روز هفتصدو هفتاد و چهار جنبش مردم ایران ...
اعدام جمشید شارمهد حاوی نکاتی است. اعدام روح الله زم و حبیب اسود هم از همین جنس است. حکومت اسلامی از مقوله اعدام به عنوان یک ابزار سرکوب جامعه استفاده میکند در ابتدای آمدن تصفیههای خونین جهت تثبیت خودش بود. درعمل نشان داد توان و ذهنش بیشتر از طناب دار نیست. نیروهای موسوم به حزب الله در فاز موسوم به سیاسی ۱۳۵۷ تا ۲ سال بعدش ابتدا در خیابان بحث میکردند ولی چماق و کاتر و زنجیر هم زیر لباسشان آماده بود به محض کم آوردن بیرون میآمد با شعار حزب فقط حزب الله...
خودشان تعریف میکردند زمانی که کسروی را ترور کردند ابتدا رفته بودند با صحبت حل کنند ولی میگفت کسروی با چند جمله همه ما را سوسک کرد و ما بعد از آن دیالوگ فتوای قتلش را دادیم.
حکومت اسلامی از سال ۱۳۵۷ مشغول حذف است. در قانون اساسیاش هم قانون ضد انسانی قصاص چپانده شده است. یعنی اگر حذف فیزیکی نکند دوام نمیآورد. از داخل ایران تا بیرون هرجا صدای مخالفی بود حضرات وارد شدند و حذف کردند. از بختیار تا قاسملو تا فرخ زاد تا کاظم رجوی تا خلبان... تا فقظ مثلا خودشان بمانند!
پیام حذف هم رو به جامعه معترض است تا بقیه حساب کار دسشتان بیاید و اعتراض نکنند. اما جنبش زن زندگی ازادی... بعد از اعدام زم و حبیب... بیرون زد که نشان از نخ نما شدن این تئوری دارد.
جمشید شارمهد نه تهدیدی بود و نه حتی مزاحم. ولی نظام حاکم کاری ندارد که جمشید شارمهد تهدیدی بود؟ میتوانست یا نه؟ ذات و عقل حاکمان در ایران و خلاقیت دینیشان بیشتر از این نیست.
اعدام تحت هر شرایطی و به هر بهانه ایی ربطی به مجازات ندارد. ربطی هم به اختلافات سیاسی ندارد. اعدام یک جنایت سازمان یافته دولتی است که متاسفانه غرب و جهان مثلا مدرن هم با این پدیده آدم دزدی و قتل و گروگان گیری حکومت اسلامی در ایران... تنظیم کرده است.
آموزههای مذهبی، به ویژه درکتب تورات، و انجیل و قرآن منشا اصلی برای بستر جنایت اعدام است. اخلاق مذهبی یعنی جنایت پروری!
با هر شلیک و طناب داری... انسانی کشته میشود که میلیونها سال تکامل را به شکلی فشرده در خود جا داده است. محاکمه افراد مجرم و به زن آسایش عمومی در همه جا روتین است اما اعدام مجازات نیست. توهین به تکامل است قانون توحش است.
تغییرات اجتماعی و سیاسی را میشود از باریکه هایی شروع کرد که زیرش گُسلهای ناشناخته زیاد است.
استفاده از گیوتین هم در قرون گذشته عادی بود ولی حالا در موزه است.
حکومت اسلامی درایران نهایتا باید تن به چرخش یا استحاله دهد و روحانییت حاکم برود درجایی (مثل واتیکان پایتخت مذهبیون) و تا آخر دنیا به حوزه دولت و سیاست کاری نداشته باشد. اما این واقعه میمون یا رنسانس ایرانی را تا بتواند با یاری غرب به تاخیر میاندازد و تا آن زمان قیمت این انقباض احمقانه خونین را با همراهی غرب از جان و زندگی مردم ایران میگیرد.
اسماعیل هوشیار
*
*
جهانرواییِ "حق زندگی"، مسعود نقرهکار
سوالات ساده یک دوست، ابوالفضل محققی