همانطور که پیشتر معنای "رنسانس" ارائه شده بوده این معنا در "باززایی" تعریف میشود. انگیزه اروپاییان نیز از این معنا به مثابه یک رویداد مهم، بازگشت به معیارهای عقلی نیاکان یونانیشان بوده است. پس هم بالحاظ لغوی و هم انگیزه و هم موضوعات مربوطه، این رویداد منحصراً مربوط میشود به اروپاییان. حالا از اینکه از آن بیمورد و بیهوده و در هر بزنگاه یاری میطلبیم میتواند سه دلیل داشته باشد. دلیل اول اینکه معنای واقعی "رنسانس" و انگیزه اروپاییان از آن را نمیدانیم و به همین ترتیب دلیل دوم، "باززایی" و "نوزایی" را در معنایشان همانه میپنداریم و دلیل سوم، خیال میکنیم موضوعات اروپایی که باعث این رویداد شده موضوعات ماست!
اگر خیلی لجباز و سمج در نادانستگیتان در مورد معنی "رنسانس" باشید آنوقت باید به این پرسشها پاسخ دهید. یکم، میگوییم معنی صحیح "رنسانس" یعنی "باززایی"، حال پاسخ دهید در اینصورت چه چیز را میخواهید از گذشتههای ارزشی نیاکانی را "باززایی" کنید که باعث برونرفت از دیرینگی بن بست باشد؟ دوم، اگر بخواهید به غلط به "رنسانس" معنی و جنبه "نوززایی" دهید پس چرا به انقلاب زن زندگی آزادی نمیپیوندید که "نوززایی" بوده و هیچگاه چنین مضمونی در فرهنگ و جامعه ما وجود نداشته است؟ هرگاه قصد کردید دست از لجبازی بشویید و عاقل شوید و درک صحیح از معنی"رنسانس" داشته باشید میتوانید از این فرمول، که "نوزایی" همواره جدید است و "باززایی" همواره قدیم بهرمند شوید.
واقعیت جامعه ایران و بن بست فرهنگ ما نیازمند چنان نوع "پادزهر" چون انقلاب زن زندگی آزادی بوده که در صورت موفقیت و غلبه، میتواند تجلی نو در راستای ساخت و ساز الگوهای تازه زندگانی باشد. بعبارت دیگر، موضوع بن بست فرهنگ ما و استمرار ارزشهای مربوط به گذشتههای دور نیاکانی به امروز، که همواره در "باززایی" خود سیر میکرده، "نوزایی" انقلاب زن زندگی آزادی میتواند بعنوان پادزهر در آن عمل کند. هر سه مقوله و مضمون زن، زندگی و آزادی در تعاریف و کارکردشان به مثابه الگوهای زندگانی نوین، قابل جمع و فهم هستند.
نیکروز اعظمی