ویژه خبرنامه گویا
۴۵ سال حکومت اسلامی همه گونه کوششی به کار برده است تا به تصور خود جامعه ایرانی را هر چه بیشتر از ماهیت ایرانیِ خود تهی و پوشش تنگ، سیاه و بدقواره اسلامی را برآن بپوشاند. نتیجه ولی پس از بیش از چهاردهه این شد که امروز میبینیم: بیزاری هرروز بیشتر از آخوند و دین اسلام به ویژه مذهب شیعه. خمینی که امام سیزدهم این نوکیسههای حاکم شد، فردی به تمام معنا عامی و واپسگرا بود که هم اقتصاد را "مال خر" میدانست و هم " هرچه فتنه بود را از دانشگاه و دانشگاهیان" میدید؛ آزادی روزنامهها را در اندازهای میدید که تنها به خرافهها و داستانهای تخیلی و بی ریشه دینی/مذهبی بپردازند و در راه واماندگی بیشتر مردم بکوشند؛ جامعهای را میخواست که سیاهپوش باشد و یکبند برسر بکوبد و برای حسین تازی سوگواری کند؛ رقص و آواز و شادی و سرور در آن ممنوع باشد و هرکس که این اسلام خونآشام و آدمکش را نپذیرفت حلقآویز کند و از میان بردارد.
با همه درندگی ۴۵ ساله حکومت کودککش اسلامی ولی مردم ایران به ویژه بانوان، دختران و جوانان سرفراز ایران به هرشکل که شدنی بوده با زیانهای هنگفت جانی و مالی در برابر این حکومت و این ضحاک دیوانه، حاکمِ کنونی، پایداری کرده و روزبهروز این حکومت را در ایران وجهان رسواتر ساختهاند. امروز حکومت اسلامی تحمیلی ایران چه در درون ایران و چه در بیرون از ایران در بدترین و سستترین دورانِ خود بهسر میبرد و میداند که رو به سوی پایان پیش میرود. سیرک انتخابات و گزینش پزشکیان را باید در همین راستا دید. به گنده گوییهای خامنهای، رییسجمهور دستنشانده و سرداران پوشالی نباید اهمیتی داد.
یک پرسش در برابر هر ایرانی
امروز یک پرسش در برابر هر ایرانی قراردارد و باید از خود بپرسد که آیا او در درجه نخست ایرانی است و پس از آن پیرو هر باور و اندیشهای است یا واژگونه آن. آیا او نخست ایرانی است و سپس مسلمان، زرتشتی، یهودی، بهایی، کمونیست، مسیحی و یا باورمند به هر باورِ دیگری. برایِ من به عنوان یک ایرانی مهمترین ارزش هویت ایرانیام است اگرچه دههها است از ایران به دور ماندهام. هممیهنان در برون مرز وظیفه دارند که از زبان فارسی و هویت ایرانی خود نگاهداری کرده و به فرزندان خود نیز در اهمیت یادگیری زبان فارسی و هویت ایرانی خود تاکید همیشگی داشته باشند.
اسلام مرز ندارد
حکومت اسلامی شعارش این بوده است که "اسلام مرز ندارد" و با این بهانه ولی تنها برای ایجاد پایگاههایی برایِ ویرانی و شرارت خود، سرکیسهاش برای مفتخوران اسلامی در همهجا باز بوده است. ارث بابای خامنهای نیست که دلاش بسوزد، ریخته است و همچنان میریزد در حلق حسننصراللهها. این نگرش همآن نگرش کمونیستی جهان وطنی است که روشن شد این تئوری نیز هیچ پایه راستینی ندارد و میبینیم که در دنیای امروز برای یک وجب خاک حتا از سوی کمونیستها چه خونها ریخته میشود. پوتین کمونیست، افسر پیشین ک. گ. ب که امروز در نما خود را دورشده از کمونیسم مینمایاند، برای در اختیار گرفتن سرزمین بیشتر، بخشی از خاک اوکراین را سالها پیش تصرف کرد ولی چون اشتهای سیری ناپذیر دارد و خواست سرزمینی بیشتر، به بهانههایی بیپایه جنگ خونین کنونی اوکراین را نیز بهراه انداخته است، ادعای چین کمونیست بر مالکبودن بر تایوان و تهدید دایمی این کشور نیز نمونه دیگری است. هم نگارنده و هم دیگران پیشازاین از سیاست زمینخواری چین در کشورهای دیگر به ویژه در آفریقای نادار نوشته ایم. گذشته از آن درگیریها برای دراختیار گرفتن زمین و قدرت پبیشتر تا زیادهخواهیهای انسان هست، همچنان بوده و خواهد بود. درگیریهای ارمنستان و آذربایجان، درگیریهای درونی در یمن و ادعای فلسطینیها بر زمین در برابر اسراییل و... نمونههایی روشن این روزگارهستند.
