سوالات دوستی از من که سوال خود من نیز هست. البته او موضع مرا میداند از
این رو میگوید روی سخنم با دوستان توست که امروز در دهها تشکل وگروههای ریز ودرشت بعنوان جمهوری خواهان، چپها. فعالان سیاسی منفرد جمع شده وبقول خودشان در مبارزه با جمهوری اسلامی هستند. جماعتی که میخواهند یک جمهوری سکولار، دموکراتیک بر اساس یک انتخابات آزاد را سر کار بیاورند.
سوال اولم این است.
آیا این جریانها و افراد قادرند به تنهائی بخشی تعین کننده از جامعه را که قادر به این تغیر باشد بدنبال خود بکشند؟
دوم این که بدون تعصب تا چه میزان از خواست ونظر مردم در باره این حکومت و حکومت دوران پهلوی با خبر هستند؟ از آنچه که در افکار عمومی گفته میشود. آیا از میزان علاقه مندی مردم در بازگشت به آن دوره حتی کمتر از آنچه که داشتند وامروز ندارند راضی میباشند آگاهند؟
مردمی که هر روز کمرشان زیر بار فقر، گرانی وسرکوب شدید حکومتی خم میشود. مردمی که شاهدبودند، یا نسلهای بعد انقلاب که میشنوند واز خود سوال میکنند. چرا این گونه شد؟
مقایسه میکنند این که در دوران قبل چه کسانی در مراکز دولتی در ارتش در دانشگاهها، در مدارس وادارات بر سر کار بودند! چگونه جامعه از یک آرامش اجتماعی برخودار بود. از فرهنگی مودبانه در گفتار ورفتار که اکنون جای آنرا زبان لاتهای کف خیابانی و گفتارهای بی محتوا وسخیف آخوندها وهیئتیها گرفته است.
چهرههای بشاش مردم وفرهنگ لباس پوشیدن به مد روزدر انظار ظاهر شدن. مغلوب حجاب اجباری گردیده. فرصت طلبان ابن الوقتهای بی مایه با اشراف بر بی مایه بودن حاکمان که د نبال مریدانی بی مایه تر از خود میگشتند د ر کوتاه زمانی لشگری ازعقب مانده ترین لایههای اجتماعی سفید چشم را بدور حکومت آخوندی زدند. کسانی که حرصشان بر دزدی وچپاول آنها را به جانیان حکومتی مبدل ساخته است. غارتگرانی که با مردمان این سرزمین آن کردند و میکنند که مغول نکردند. مردم همه اینها را روزانه دهها بارمی بینند و بیک دیگر میگویند وحسرت میخورند. از این رو خواهان بازگشت رضا پهلوی میشوند. که شرح این خواست بماند.
حال درد من این است که چگونه این جمهوری خواهان وسلطنت طلبان آگاه بر این فاجعه، آگاه بر رو گردانی مردم از حکومت و آگاه بر این که هیچ نیروئی بتنهائی قادر به بسیج حداکثری مردم نیست. قدم پیش نمیگذارند و تلاش برای شکل دادن به یک ائتلاف وسیع نمیکنند؟ جمهوری خواهان که درونشان مجموعه متناقضی از چهره هائی که گوئی پدر کشتگی تاریخی با حکومت
پهلوی وشخص رضا پهلوی دارند! و در هر مناسبتی با تفرعن از این پز خود دفاع میکنند وسنگ در راه نزدیکی به سلطنت طلبان میافکنند. کاری که در عمل نشان دهنده این است که تداوم حضور بالفعل وویران گر جمهوری اسلامی را بر امر بالقوه وحدس وگمانی روی کار آمدن سلطنت طلبان ترجیح میدهند. کسانی که در تشکل حمهوری خواهی دست بالا دارند! کسانی که امر ائتلاف را یاری رساندن به این وحشت ذهنی ودرونی خود میدانندواز آن دوری میکنند.
در مقابل سلطنت طلبان هم که از برکت حکم رانی فتنه انگیز، سرکوبگرانه وجنایت کارانه رژیم آخوندی میل مردم برای سرنگونی این رژیم و مقایسه وآرزوی رجعت بگذشته را فزونی یافته میبینند! خود راپیروز میدان میدانند! بی توجه به ترکیب و گوناگونی عقائد بخشی از مردم و نقش جریانهای سیاسی، افراد تاثیر گذار و تجربه این سالها و مهمتر قدرت سرکوبگری رژیم در صورت نبود یک همبستگی ملی واتحاد عمل دربین نیروها، ساز خود را میزنند واسب در میدان میتازانند.
در چنین میدانی بدون عقبه وسیع مردمی شکست سخت رادر از دست دادن نیرو باید انتظارداشت. مشی وعمل کرد چنین سلطنت طلبانی، با جنین سیاستی که امروز در رابطه با وحدت نیروها در پیش گرفتهاند. چیزی جز افزودن بر عمررژیم حاصل نمیدهد. دو نگاه وشیوه عملی که خواست مردم نیست مردم مبارز در صحنه داخلی ایران! چنین خط کشی ندارند. براحتی وسادگی میگویند. در نبرد عملی ومیدانی با رژیم بدون اما واگر باید در کنار هم قرار گیرند. چرا حال که زمان اجازه میدهد نیروهای مخالف حکومت تمهیدات یک ائتلاف ملی را فراهم نمیکنند؟ به آتش بیاران دامن زننده بر وجوه افتراق اجازه میدهند از هر دو طرف بر طبل جدائی بکوبند ومانع از شکل گیری یک اتحاد عمل شوند. راستی چرا؟ چه حکمتی در این جدائی است که ما متوجه آن نمیشویم. اما سخت مورد قبول و مورد توجه جمهوری اسلامی است؟
سوال من این است این خود خواهیهای فردی وگروهی که تا کنون هم لطمات جدی برپیکر مبارزه مردم زده و مانع از شکل گیری یک اپوزیسیون جدی و قدرتمند گردیده است! تا کی ادامه خواهد یافت؟ مهم ترین سوالم این است اگر ریگی بر کفش ندارید و برای ایرانی آزاد و سکولار دموکراتیک مبارزه میکنیداین پراکندگی بی مسئولانه تا کی؟
ابوالفضل محققی
*
*
باریکههای ناشناس، اسماعیل هوشیار
ما دو تابعیتیهای بی یار و یاور، نیکروز اعظمی