Tuesday, Nov 19, 2024

صفحه نخست » «در جهان بودن» و ضرورت سیاستِ سکولار

tajik.jpgمحمدرضا تاجیک

🔺نبض این جهان، سکولار می‌تپد، ذائقۀ آن، سکولار است، منطق مناسبات و روابط در آن، سکولار است، قانون و اخلاق (اتیک) حاکم بر این روابط و مناسبات، سکولار است، سیاست و قدرت جاری در آن، سکولار است، و در یک کلام، حتی دین و ایدئولوژی این جهان، سکولار است. زیستن در این جهان نیز، لاجرم سکولار است- حتی اگر بر این فرض باشیم که یک «واحد ملی» زیست‌جهانی کاملاً دینی دارد.

🔺نمونۀ چنین واحدی، ایران پساانقلاب است که اگرچه برآمده از انقلابی به نام دین در عصر سکولاریسم بود، اما دیری نپایید که بر تئوری «دارالاسلام و دارالکفر» ورنم نهاد (به‌معنای کشتن و در خاک نهادن و بر روی خاک‌اش گل و ریاحین کاشتن)، و با کشورهای آتئیستی و ماتریالیستی و سکولاریستی عقد اخوت بست، و دیری نپایید که «رژیم مصلحت» را جایگزین «رژیم حقیقت»، و «تئوری بقا خویش» را جایگزین «تئوری تغییر جهان» کرد. اما در فرآیند این سکولاریزه‌شدن، یک عامل به‌طور برجسته‌تر و موثرتری نسبت به سایر عوامل، در نقش مانع ظاهر شد: ایدئولوژی سیاسی.

🔺اقتضای طبیعت این ایدئولوژی (که ایدئولوژی دینی را نیز، در خود مدغم کرده بود)، وجود یک «دگر بیرونی رادیکال» بود، تا بتواند در نقش و از موضع انکار و عدوی آن، هویت تکین خویش را معنا و سامان دهد. این ایدئولوژی سیاسی که از یک‌سو، عصبیت‌های ارتدکسی- ارتجاعی، و از سوی دیگر، منفعت‌های شخصی و گروهی (و حتی خارجی) را بر جبین داشت، با قدسی‌کردن دوگانۀ «ایران و غرب» (به‌ویژه امریکا)، مسیر عقلانی‌سازی سیاست و قدرت را ناهموار و عبور از آن را با هزینه‌های گزاف شخصیتی، روانی، سیاسی، امنیتی و... مواجه کرد.

🔺زین‌پس، سیاست در جامعۀ ما، به پریشانی غریب و خسته، ره گم‌کرده، شبانی گله‌اش را گرگ‌ها خورده، یا تاجری کالاش را دریا فرو برده، شبیه شد که نه‌اش از آسودگی آرامش حاصل، نه‌اش از پیمودن دریا و کوه و دامان‌ها. اکنون، یک‌بار دیگر تاریخ مجالی در اختیار رهبران این مرزوبوم گذارده تا آن‌چه را به‌نام سیاست می‌فهمند و می‌کنند، سیاست کنند، و آن راه گیرند پیش که سوی رستنگاه مهر و ماه، و نه بیابان‌های بی‌فریاد و کهساران خار و خشک و بی‌رحم، است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy