اصلاح‌طلب و گاهی محافظه‌‌کار شد. نمی‌شود برای گذار از جمهوری اسلامی تندرو، برانداز، و انقلابی شد، اما وقتی پا ی نظام دل‌خواه شما در میان آمد، تندروی، براندازی و انقلابی‌گری اخ شود. جامعه‌ای که انقلابی شد، حالا‌حالا‌ها مناسبات و آموزه‌ها ی اصلاح‌طلبانه را نمی‌فهمد!
۴) جدایش میان کنش عقلانی و کنش معقول در پهنه ی سیاست بسیار کارآمد است. هم‌چنان که دست‌برد پیروز ار یک بانک و گریز از محل جنایت بی‌هیچ رد و اثر انگشتی نامعقول اما عقلانی است؛ در پهنه ی سیاست هم راه‌بردها ممکن است نامعقول، اما عقلانی باشد.
۵) فرآیند غارتی که ام‌روز در ایران هر روز وحشی‌تر از دی‌روز می‌شود، برآمد نظام امتیازها و ممتازیت‌هایی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است. تغییر نام‌ها چیزی را دگرگون نخواهد کرد. تغییر نام‌ها تنها بارها و شانه‌ها‌ را عوض خواهد کرد. نابرابری، امتیاز و ممتازیت بنیاد چیره‌ ی نظام‌ها سیاسی سنتی است. به زبانی دیگر نظام‌ها ی سیاسی سنتی بی‌نظمی‌ها ی سیاسی هستند که به مدد سرکوب استوار می‌مانند. غارت ریختی از سرکوب است.
۷) در پهنه ی سیاست باید همه ی کنش‌گران سیاسی را عاقل دانست؛ بر این پایه هر سیاستی عقلانی است؛ و بر عقلانیتی سوار و استوار است؛ آن‌چه گفته نمی‌شود، یا در حساب‌وکتاب‌ها نمی‌آید آن است که آماج به طور چیره معقول نیستند. و سیاست‌مدارها به طور چیره این بخش را از هواداران خود پنهان می‌کنند. در این گفتار هوادران بازگشت که هم از فروپاشی و هم ازدمکراسی می‌گویند، در جریان کار آن‌ها انقلاب و فروپاشی را می‌خواهند اما دمکراسی و حقوق‌‌بشر را نمی‌خواهند؛ و نمی‌جویند.
۸) اگر هنوز در دریافت سنت، و پیشاسیاست که گفتمان چیره در سنت است، سرگردان هستید، باید به فیزیک برگردید و دریافت خود از گشت‌آور (Torque) را تازه کنید. محور گشت‌آور سنت هم‌ایستاری (Homeostasis) است. بسته‌ای از بازخوردها (Feedback) ی اجتماعی، فرهنگی، زبانی، زمانی و آرمانی که سنت را به ترازها ی دل‌خواه سنت می‌گرداند. نیروها ی بسیاری در سنت درگیرند، اما تا زمانی که محور و لولای سنت کار می‌کند، برآیند نیروها نمی‌تواند اجتماع‌/جامعه را پیش ببرد؛ در سنت همه ی تکاپوها به چیزی بیش از تکرار و چرخش دور محور سنت نمی‌رسد.
مدرنیته و نوینش را از این چشم‌انداز باید ازهم‌پاشیدن محور سنت دید و فهمید. این فروپاشی است که به گذار از سنت و چرخش مدنیتی (Civilization turn) می‌انجامد.


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy