یکی از ویژگیهای خاص نزد اکثر ایرانیان عافیت طلبی است و این ویژگی باعث آن شده است که در مقابل توفان حوادث سیاسی و اجتماعی که تاثیر مستقیم بر زندگی و بقای آنان داشته و دارد بی تفاوت و بی اراده و منفعل شوند. شوربختانه درصد بسیار بالایی از ایرانیان داخل کشور (قشر خاکستری) که تحت سخت ترین و طاقت فرسا ترین وضعیت ممکن بسر میبرند و با فقر و گرانی و هزاران مشکل دیگری که ارمغان حکومت اسلامی ملایان برای ملت ایران بوده است دست و پنجه نرم میکنند و زیر ضرب حکومت و مزدورانش که با مردم خاصه با زنان و دختران ایرانزمین رفتار وحشیانه و حقارت آمیزی دارند، با این حال این اکثریت خاموش و نظاره گر و عافیت طلب که میتوانند با قدرت جمعی خود تمام معادلات سیاسی در کشور را به نفع خود دگرگون سازند اما به جای تلاش و مبارزه برای گرفتن حق و حقوق پایمال شده خود سرنوشت خود را بدست گذر زمان سپردهاند که شاید دیگران و یا یک ناجی حکومت ضد ایرانی اوباشان حاکم بر کشور را از میان بردارند ولیکن خود حاضر نیستند مشارکت داشته و بهایی بپرازند، از این جهت هیچگونه تلاشی در جهت تغییر دادن اوضاع نابسامان خود و کشور و تقابل با حکومت قرون وسطایی ملایان از خود نشان نمیدهند.
اکثریت خاموش و عافیت طلب در دوران شورش سال پنجاه و هفت و همچنین در دوران سیاه و نکبت بار حکومت ملایان با سکوت و انفعال خیانت بار خود نقش اساسی درشکل گیری دگرگونیها و تغییرات سیاسی و اجتماعی فاجعه بار در کشورداشتهاند. در شورش سال پنجاه و هفت که به فروپاشی نظام پادشاهی ایران انجامید از جمعیت سی و پنج میلیونی درآن برهه و زمان شاید نزدیک به شش درصد مردم و به عبارتی دو میلیون نفر در چند شهر بزرگ کشور و درشهرهای مذهبی و آخوند پرور در تظاهرات و اغتشاشات شرکت داشتند که بیش از نیمی از این تعداد نیز دانش آموزان مدارس و دبیرستانها و کارمندان اماکن و ادارات دولتی و دانشجویان دانشگاهها بودند که از روی هیجان و نادانی به پیاده نظام دشمنان این آب خاک تبدیل شده بودند. در آن دوره اکثریت ملت ایران در سکوت به تماشای سیر وقایع نشسته بودند و در سرنوشت و آینده شومی که قدرتهای خارجی در پشت صحنه و یک مشت آخوند مفتخور و شارلاتان و چپها و توده ایها و مارکسیستهای اسلامی فرصت طلب و قدرت طلب در حال رقم زدن برای ملت و کشور بودند هیچگونه مخالفت و یا عکس العملی از خود نشان ندادند تا سرانجام با خروج شاه از کشور بیگانگان یک آخوند خونخوار بیسواد با تفکرات فاسد و قرون وسطایی را بر اریکه قدرت نشاندند تا ایران و ایرانی را در مسیر تاریکی و ذلت قرار دهد و به قهقهرا ببرد.
ایرانیان ساکن خارج کشور خاصه در آمریکا در سالهای نخستین استیلای حکومت ملایان بر سرزمین پهناور و ثروتمند ایران در تظاهرات و گردهمایی هایی که علیه حکومت آخوندها برپا میشد به شکل چند هزار نفری در آن اجتماعات اعتراضی شرکت میکردند. اما زمانیکه رفت و آمد اکثریت آنان که بیش از هشتاد درصد این افراد به صورت پناهنده به اروپا و آمریکا آمدهاند و گرین کارت و اقامت دایم و یا تابعیت کشورهایی که ساکن آن هستند را دریافت کردهاند به ایران آغاز شد که همچنان نیز ادامه دارد، حضور ایرانیان در تظاهراتی که علیه سرکوب و جنایات رژیم برگذار میشود از چند هزار نفربه چند ده نفر تقلیل یافته است. زیرا بسیاری از ایرانیان هر سال یک یا دو بارخود و یا فرزندانشان به ایران رفت و آمد داشته و دارند و بسیاری از این افراد نیز در ایران سرمایه گذاری کردهاند، ازاین جهت از حضور در مراسم و تظاهرات ضد حکومتی دوری جسته و برای منافع شخصی خود اهمیت بیشتری قائل هستند و مبارزه با حکومت در خارج کشور را که تنها با تظاهرات و گردهماییهای گسترده جهت روشنگری جنایات رژیم و جلب حمایت افکار عمومی بین المللی و حمایت از مبارزان داخل کشور متجلی میشود را به دیگران واگذار کردهاند و این هزاران پناهنده قلابی و فرصت طلب و عافیت طلب به قشر خاکستری ایرانیان خارج کشور تبدیل شدهاند.
مردم و جوانان آزادیخواهی که در اعتراضات سراسری و ضد حکومتی سالهای گذشته شجاعانه به کف خیابانها آمدند و کلیت رژیم را به چالش کشیدند و هزینههای سنگینی را نیز در راه آزادی خود و کشور و رها شدن از شرّ حکومت ملایان پرداخت کردند، از هزاران جانباخته و مجروح راه آزادی گرفته تا هزاران بازداشتی که در سیاهچالهای رژیم هر روز مورد شکنجه و تجاوز قرار میگیرند و بسیاری نیز توسط دژخیمان شکنجه گر رژیم به قتل میرسند. اینها هزینههای جبران ناپذیری است که آزادیخواهان در پرداخت آن ابایی نداشتهاند و اما در مقابل این اقلیت شجاع و مبارزو آزادیخواه و میهنپرست اکثریتی قرارداشتهاند که حتا از پشت پنجرهها با ترس نظاره گر جانفشانی جوانان و مردم انقلابی در کف خیابان و مقابله با مزدوران و اوباشان جنایتکار رژیم خبیث ملایان بودهاند. خیزشهای انقلابی و اعتراضات سراسری مردم و جوانان آزادیخواه ایران در سالهای گذشته همواره در اثر عدم حمایت اکثریت عافیت طلب و نظاره گر و خاموش به شکست انجامیده است.
شاید آرزوی قلبی مردم ایران تغییر رژیم و پایان کابوس وحشتناک جمهوری اسلامی و برقراری یک حکومت ملی و مردمی در کشور باشد اما شوربختانه اکثریت ملت ایران نشان دادهاند ارادهای برای رسیدن به این خواسته و آرمان خود ندارند و حاضر به پرداخت هزینه برای نیل به آزادی نیستند.
از طرفی اپوزیسیون خارج کشور در این چند دهه بازیچه دست نفوذیهای جمهوری اسلامی بوده است تا جایی که مشاهده میکنیم اصلاح طلبانی که با ترفند مخالفت با رژیم خود را در صف اول اپوزیسیون جا دادهاند که با حمایت و پوشش رسانهای و تبلیغاتی گسترده توسط رسانههای فارسی زبان خصوصی و دولتی در اروپا و آمریکا که در کنترل و یا نفوذ اصلاح طلبان است سعی و تلاش گستردهای برای مشروعیت دادن و جا انداختن این افراد به عنوان شاخصهای مطرح اپوزیسیون صورت گرفته است. اپوزیسیون به اشتباه آغوش خود را به سوی نزدیکان و حامیان حکومت ملایان که چهره مخالف رژیم به خود گرفتهاند باز کرده با این مغلطه و خود فریبی که گذشته افراد را نباید عاملی برای عدم پذیرش این افراد در اپوزیسیون دانست بلکه دیدگاه و عملکرد کنونی آنان که به مخالفت با رژیم برخواستهاند مهم است و باید به آن توجه داشت. از این جهت بوده است که رژیم با فرستادن مزدوران و ماموران خود در اشکال گوناگون به داخل اپوزیسیون کنترل و مهار آن را در دست داشته است.
سکوت و بی عملی طیف گستردهای از مردم ایران در مقابل رژیم ملایان با وجود این همه سختیها و مصائب و حقارتهایی که به آنان تحمیل کرده است دست آویزی برای قلدرهای جهانی جهت مماشات و معامله با این حکومت خبیث بوده است.
همبستگی ملی و مبارزه میدانی با حضور اکثریت مردم راه پیروزی بر حکومت ضد ایرنی ملایان است و نه مبارزه مدنی و مبارزه در فضای مجازی.
جمشید عنبرستانی
*
چرا پادشاهی؟ بهروز فتحعلی
ایران و اروپا؛ مذاکره در وقت سوخته! صابر گُلعنبری