Monday, Oct 28, 2024

صفحه نخست » رویارویی مستقیم جمهوری اسلامی و اسرائیل فقط به تعویق افتاده است + پیش‌بینی درگیری‌های بعدی

dargiri.jpgسرانجام تل‌آویو متوجه این واقعیت شد که باید آنچه را رهبران اسرائیل «سر اختاپوس در تهران» توصیف می‌کنند، هدف قرار دهد

ایندیپندنت فارسی - حمله اخیر اسرائیل به ایران جز ابراز تمایل متقابل تل‌آویو و تهران به اجتناب از رویارویی همه‌جانبه میان دو طرف، هدف و پیامد قابل‌توجه دیگری نداشت. اسرائیل از دستیابی به اهدافش سخن گفت، در حالی که جمهوری اسلامی بدون اشاره به آسیب‌های ناشی از این حمله و ضرورت پاسخ به آن، اقدام اخیر اسرائیل را نافرجام توصیف کرد. بنابراین، به‌نظر می‌رسد رویارویی مستقیم جمهوری اسلامی و اسرائیل در حال حاضر به دلایلی مرتبط با تمایل دو طرف، به تعویق افتاده است.

جمهوری اسلامی ترجیح می‌دهد جنگ را از طریق گروه‌های نیابتی‌اش در عراق، سوریه، لبنان، یمن و نقاط دیگر منطقه پیش ببرد. اسرائیل هم قصد دارد پیش از وارد شدن به معرکه دشوار جنگ با جمهوری اسلامی‌ــ که بدون هماهنگی با آمریکا امکان‌پذیر نیست‌ــ جنگ غزه و لبنان را به سرانجام برساند.

تنها درسی که اسرائیل از عملیات طوفان‌الاقصی گرفت، احتمالا این است که از تعامل، همدستی و تکیه به گروه‌های اسلام‌گرا چه شیعه و چه سنی، اجتناب کند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، مدت‌ها روی حماس به‌عنوان ابزاری برای تحقق منافع سیاسی و امنیتی اسرائیل شرط‌بندی کرده و آن را تضمینی برای ادامه اختلاف بین جناح‌های فلسطینی و نابودی پروژه ملی فلسطین می‌دانست که هدف از آن ایجاد کشوری مستقل شامل کرانه باختری و نوار غزه بود.

برای حماس که از اواسط سال ۲۰۰۷ یک «امارت اسلامی» در نوار غزه برپا کرده، محاصره غزه سودمند بود. اسرائیل هر ماه اطمینان حاصل می‌کرد کمک‌های مالی از طریق فرودگاه بن‌گوریون به حماس برسند. هدف عمده این راهبرد دامن زدن به اختلاف‌ بین گروه‌های فلسطینی بود و باعث شد محمود عباس همچنان در راس تشکیلات خودگردان فلسطین باقی بماند و از برگزاری هرگونه انتخابات یا ایجاد اصلاحات خبری نباشد.

شاید بتوان گفت که طوفان الاقصی نتیجه قمار بنیامین نتانیاهو روی حماس بود. آنچه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ رخ داد، سراسر منطقه، از جمله اسرائیل، را دستخوش تغییر و تحول کرد و فرجام سازش با حماس و حزب‌الله را برای اسرائیل آشکار کرد و تل‌آویو متوجه این واقعیت شد که باید آنچه را رهبران اسرائیل «سر اختاپوس در تهران» توصیف می‌کنند، هدف قرار دهد.

در عمل، اسرائیل به حماس حمله کرد، غزه و «امارت اسلامی» آن را نابود کرد و سرانجام یحیی سنوار، طراح حمله هفتم اکتبر را که اسرائیل را به طرز عجیبی غافلگیر و در بحرانی وجودی گرفتار کرد، ترور کرد. اهمیت عملیات طوفان‌الاقصی در این بود که این حمله نه‌تنها در عرض دو ساعت به کشته شدن یک هزار و ۲۰۰ اسرائیلی و شماری از شهروندان کشورهای دیگر منجر شد، بلکه به قدرت بازدارندگی اسرائیل هم ضربه‌ای شدید زد.

خشونت اسرائیل در نوار غزه‌ــ که با هیچ معیاری توجیه‌پذیر نیست‌ــ نشان‌دهنده تمایل تل‌آویو به اعاده این قدرت بازدارندگی بود که در عملیات طوفان‌الاقصی از دست رفت. به همین دلیل اسرائیل برای بازپس‌گیری اعتبارش به هر خشونتی در نوار غزه متوسل می‌شود.

پس از نابودی کامل غزه، اکنون اسرائیل با حملات مرگبار به جنوب لبنان، استان بقاع و حومه جنوبی بیروت، همان راهبرد را در لبنان دنبال می‌کند. اسرائیل با آواره کردن ۱.۵ میلیون لبنانی و غیرقابل سکونت کردن مناطق جنوبی لبنان، در واقع یک بمب ساعتی در منطقه کار گذاشته که دیر یا زود منفجر خواهد شد و به یک بحران بزرگ و انفجار اجتماعی‌ــ‌سیاسی منجر می‌شود.

اسرائیل نه‌تنها رهبران حزب‌الله را ترور کرد، بلکه این حزب را به پیکری بدون سر تبدیل کرد. اکنون حزب‌الله برای ادامه جنگ با اسرائیل به فرماندهانی از سپاه پاسداران نیازمند است. این وضعیت موجب می‌شود تا لبنان در شرایط معلق باقی بماند، چرا که ایران با تامین فرماندهان جدید برای حزب‌الله و تداوم نفوذش در لبنان، خلا سیاسی در این کشور را همچنان حفظ می‌کند. رژیم ایران بدون توجه به آنچه در لبنان می‌گذرد، تنها می‌کوشد از باقی‌مانده حزب‌الله برای ادامه کنترل این کشور، به‌عنوان کارتی در کشمکش‌های منطقه، استفاده کند.

در حالی که جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل در خاک لبنان ادامه دارد، به نظر می‌رسد تل‌آویو در حال آماده شدن برای مرحله بعدی جنگ است. اکنون همه می‌دانند که اسرائيل قصد دارد وضعیت را در جنوب سوریه و نقاط راهبردی دیگر مانند جبل‌الشیخ که مشرف به عمق سوریه و لبنان است، تغییر دهد.

مرحله بعدی برای اسرائیل چیست؟ در این مرحله، اسرائيل تنها به حمله به پایگاه‌های جمهوری اسلامی در سوریه، از جمله کارخانه‌های ساخت موشک و پهپاد بسنده نخواهد کرد و هدف اصلی این مرحله برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی است که اسرائیل آن را تهدیدی برای خود می‌داند. در واقع، پس از عملیات طوفان‌‌الاقصی و آغاز جنگ حزب‌الله در جبهه جنوب، این برنامه به دغدغه‌ای بزرگ برای اسرائیل تبدیل شده است.

آنچه پس از حمله هفتم اکتبر حماس و جنگ حزب‌الله علیه اسرائیل رخ داد،‌ کنار گذاشته شدن راهبرد بنیامین نتانیاهو در سازش با گروه‌های اسلام‌گرای شیعه و سنی بود. مهم‌تر از همه اینکه آنچه حماس و حزب‌الله انجام دادند، یک معنی دارد: جمهوری اسلامی در صورت دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای از آن استفاده خواهد کرد، همان‌طور که حماس از موشک‌ها و پهپادهایش برای حمله به عمق اسرائیل استفاده کرد و حزب‌الله نیز شهرها و نقاط مهم از جمله خانه نتانیاهو در قیصریه را هدف موشک و پهپاد قرار داد و بیش از ۱۰۰ هزار اسرائیلی را از شهرک‌های الجلیل آواره کرد.

مرحله بعدی بدون شک مستلزم هماهنگی کامل آمریکا و اسرائیل است؛ به‌ویژه اینکه اسرائیل به‌تنهایی نمی‌تواند برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را متوقف کند و برای رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی، بیش از هر زمان دیگری به مشارکت ایالات متحده نیاز دارد. با توجه به این نیاز، می‌توان دریافت که چرا تل‌آویو به سفارش واشینگتن مبنی بر خودداری از حمله به تاسیسات نفتی و هسته‌ای ایران عمل کرد و چرا قبل از شروع برنامه‌ریزی برای مقابله با احتمال دستیابی جمهوری اسلامی به بمب هسته‌ای، منتظر نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا است.

دونالد ترامپ برای مقابله با دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای در هر زمینه آمادگی دارد و دولت دموکرات‌ها به رهبری کامالا هریس هم بر این باور است که رژیم جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی نباید به سلاح هسته‌ای دست یابد.

در فرجام می‌توان گفت که رویارویی مستقیم جمهوری اسلامی و اسرائیل تنها به تعویق افتاده است و تا زمان روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا تنش میان جمهوری اسلامی و اسرائیل در سطح کنونی باقی خواهد ماند.

برگرفته از روزنامه الرای



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy