Tuesday, Oct 15, 2024

صفحه نخست » «سرنگونی رژیم برای صلح پایدار!» شهاب برهان

Shahab_Borhan_3.jpgطی سال‌های پیش مخالفت مردم کارگر، زحمتکش، تهیدستان و مزدبگیران پائین و بیکارن در ایران با برنامه‌های هسته‌ای و میلیتاریستی رژیم و هزینه کردن‌های کلان‌اش از بودجه کشور برای نیروهای نیابتی‌اش در منطقه، در اعتراض به غارت نان از سفره‌شان و با منطق " چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است" بود. تهدیدات نظامی آمریکا و اسرائیل هم به چشم‌شان نسیه و حاشیه‌ای و ناملموس بود. امروز، جنگ آغاز شده است! صورت مسأله عوض شده است: مسأله فقط نان نیست، جان است!

صدای سوم؛ راه سوم؛ نیروی سوم
پس از سال‌ها، بالاخره برخی از " فعالان سیاسی" گویا به بی خاصیتی‌ی شعارِ پاسیوِ پاسیفیستی‌ی " صلح آری؛ نه به جنگ" پی برده و به نیت بلند کردن " صدای سوم"، به شعار «نه به جنگ و نه به رژیم اسلامی» (البته با امضای طومار) روی آورده‌اند.
مزیت شعار «نه به جنگ و نه به رژیم اسلامی» بر شعار بی طرفانه‌ی ضد جنگ، ظاهراً این است که در دعوا، بی طرف نیست، اما در عمل، مزیت‌اش در این است که دو بار بی خاصیت است! شعار «نه این و نه آن»، شعار عمل نیست، شعار اعلام موضع بی عملی در قبال یک وضعیت معین و ابژکتیو است. طومار امضا کردن با شعار «نه به جنگ و نه به رژیم اسلامی» و درخواست از سازمان ملل و مجامع بین المللی و حقوق بشر که به جنگ خاتمه دهند و صلح را برقرار کنند، درخواست از سازمان ملل و مجامعی که طرفین جنک به حسابشان نمی‌آوردند و برایشان تره هم خورد نمی‌کنند، چیزی جز اقدامی بی خاصیت و محض " امضا می‌کنم، پس هستم"، نیست.

«نه این و نه آن»، صدای سوم نیست. قبلا در نوشته هائی توضیح داده‌ام که صدای سوم در مبارزه طبقاتی و سیاسی، بلند کردن صدای منافع و مطالبات توده‌های کارگران، زحمتکشان، تهیدستان، زنان و ملت‌های تحت ستم در برابر منافع و داعیه‌های قطب‌های ارتجاع (چه در داخل و چه در خارج و چه در جنگ و چه در صلح) است. اما، باز همانطور که پیشتر تاکید کرده‌ام، صدای سوم مادام که به راه سوم یعنی به یک استراتژی عملی ترجمه و تبدیل نشود و این راه سوم نیز تا به نیروی سوم، به نیروئی اجتماعی و تأثیر گذار و توانا برای مقابله با دو قطب ارتجاع یا دو طرف جنگ متکی نشود، فقط شعار است، از جنس باد است. احزاب و گروه‌های سیاسی کمونیست و چپی که امروز خود را منادی صدای سوم معرفی و تنها به محکوم کردن دو شّر و به دادن شعار «نه جنگ و نه رژیم اسلامی» بسنده می‌کنند، تنها به اعلام موضع برای ثبت در تاریخ دلخوش‌اند. چیزی که چپ سیاسی رادیکال باید روشن کند، این است که این صدای سوم، چگونه از صدا به «راه سوم» تبدیل می‌شود و طلسم دو راهی محتوم را می‌شکند و راه خروجی که عرضه می‌کند کدام است؟ یعنی «نه به جنگ» با چه وسیله‌ای و «نه به رژیم اسلامی» از چه راهی باید عملی شوند و بخصوص، این دو «نه»، چه ارتباط و وابستگی متقابلی دارند و با چه استراتژی عمومی و کدام تاکتیک‌های موضعی باید به پیش برده شوند؟ وظیفه دیگر چپ رادیکال سیاسی، سازماندهی آن نیروی اجتماعی است که صدا و راه سوم را مادیت می‌بخشد و بعنوان «نیروی سوم» در برابر دو دشمن متخاصم پا به میدان می‌گذارد و سرنوشت خود را به دست میگیرد.