چشمهای زلال
اگرچه ایران و افغانستان امروز در چنگال ملایان اسلامی اسیر هستند ولی چشمه زلال زبان و فرهنگ و هویت ایرانی دربخشی دیگری از ایرانزمین در تاجیکستان همنژاد، همزبان و همفرهنگِ ما میجوشد. رییس جمهور تاجیکستان به زیارتکنندگان حج میگوید بیایید خرج سفر حج را اینجا برای بهبود جامعه در کشورخودتان هزینه کنید، او به پدر و مادرها یادآور میشود که نامهایِ ایرانی برای فرزندان خود برگزینند نه تازی و هماو برمیخیزد و با مردمان عادی به رقص و شادی میپردازد. در تاجیکستان فراوان کسانی هستند که عاشقانه در ابن راه کوشش میکنند. در زیر فرازهایی ازاندیشههای یک اندیشمند ایرانی ـ تاجیکی آورده شده است تا جلوه بیشتری از سیر این چشمه و آب زلال نمایان شود:
"... ایران خیلی بزرگ بود و متأسفانه، ما بودیم و گذشتگان ما بودند که نتوانستند این کشور بزرگ را، چنانکه میباید، حفظ کنند. شاید همه امپراتوریها سرنوشتشان چنین باشد؛ ولی ما همیشه باید در یاد داشته باشیم که زبان ما پارسی است و ما ایرانی هستیم. کسانی هستند که اینجا دین و مذهب را در میان میگذارند و مسخرهبازیهایی میکنند که نه به سود ماست و نه به سود جمهوری اسلامی ایران، به خاطر این که برای ما ایرانیت و زبان فارسی مهم است. "
از گفتوگوی اسفندیار آدینه در۱۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۶ سپتامبر ۲۰۱۴ با "صفر عبدالله"دانشمند تاجیکی/ایرانی، استاد زبان و ادبیات دانشگاه "ابولیخان" آلماتی قزاقستان که بنا بهگفته خود ایشان تا هنگام این گفتوگو در سفر او به تاجیکستان، ۲۱ سال بوده است که در قزاقستان به تدریس زبان وادبیات فارسی و پژوهش پرداخته و نتیجه بسیار خوبی نیز از کار خود در آنجا گرفته و دانشجویان زیادی را آموزش داده است.
درباره هویت ایرانی و تاجیکی
"الآن هم در تهران خیلی عاشق عربی هستند. ما دو چیز را باید همیشه در نظر بگیریم. حساب اسلام جداست، حساب عرب جداست. ما مسلمان هستیم، ولی عرب نیستیم. ما ایرانی هستیم و زبانمان فارسی است. یا تاجیک هستیم و زبانمان فارسی است. باید تنها در جایی واژههای عربی را به کار بریم که مرادف فارسیاش را نداشته باشیم. مثلاً، وقتی که در ایران میگویند که "هزینههای ایاب و زهاب"، من مغزم خراب میشود. در صورتی که ما میتوانیم براحتی بگوییم: "رفت و آمد" چرا رفت و آمد نگوییم؟ متوجه هستید که چه میخواهم بگویم؟
لینک این گفتوگوی خواندنی و پُربار در بی بی سی برای خوانندگان علاقهمند:
www.bbc.com/persian/world/2014/09/140906_ea_safar_abdullah_interview
دکتر صفر عبدالله در باره هویت ایرانی، زبان و ادبیات فارسی پژوهشهای زیادی انجام داده و کتاب و مقالههای سودمندی منتشر نموده است.
از مقاله "ایران ستیزی یعنی خودناشناسی و خودستیزی" دکتر صفر عبدالله
"... بیایید کمی منصف باشید، با اندکمایگی ادعای زباندانی و ایرانستیزی نکنید! ایرانستیزی یعنی خودناشناسی و خودستیزی! به حرف مفت برخی نابخردان که زبان ما را با زبانهای دیگر مقایسه کردن میخواهند، نباید گوش فراداد. میدانید که هیچ زبانی مثل زبان ما از پشتوانه نیرومند میراث مکتوب برخوردار نیست! هیچ زبانی به اندازهی زبان ما ادبیات بیمانند ندارد. این را من از سر تعصب نمیگویم، با ادبیات جهان آشنایی دارم. منظورم تنها حجم آثار کتبی نیست، بلکه فصاحت و ظرافت و غناوت آثاری است که به این زبان شیرین آفریده شده است. "
و از بخش نخست مصاحبه اسفندیار آدینه با ایشان:
"جز فارسی، ما زبانی نداریم و در طول هزار سال هم قوم تاجیک بوده، اما هیچ جایی که سخن از زبان میرود، زبانی به نام «تاجیکی» وجود ندارد. تعبیری است که استالین و یارانش به ملت ما بار کردند. و از سوی دیگر، میدانید که در زمان استالین هیچ کسی جرأت رد کردن نداشت. هر کسی رد کرد، سرش از تنش جدا شد. "
کوروش گلنام
اوراق کردن افسانهی ابراهیم، اکبر کرمی