Friday, Nov 22, 2024

صفحه نخست » جنبش سبز، بازیچه دست اقتدارگرایان: آیا گرتا تونبرگ و جنبش محیط زیست به ابزاری در دست قدرت‌های مستبد تبدیل شده‌اند؟ بهرام فرخی

Bahram_Farokhi_2.jpgدر این روزها اخبار و زمزمه هایی به گوش می‌رسد که کشورهایی نظیر روسیه و ایران، که روابط پیچیده‌ای با غرب دارند، ممکن است از طریق کمک‌های مالی غیرمستقیم، تلاش کرده باشند تا از جنبش اقلیمی برای تضعیف سیاست‌های غربی بهره‌برداری کنند. این کشورها ممکن است با حمایت از فعالان محیط زیستی که سیاست‌های صنعتی غرب را به چالش می‌کشند، در پی پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک خود باشند.

جنبش گرتا تونبرگ، فعال نوجوان سوئدی که سال‌هاست با فعالیت‌های خود در زمینه تغییرات اقلیمی و حفاظت از محیط زیست توجه جهان را به خود جلب کرده، اکنون در مرکز این گمانه‌زنی‌ها قرار گرفته است.

هدف از نگارش این مقاله، نشان دادن این واقعیت است که چگونه یک جنبش جهانی برای مبارزه با افزایش دمای زمین و حفظ محیط زیست، با ورود نمادها و رهبران آن به منازعات سیاسی و منطقه‌ای، می‌تواند دچار آسیب شده و اعتبار خود را از دست بدهد.

در جهان پر تلاطم امروز، که بحران‌های محیط زیستی همچون تغییرات اقلیمی و افزایش گرمای زمین از چالش‌های بی‌سابقه‌ی بشریت به شمار می‌روند، جنبش‌های جهانی برای حمایت از محیط زیست در کانون توجه افکار عمومی جهان بخصوص کشورهای لیبرال و دمکراتیک قرار گرفته‌اند.

یکی از مشهورترین این چهره‌ها، گرتا تونبرگ، فعال سوئدی است که با شعار «چشم‌ها را باز کنید»، «چگون جرات می‌کنید؟» به یکی از نمادهای جهانی مقابله با بحران اقلیمی تبدیل شده است. اما آیا ممکن است یک جنبش زیست‌محیطی جهانی که به نوعی تمامی کشورها را درگیر مقابله با افزایش گرمای زمین کرده است، به ابزاری برای اهداف سیاسی چند کشور اقتدارگرا تبدیل شود؟ آیا می‌توان از این جنبش برای تضعیف قدرت‌های دموکراتیک و افزایش وابستگی آن‌ها به دیکتاتوری هایی همچون روسیه و ایران استفاده کرد؟

جنبش سبز و بحران‌های سیاسی

جنبش‌هایی که برای حل بحران‌های جهانی ایجاد می‌شوند، همیشه در معرض فشارهای سیاسی و ایدئولوژیک قرار دارند.
بر کسی پوشیده نیست که بسیاری معتقدند که جنبش‌های زیست‌محیطی، با توجه به ماهیت جهانی و بی‌مرز خود، می‌توانند ابزاری برای کشورهای دارای قدرت‌های اقتدارگرا باشند تا با بهره‌گیری از آن‌ها، جهت‌گیری‌های سیاسی خود را پیش ببرند. در این میان، حمایت‌های مالی و سیاسی از گرتا تونبرگ و جنبش‌های زیست‌محیطی تحت عنوان «جنبش سبز» تنها به نظر نمی‌رسد که یک حرکت بی‌طرفانه و صرفاً زیست‌محیطی باشد، بلکه ابزاری است که می‌تواند در جهت منافع کشورهای اقتدارگرا نظیر روسیه و ایران به کار گرفته شود.

استفاده از جنبش سبز علیه غرب

ایده‌هایی که در دنیای غرب در خصوص بحران اقلیمی مطرح می‌شوند، به طور قابل توجهی با منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی غرب در ارتباط است. برای مثال، تغییرات اقلیمی و برنامه‌های سبز به طور طبیعی فشار بیشتری را به صنایع مبتنی بر سوخت‌های فسیلی وارد می‌کنند و در نتیجه، این امر می‌تواند وابستگی کشورهای غربی به منابع انرژی را کاهش دهد. اما از آن‌جایی که روسیه و ایران به عنوان تولیدکنندگان بزرگ انرژی‌های فسیلی در جهان شناخته می‌شوند، می‌توانند از این بحران به نفع خود استفاده کنند.

در واقع، برخی بر این باورند که جنبش‌های زیست‌محیطی می‌توانند زمینه‌ای برای تضعیف دموکراسی‌ها و تقویت وابستگی به قدرت‌های غیر دموکراتیک نظیر روسیه و ایران ایجاد کنند. این قدرت‌ها می‌توانند با استفاده از این جنبش‌ها، کشورهای غربی را در وضعیت اقتصادی و سیاسی ضعیف‌تری قرار دهند و از این طریق، راه‌های نفوذ خود را در این کشورها هموار کنند. به عبارتی دیگر، در شرایطی که کشورهای غربی به منظور مقابله با بحران اقلیمی در تلاش‌اند تا منابع انرژی پاک و سبز را جایگزین سوخت‌های فسیلی کنند، فشار اقتصادی و اجتماعی ناشی از این تغییرات می‌تواند به نوعی برای کشورهای اقتدارگرا به نفع آن‌ها عمل کند.

حمایت از گروه‌های تروریستی و طرف‌های منازعه و درگیر شدن مسائل سیاسی در جنبش سبز

اما نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، این است که جنبش‌های سبز در کنار مسائل زیست‌محیطی، در برخی موارد با مسائل سیاسی و منطقه‌ای پیوند خورده‌اند. حمایت‌هایی که برخی از فعالان این جنبش از گروه‌های سیاسی خاصی نظیر حماس و حزب‌الله به نام مردم فلسطین و لبنان می‌کنند، می‌تواند به بحران‌های سیاسی دامن بزند و تأثیرات منفی بر جنبش‌های زیست‌محیطی جهانی بگذارد. این نوع حمایت‌ها نه تنها بر اعتبار جنبش سبز تاثیر منفی می‌گذارد، بلکه آن را به ابزاری برای پروژه‌های سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل می‌کند که ممکن است به ضرر اهداف اصلی این جنبش یعنی نجات زمین و جلوگیری از بحران‌های زیست‌محیطی باشد.

در حقیقت، این ترکیب خطرناک از مسائل سیاسی و اجتماعی با بحران‌های زیست‌محیطی می‌تواند موجب انحراف اهداف اصلی جنبش سبز شود. به جای اینکه جنبش سبز به عنوان یک پویش جهانی برای نجات کره زمین و جلوگیری از تخریب محیط زیست باقی بماند، به ابزاری برای تقویت پروژه‌های سیاسی خاص و تحریک به تفرقه در میان ملت‌ها تبدیل خواهد شد. زمانی که مسائل سیاسی به این سطح از جنبش‌های جهانی نفوذ پیدا می‌کنند، تمامیت و صداقت آن جنبش در معرض خطر قرار می‌گیرد و ممکن است اهداف اصلی آن به حاشیه رانده شوند.

متاسفانه جنبش سبز، که به نظر می‌رسد باید تنها بر اساس مسائل زیست‌محیطی و بحران‌های اقلیمی شکل گیرد، اکنون در خطر تبدیل شدن به ابزاری در دست قدرت‌های اقتدارگرا برای تقویت منافع سیاسی خود است. در این میان، استفاده از این جنبش به‌عنوان سلاحی برای تضعیف قدرت‌های دموکراتیک و تبدیل آن به عرصه‌ای برای طرح مسائل سیاسی و اجتماعی می‌تواند تهدیدی جدی برای اهداف بلندمدت این جنبش باشد.

از این نظر باید به‌طور جدی به این نکته توجه کرد که چگونه می‌توان از جنبش‌های سبز حمایت کرد تا بدون دخالت در مسائل سیاسی منطقه‌ای، فقط بر حفظ کره زمین و مقابله با بحران‌های زیست‌محیطی تمرکز داشته باشند. این جنبش نباید اجازه دهد که درگیر منازعات سیاسی و منطقه‌ای شود، بلکه باید برای نجات زمین و آینده نسل‌ها در مسیر خود ثابت‌قدم بماند.

بهرام فرخی
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy