Monday, Oct 21, 2024

صفحه نخست » "بی‌بی‌سی و نفیسه کوهنورد تعارف را کنار گذاشتند و متن گزارش از شریعتمداری می‌گیرند"

عبور از "توطئه‌اندیشیِ" آرزوخواه در تحصیل خصلت "مدرن"

علی صاحب‌الحواشی

از عقب‌ماندگی فکری است که خیلی‌ها گمان می‌کنند "رسانه خبری" باید ابزار پروپاگاندا باشد، یا که خواهی‌نخواهی چنین است. آنگاه وقتی خبری ناخوشایند برای خودشان را از رسانه‌ای می‌شنوند، می‌گویند: "بفرما، نگفتیم این‌ها چنین و چنان‌اند".

bbclarge.jpgجامعه امروز ایران به‌شدت طرفدار پیروزی قاطع اسرائیل است - و چه خوش‌مان بیاید، چه نه - از سرتاپای "جبهه‌مقاومت" تا مغزاستخوان متنفر است. این موضع که قطعاً فراگیری اکثری در میان ایرانیان دارد، البته قابل فهم است که چرا هست. اما این‌که چشم بر "واقعیت‌"های جهان ببندیم و خود را در آفاقی توهمیِ خودارضاء غرقه کنیم، نشانه فقدان بلوغ فکریست.

دوستی که کمترین علقه‌ای به جمهوری‌اسلامی ندارد، به‌هیچ‌وجه هم "چپ" نیست و هرگز آدم متدینی نیست و در اروپا هم زندگی می‌کند، همین دیشب می‌گفت که شاهد بوده است عرب‌ها در اروپا به‌تازگی‌ "خیلی به ما ایرانی‌ها مرحمت پیدا کرده‌اند!". من تعجبی نکردم و به حساب "هویت‌عربی" بشدت متورم اعراب گذاشتم - همان‌که به‌نظرم شاهد عقب‌ماندگی آنان نیز هست، همان تورم‌ِ "هویت‌عربی" که از امروز تا ژرفای هزارگانیِ تاریخ، آنان را در طیفی از ناخوشداشت تا نفرت از ایرانی‌ها نگه‌داشته بود. پسند اخیرشان نیز بی‌تردید دولت‌مستعجلی ناشی از موشک‌پرانی جمهوری‌اسلامی به اسرائیل است و بزودی به تنظیمات کارخانه برخواهد گشت! اما بهرحال این‌"واقعیت" امروز در میان خیلی از اعراب است که از ایرانی‌ها خوششان آمده است چون موشک به اسرائیل زده‌اند.

حالا وقتی رسانه‌ای این "واقعیت" را منعکس می‌کند، واماندگی بلوغ فاهمه ما می‌گوید: ببین! نگفتیم که دست این رسانه هم توی کاسه جمهوری‌اسلامی است! انتظار دارند آن رسانه هم مثل "صدا‌وسیما" بسیار یک‌جانبه و دروغ‌پراکن و "پروپاگاندایی" باشد، منتها به نفع پسند و دلخواه اپوزیسیونیِ ایشان عمل کند!

من منکر "مواضع‌سیاسیِ" ناگزیر، ولو تلویحیِ، رسانه‌هایی که داعیه استقلال دارند، نیستم. بهرحال آن‌ها هم پدیده‌هایی انسانی‌اند، زبان خدا یا هوش‌مصنوعی که نیستند. اما چنان رسانه‌هایی، لااقل "تلاش‌می‌کنند" تا "واقع‌بین" باشند؛ آن هم نه محض‌رضای خدا، که برای صیانت از اعتبار خبررسانی خودشان.

چنان‌که بارها نوشتم، "توطئه‌اندیشی" از استیصال و فلاکت‌فکر درمی‌آید، والا آنکه اِشراف اجمالی به سازوکار پدیده‌ها داشته باشد "توطئه‌اندیش" نمی‌شود، فهم‌اندیش می‌شود. تردید ندارم این طبایع آشنا، وقتی این متن را می‌خوانند، پیش خود خواهند گفت: پیداست سر این یارو هم توی آخور بی‌بی‌سی است!

در روان‌پزشکی گفته می‌شود که با بیمارِ اسکیزوفرنیکِ در بحران، نمی‌شود حرف زد زیرا او غرقه در طوفانی از جهانِ درون خویش است و ابداً استعدای برای "شنیدن" ندارد. اگر قرار است سخنی به بیمار اسکیزوفرنیک گفته‌شود، باید صبر کرد تا اثر داروها تاحد زیادی او را از غرقگی در طوفان درون بیرون کشیده باشد.

این تمثیل بر بدویت‌های فکری هم صادق است. یک بدویت فکری، که اسیر طوفان‌های آرزوها و تمنیات خود است، جهان را "مصادره به‌مطلوب" می‌کند. او "واقعیت‌ها" را نمی‌بیند، تنها آنچه را خوش دارد ببیند، می‌بیند. همین بدویت است که طرفداران جمهوری‌اسلامی را پای "صدا‌وسیما" می‌نشاند تا "خوراک دلخواه"شان را از آن بستانند و در آن جهان‌توهمی غوطه بخورند و از اضطراب جهان واقعیت‌ها برکنار بمانند.

متاسفانه در بسیاری از اپوزیسیون جمهوری‌اسلامی نیز این بیماری خودارضایی هست. همین‌هم بود که پیاده‌نظام آنان را پای "من‌وتو" می‌نشاند؛ چنین حکمی بر "ایران اینترنشنال" هم صادق است. این‌دوتا، "رسانه" نبوده و نیستند؛ بلکه درست مثل صدا‌وسیما ابزارهای "پروپاگاندا" بوده و هستند، هرچند ایران اینترنشنال هرگز به وقاحت صداوسیما نیست، ولی بهرحال رسانه نیست، ابزاری پروپاگاندایی است. "اپوزیسیون" دوست دارد دیگر رسانه‌ها هم همچون این دوتای اخیر، ابزار پروپاگاندای اپوزیسیون باشند، تا فقط آنچه را دوست دارند بشنوند تحویل‌شان بدهد. پس وقتی این خواسته‌شان نومید می‌شود، می‌گویند: "نگفتیم که...!"

من ذوق نگاه‌تمدنی دارم؛ این است که سوزن فکرم میلِ به رفتن به‌سوی این منظر دارد (استعاره‌ای از صفحه‌های گرامافونی قدیم!). اگر همین بحث انضمامی در حوزه سیاست روز را بخواهم به حوزه مباحث تمدنی بکشانم، می‌گویم که بلوغ تمدنی آنگاه واقع می‌شود که انسان‌ها به‌جای شناگری در فکرها و هذیان‌های دلپسندشان، به "واقعیتِ هستی" توجه می‌کنند. به‌لحاظ تاریخ تمدنِ غربِ پسا‌قرون‌وسطا، همین نقطه آغاز چرخشگاهی شد که بعدها نام "مدرنیته" بر آن نهاده شد.

انسان مدرن کسی است که همواره آماده لحاظ کردن برخطابودن خودش است، آن‌هم به جد، نه به تعارف و تکلف. به دیگر بیان، تا شکاکیت در اندیشه انسان راسخ و مستقر نشود، نمی‌توان سخن از هیچ نگاه مدرنی زد. اگر متدین هستیم، مدرن‌ شدن‌مان بسته به آمادگی داشتن به پذیرش احتمال خطا بودن "ایمان‌مان" است؛ و اگر بی‌دین هستیم، با مهیای نادرست بودن بی‌دینی‌مان است که می‌شود ما را "مدرن" نامید. شکاکیت گام نخست اندیشیدن است؛ آن‌که شکاک نیست، بی‌فکر است!

مهیای چیزی بودن، آن چیز شدن نیست؛ بلکه لحاظ کردنِ "امکان" غلط‌بودن فکرمان است. اگر معیار شکاکیت را برای "مدرن‌بودن" بپذیریم، باید حکم کنیم که فقط طرفداران جمهوری‌اسلامی نیستند که مردمانی پیشامدرن‌اند، بسیاری از اپوزیسیونِ این نظامِ آبروباخته هم چنین‌اند.

ما نیاز داریم تا از "عصبیت‌ها" عبور کرده در فروتنی احتمال برخطابودن‌‌مان خیمه زنیم. والا تفاوت ماهوی با آبروباختگان بدوی‌صفتی که در حال ستیز با آنانیم نخواهیم داشت. و اگر این تفاوت را با آنان نداشته باشیم، در صورت پیروزی، "جباریت" دیگری را - که البته این‌بار سکولار است - برقرار خواهیم کرد.

ما به‌شدت نیازمند "مدرن‌شدن" هستیم و برای این "شدن" باید عنایت به "واقعیت‌"های جهان بکنیم، و "شکاکیت" را تمرین بکنیم، نه که لحاف را برسر خود کشیده و عربده مستانه سر دهیم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy