هر جامعه را میتوان در دو سطحش دید. سطح درونی و بیرونی. این دو سطح لازم و ملزوم هم بوده و بر هم مأثرند. رفتار جمعیِ سیاسی و اجتماعی، سطح بیرون جامعه است. هرگاه میان رفتار سیاسی و اجتماعی توازن و تناسب برقرار نباشد جایی از کار میلنگد و بایست آن را کنکاش کرد. جامعه جمهوری اسلامی دچار این لنگش شده است. بدین معنی که، اکنون دیگر تناسب میان رفتار سیاسی و اجتماعی وجود ندارد. برای درک بهتر میتوان از جامعه دوره رژیم پیشین مثال آورد.
دگرگونی در ساختار سازمان اجتماعی و نظام روستایی کشور، نتیجهاش تحولات اجتماعی خصوصاً پس از دهه چهل به بعد بوده است. این دگرگونی که موجب تکثر اجتماعی نیز شده بوده با قدرت تک صدایی نظام پیشین تناسب نداشته است. نحوه عملکرد مدرن و سکولار نظام سیاسی پیشین با وجودی که خود زمینهای بوده برای تکثر اجتماعی و پیدایش نیروهای اجتماعی جدید اما به این درک نرسیده بوده که تداوم تحولات و دگرگونیهای اجتماعی، نظام سیاسی خود را میطلبد.
اکنون جامعه جمهوری اسلامی با چنین مشکلی مواجه شده منتها در شرایط و فضایی دیگر. نسلهای درون شبه جامعهی جمهوری اسلامی بر اثر کسب تجربه از چنین جامعهای تمایلات، معیارها و سبکهای جدید زندگی، رفتارهای جمعیِ اجتماعی تازهای را در دی ۹۶ و آبان ۹۸ و انقلاب زن زندگی آزادی به نمایش در آوردهاند. این رفتارهای اجتماعی جدید نوع نظام سیاسی خود را میطلبد که قطعاً نظام جمهوری اسلامی نیست. فقط با عبور از این نظام زمینه برای تشکیل نظام سیاسی جدید در انطباق با "رفتارهای اجتماعی جدید" ممکن میگردد.
هیچ نیروی سیاسی از جمله اصلاح طلبان طرفدار ماندگاری نظام اسلامی، قادر نیستند تا این "عبور" را ناممکن کنند. همانگونه که گفتیم دگرگونی در سازمان اجتماعی جامعه و بتبع آن رفتار تازه جمعیِ اجتماعی در مسیر تشکیل نظام سیاسی نوین است تا بواسطه آن بتواند تمایلات و سبکهای زندگی اجتماعی خود را مدیریت کند. آن اصلاح طلبان حکومتی که این مسئله درک کردند و به انقلاب زن زندگی آزادی پیوستند زرنگترینهای اصلاح طلبان بودهاند و متوجه هستند که رخداد این انقلاب، در واقع امر انتخابات بوده است.
نیکروز اعظمی