هم چپ‌های رادیکال و هم چپ‌های ضدامپریالیستِ ناسیونالیست، خسته نمی‌شوند از گفتن این که رژیم نه با مداخله خارجی و با جنگ امپریالیستی، بلکه باید به دست خود مردم سرنگون شود. بسیار خوب، ما حالا در وضعیت جنگی قرار گرفته‌ایم. شعار «نه به جنگ و نه به رژیم اسلامی» در این وضعیت چه مابه ازای عملی و میدانی پیدا می‌کند؟ ما که جز امضا کردن طومار و اعلام موضع کردن کاری از دست مان بر نمی‌آید، اما خود مردم در ایران، از شعار «نه به جنگ و نه به رژیم اسلامی» چه رهنمود عملی باید استخراج و استنتاج کنند؟ راه سوم پیشنهادی چیست؟ این مردم در چنین وضعیتی «نه به جنگ» را چگونه به پیش ببرند؟ آیا «نه به رژیم اسلامی» را فعلا کنار بگذارند و عمده نکنند و با لبیک به ندای خامنه‌ای برای «مقاومت»، در برابر جنگ بایستند؟ صریح و بی مجامله باید جواب داد آری یا نه. اگر نه، پس چگونه؟ مردم چگونه و با چه وسیله‌ای می‌توانند مستقل از رژیم و بدون دفاع از رژیم، جلو جنگ را بگیرند؟
معادله را از آنطرف بخوانیم: مردمی که باید خودشان این رژیم راسرنگون کنند، بالاخره چه زمانی و در چه شرائطی این کار را خواهند کرد؟ برخی از باصطلاح چپ‌ها در سال‌های گذشته به ما میگفتند تحریم‌ها و جنگ سبب تشدید فضای سرکوب می‌شود و به زیان تحرک و سازمان یابی جنبش‌های اعتراضی است. معنی عملی این تذکر چیزی غیر از این نبود که مردم اول باید بکوشند تا طناب تحریم را از دور گردن رژیم باز کنند، خطر جنگ را از سر رژیم رفع کنند (اول جنگ و تحریم‌ها منتفی شوند) تا رژیم نفسی بگیرد و دوباره جان بگیرد و آنوقت سرکوب اعتراضات مردمی را کاهش دهد تا مردم با سرکوب و مانع کمتری به «نه به جمهوری اسلامی» بپردازند؟! مردم ایران که در چند خیزش و جنبش نشان داده‌اند خواهان سرنگونی این رژیم‌اند ولی توان عملی‌اش را بخاطر فقدان استراتژی و تشکل و سازماندهی و رهبری و جدائی جنبش‌های اجتماعی و فقدان مفصل بندی میان آن‌ها و سهولت سرکوب جنبش‌های موضعی پراکنده و نامتداوم، ندارند، بالاخره باید برای این پرسش پاسخ بگیرند که چه زمانی و به چه دلیل چنین موازنه قوائی درهم خواهد ریخت و جنبش سرنگونی توان حرکت و تداوم خواهد یافت؟ با تکرار این که این کار و آن کار را نباید بکنند چون فضا بسته تر و سرکوب شدیدتر می‌شود و امکانات سازمان یابی جنبش‌های اعتراضی مسدود می‌شود، نمی‌توان به این پرسش پاسخ داد که پس چه باید کرد جز کوتاه آمدن و ترس از تشدید سرکوب تا سرکوب تشدید نشود؟ آن ساعت سعد کی فراخواهد رسید که رژیم، فضا برای سازمان یابی جنبش سرنگونی را باز کند؟!

صدای سوم در وضعیت جنگی
اگر بطور کلی صدای سوم، صدای مستقل منافع و مطالبات طبقات و اقشار تحت استثمار و ستم‌های جنسیتی و ملی مردم است، اصوات این صدا در وضعیت مشخص باید از حنجرهای این مردم شنیده شوند. مطالبات اساسی جنبش‌ها و گروه‌های اجتماعی از همه لایه‌های گوناگون کارگران و بیکاران و زنان بازنشستگان، بی خانمان‌ها و ملت‌ها و غیره و غیره، و مطالبات مشترک شهروندی عموم آن‌ها، روشن تر و شناخته شده تر از آن است که لازم باشد من آن‌ها را در اینجا لیست کنم. اما وجود چنین لیستی پاسخگوی وضعیت نیست. این مطالبات البته اساسی‌اند، ولی در گیر و دار معرکه کنونی باید بعنوان حربه ضد جنگ وارد میدان کارزار شوند. صدای سوم، باید بیان منافع این طبقات و اقشار مردم در مرافعه‌ی جاری و همین امروزِ دو قطب دشمن رو در رو باشد تا توان آن را پیدا کند که همچون وزنه‌ای توده‌ای در مقابله با منگنه‌ی دو طرفه‌ی دشمنان وارد شده و نقش آفرینی کند. در میان انبوهی از مطالبات، همیشه برحسب شرائط مطالبه‌ای مرکزی و حربه‌ای برنّده تر می‌شود.
چند سال پیش که نه همچون امروز در موقعیت جنگی بلکه در موقعیت تشدید تحریم‌ها و تهدید جنگی دونالد ترامپ بودیم، مطالبه‌ی مرکزی که در آن وضعیت معین می‌بایست بی هیچ واهمه و تردیدی قاطعانه از حنجره توده‌ها در می‌آمد، توقف برنامه هسته‌ای، توقف تولید و آزمایش و توزیع موشک‌های بالستیک، و پایان حضور و مداخلات نظامی و کمک‌های مالی، لجستیک و تسلیحاتی رژیم اسلامی ایران به گروه‌های نظامی و شبه نظامی و مذهبی در کشورهای دیگر بود. متاسفانه این صدا از حنجره مردم در نیامد و نتیجه این شد که امروز وارد موقعیت جنگی شده‌ایم.
چپ‌های " ضد امپریالیست" اعتراض می‌کنند که: یعنی مردم می‌بایست با ترامپ و امپریالیسم همزبانی می‌کردند؟ یعنی در موضوع مذاکره‌ای که ترامپ و جنگ طلبان امپریالیست می‌خواستند به ایران تحمیل کنند، طرف آن‌ها را می‌گرفتند؟ یعنی در جبهه امپریالیسم به خط شدند؟
پاسخ من منفی بود و هست؛ من در وهله اول از اینجا حرکت نمی‌کنم که ترامپ و امپریالیسم و اسرائیل چه می‌گویند و چه می‌خواهند، از اینجا به موضوع نزدیک می‌شوم که آیا این‌ها مطالبات مردم ایران و به نفع آن‌ها هستند یا نه؟ صد در صد و هزار در صد به نفع توده‌های مردم ایران‌اند. امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها از زاویه منافع خودشان که قطع بازوان این اختاپوس مزاحم در منطقه است چنین خواستی را مطرح می‌کنند، اما برای مردمان مستمند و زیر ستم ایران، این خواست، در وهله اول خواست فوری "نان " است که از سفره کارگران، زحمتکشان و گرسنگان ایران بصورت سلاح و دلار و غیره به سوریه و لبنان و غزه و عراق و یمن فرستاده می‌شود؛ در وهله دوم، خواست استراتژیکِ بیرون کشیدن ایران از کانون آتش و نا امنی منطقه‌ای و بازداشتن رژیم فاشیست شیعی از آتش افروزی و تنش آفرینی است؛ و در وهله سوم، خنثا کردن بهانه‌ها و مستمسک‌های مداخلات و تجاوزگری‌ها و جنگ افروزی‌های خارجی است، و در وهله دیگر، خواستی است منتهی به تضعیف هرچه بیشتر اقتدار رژیم و در راستای تسهیل شرایط سرنگونی آن. در شرائط جنگی مشخص و معین امروز، صدای سوم برای آن که صدای تاثیر گذار در وضعیت زنده باشد، باید خواست بریدن نیش و چنگال‌های بحران آفرین و پرهزینه‌ی رژیم اسلامی در منطقه را در صدر مطالبات خود قرار بدهد و با شعارهائی با مضامین «نه به سلاح‌های بالستیک»؛ نه به سلاح‌های هسته‌ای، «نه به حضور و مداخله نظامی در بیرون از مرزها»، و «نه به حاتم بخشی جنگ افروزانه از سفره گرسنگان ایران»، مستقیما و مستقل از امپریالیسم، به مصاف این رژیم برود.

راه سوم و نیروی سوم
در برابر دو راه، یکی سرنگونی رژیم با جنگ و مداخله امپریالیستی و "رژیم چینج"، و دیگری مقابله با جنگ و تحریم از طریق دفاع از رژیم اسلامی و باز گرداندن قدرت و نفسِ از دست رفته‌اش، راه سومی هم متصور است: دفع تجاوز و مداخله خارجی از طریق به دست گرفتن قدرت و ابتکار توده‌ای در سرنگونی و جایگزینی رژیم؛ و تسریع روند سرنگونی رژیم به دست مردم با استفاده از موقعیت ضعیف و آچمزی که فشارهای خارجی رژیم را در آن قرار داده است.
وضعیتی استثنائی و تاریخی در برابر مردم ایران در نتیجه مجموعه عوامل داخلی و بین المللی قرار گرفته است و آن، قرار گرفتن جمهوری اسلامی در ضعیف ترین و شکننده ترین موقعیت تمام طول حیات خود است. مسئله استراتژیک این است که آیا جنبش مستقل مردم ایران برای سرنگونی، باید از این موقعیت استثنائی و از موازنه قوای بین المللی و تضادهای میان رژیم و امپریالیست‌ها بهره برداری کند یا نه؟
موضوع غامض و خیلی مهم و جدی، این است که صدای سوم چطور در صدای یکی از طرفین مستحیل نشود و به عبارت دیگر، قطع بازوهای موسوم به " عمق استراتژیک" رژیم در منطقه بعنوان خواست مردم صلح طلب ایران که امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها نیز طالب آن‌اند، مردم را به سیاهی لشکر و عمله منافع آنان تبدیل نکند و بتوانند با حفظ استقلال سیاسی خود، فشارهای آن‌ها برای به زانو در آوردن رژیم اسلامی را، تا جائی که منطبق یا همسو با منافع مستقل خودشان است، از آنِ خود کنند و آن را همچون سلاحی در راه سرنگونی رژیم به دست خودشان بکار بگیرند و راه سلطه دشمن خارجی و دست نشاندگان و وابستگان خود فروش را بر کشور در پیکار با دشمن داخلی نیز مسدود کنند.
مردم صلح طلب در ایران چگونه می‌توانند جلو حمله نظامی به ایران را بگیرند بی آن که به گوشت دم توپِ خامنه‌ای و اسباب تقویت رژیم اسلامی تبدیل شوند؟ با شعار تو خالی «نه به جنگ» نمی‌توانند. تنها یک راه عملی وجود دارد و آن این است که جنگ افروزی و آن بهانه‌های جنگی را که تلاش‌های هسته‌ای و تسلیحات بالستیک و دخالتگری‌های منطقه‌ای رژیم است، و خود مردم نیز با آن‌ها مخالفت اساسی دارند، همچون قلعه کوب، در رأس مطالبات خود از چنگ امپریالیسم و اسرائیل درآورند و با همین سلاح به جنگ رژیم بروند و در شرائطی که رژیم از بیرون در سخت ترین تنگنا و آچمز قرار دارد، آخرین نفس‌اش را هم در درون از او بگیرند و به زانویش در آورند. به این ترتیب است که جنگ موضوعیت خود را از دست می‌دهد. مبارزه ضد امپریالیستی حقیقی و مبارزه با دخالتگری و رژیم چینج از خارج، جز این نیست که خودمان تکلیف رژیم جنگ افروز را در داخل تعیین کنیم، منتها با حد اکثر بهره برداری از تضادهای خارجی رژیم. وضعیت کنونی چنین است که امپریالیسم، با محاصره اقتصادی و تهدیدات جنگی اسرائیل، دستان رژیم را از پشت بسته و او را در ضعیف ترین وضعیت دفاعی قرار داده‌اند. مناسبترین شرائط جهانی و منطقه‌ای در ضعیف ترین وضعیت رژیم برای جنبش سرنگونی خواه توده‌های مردم است که توی شکم رژیم بروند و کار‌اش را یکسره کنند. بجز این، یا باید در زیر بارش بمب‌های آمریکائی‌ی اسرائیل تکه پاره شوند و جان به در بردگان‌شان هم چشم به راه گماشتگان آمریکا باشند، و یا این که نوار یا حسین و ثار الله بر پیشانی ببندند و هزار هزار، خون خود را فدای رهبر و زالوی تشنه‌ی فاشیسم اسلامی کنند.

سناریوها را بازیگران می‌نویسند
صدای سوم را باید توده‌ای کرد. اما برای آن که صدای سوم، به راهی سوم در برابر دوراهی تقدیر بدل شود، نیروی سومی باید وارد میدان شود و آن نیروی سازمان یافته‌ی آگاه و هدفمند توده‌ای است. چنین زمینه و شرائطی در حال حاضر وجود ندارد و قرائنی هم برای تکوین آن در نزدیک دیده نمی‌شود. در سطح سیاسی، سازمانی، جبهه‌ای، اتئلافی شکل نگرفته است تا همه جنبش‌های اجتماعی آزادی و برابری خواه را همچون نیروی سوم با شعارها و مطالبات خودشان، زیر پرچم راه سوم گرد آورد و در برابر دشمنان داخلی و خارجی که ستادی عمل می‌کنند، بر پراکندگی و جداسری و بی نقشه گی فائق آید. صدای سوم در سطح سیاسی هنوز از مرحله‌ی طومار امضاکنی‌ی منفردین و درخواست صلح از سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری - که کسی تره برایشان خورد نمی‌کند- جلوتر نرفته و به مرحله‌ی خطاب قرار دادن مردم در ایران و درخواست اقداماتی توده‌ای برای مقابله با جنگ طلبی و جنگ افروزی رژیم و تکوین یک جنبش صلح معنادار ومؤثر در داخل کشور نرسیده است.
در دوره‌ی پیشاجنگ، مردم ایران در برابر رژیم آن نکردند که برای پیشگیری از جنگ لازم بود؛ شاید اینبار بدترین حالت، وقوع جنگ و کشتار و ویرانی است تا به قیام‌شان وادارد؛ البته اگر قیامی برای به زیر کشیدن این رژیم باشد و نه دفاع از میهن اسلامی خامنه‌ای!
جنگی که در جریان است، جنگ سربازان با تفنگ‌ها در جبهه‌ها نیست، جنگ الکترونیک موشک‌ها و پهبادهای هدایت از راه دور است. شعار " تفنگ‌ها را به سوی بورژوازی خودی بچرخانید! " در شرائط کنونی ایران چنین می‌شود: «سرنگونی رژیم برای صلح پایدار!». حالا باید دید مردم مخالف جنگ و طالب صلح در ایران چه می‌کنند.

شهاب برهان
*
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy