در گرماگرم کارزار انتخابات امریکا شاید این سوال مهمی برای بسیاری ایرانیان باشد. عقاید متفاوت و بحثهای داغ مسلمأ در اینباره زیاد است ولی آنچه در آن قطعأ شکی نیست مسئله تأثیر گذار بودن این انتخابات و کلأ مسئله نفوذ قوی و مؤثر ایالات متحده در امور ایران است. بنا براین تغییر دولت در امریکا از دموکرات به جمهوریخواه یا برعکس با تفاوتهای بارزی که هر حزب بطور کلی در سیاست خارجی و به خصوص در مورد ایران داشتهاند بسیار حائز اهمیت است.
اگر وقایع ایران را در صد سال اخیر حتی بصورت اجمالی مرور کنیم میبینیم که از آغاز انقلاب مشروطیت در اواخر دوره قاجار تا کنون دولتهای قدرتمند خارجی به دنبال منافع خود هر چند دهه یکبار اوضاع ایران را آنطور که مایل بودند ساختند یا آنطور که میخواستند بهم ریختند. در میان این دول ذی نفع و نفوذ درتاریخ معاصرما اوایل انگلیس و پس از جنگ جهانی دوم امریکا بیشترین نقش را داشتهاند. البته قدرتهای دیگری هم بوده و هستند مانند روسیه و دول اروپایی و اخیرأ چین که بخواهند اعمال نفوذ و دخالت به نفع خود در ایران کنند ولی در مورد دو مسئله اصلی بهم مرتبط درمورد ایران یعنی نفت و نوع حکومت هیچ یک مانند انگلیس تا کودتای ۲۸ مرداد و پس از آن امریکا تا بحال چنین موفق نبودهاند. مطلعان تاریخ میدانند و مدارک فراوان است که پیروزی حزب جمهوری خواه امریکا در انتخابات سال ۱۹۵۲ بود که منجر شد به رویگردانی کامل امریکا از دولت مصدق که در جنگ سیاسی و اقتصادی با انگلیس به دنبال ملی شدن نفت بود. تا آن زمان ترومن رئیس جمهور وقت که دموکرات و پشتیبان مصدق بود با نقشههای کودتای پیشنهادی انگلیس مخالفت میکرد ولی با شروع ریاست جمهوری آیزنهاور در سال ۱۹۵۳ امریکا را سیاستی دگر آمد. مصدق را بردند و کار نفت و اوضاع ایران را به دلخواه خود تنظیم کردند تا اینکه دولت امریکا بالاخره از دست جمهوریخواهان برفت و در سال ۱۹۶۰جان کندی دموکرات سر کار آمد. او بر حسب سوابق سیاسی دموکراتها و سلایق خودش مصرأ خواهان اصلاحات و تعدیل حکومت شاه شد و جریانات ۱۵ خرداد و انقلاب سفید در ایران راه افتاد. پس از رفتن کندی و بازگشت جمهوریخواهان با نیکسون به کاخ سفید تا مدت زمانی ایران در وضعیت مورد دلخواه حزب جمهوریخواه بود تا اینکه دوباره دموکراتها با جیمی کارتر در سال ۱۹۷۴ به قدرت رسیدند. آقای کارتر متأسفانه در حسابهای معادلاتی توازن قدرت بین شوروی و غرب اشتباهاتی کرد که به گفته بسیاری صاحب نظران عامل اصلی موافقت او در حمایت از خمینی و تغییر رژیم ایران شد. البته این قابل بحث است چون عوامل سقوط رژیم شاه یکی دو تا نبودند ولی شاید کار جناب کارتر از همه کارساز تر بود. جزئیات روابط ایران و امریکا از زمان استقرار جمهوری اسلامی تا کنون را اکثر خوانندگان گمان میکنم بخوبی میدانند و لزوم به باز گویی نیست. تنها یک نکته و آن اینکه استقرار حکومتی نادان و واپسگرا در ایران ازانقلاب ۵۷ تا بحال شاید برای ذی نفعان غرب و امریکا چه دموکرات و چه جمهوریخواه وضعی کمابیش مطلوب بوده است.
مقصود از مطالب بالا که شاید برای بعضی تجدید خاطرات ملال آوری باشد جلب توجه به اهمیت انتخابات امریکا برای ایران و این نکته است که نامزدهای انتخاباتی امریکا را باید در قالب رفتار گذشته حزبشان و با توجه شخصیت خودشان قضاوت کرد. و در ضمن باید پرسید کی اینها گذشته از منافع مادی و سیاسی کمی هم از نقطه نظر انسانی به فکر مردم ایران و خواستههای نسلهای جدید در راستای دموکراسی و حقوق بشر خواهند بود؟ جواب دقیق اینگونه سوألات را به خواننده واگذار میکنم ولی اجازه دهید سوألی را که بنظر بنده بسیار مهم تر است مطرح کنم. تا کی ما باید دل در گرو مرحمت این حزب و آن حزب امریکا یا جاهای دیگر باشیم؟ چطور است که اینها از صد و خوردهای سال پیش توانستهاند بر نسل پس از نسل ما غالب آیند و اوضاع ایران را آنطور که مطلوبشان است بچرخانند؟ خودشان ابایی ندارند و راز کارشان را در عباراتی از قبیل «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بارها به شوخی و جدی گفتهاند. ما هنوز نشنیدهایم! اگر ایرانیان در فکر و دل و قلب خود به ایرانی بودن خود افتخار کنند و برآن مبنی متحد باشند همانطور که ایرانیان باستان بگفته هردوت بودند ما دوباره ایرانی بزرگ خواهیم داشت که هیچ قدرتی نتواند ملعبه منافع خود کند.
خسرو تدین
*
*